خلق ، حس نافذ و پایداری است که فرد بهصورت درونی برداشت میکند. خلق میتواند به انواع مختلفی خودنمایی کند که از آن جمله میتوان به خلق شاد، افسرده، تحریک پذیر و مضطرب اشاره کرد.
به گزارش به نقل از روزنامه آرمان ،همانگونه که در بین مردم رایج است همه انسانها با اتفاقات محیطی و درونی و جسمی، خلقشان تغییر میکند، گاهی شادند، گاهی غمگین و گاهی تحریکپذیر، اما اگر این تغییرات بهصورت بسیار زیاد و بیش از زمان معمول و متعاقب اتفاقات غیرمتناسب رخ دهند دیگر باید به آن به چشم یک بیماری احتمالی نگریست.
فاز افسردگی ممکن است تدریجیتر اتفاق بیفتد و اگر افکار خودکشی در بیمار وجود نداشته باشد ممکن است روانپزشک تصمیم بگیرد که درمان را بصورت سرپایی انجام دهد. در این فاز هم وظیفه اصلی خانواده کمک به بیمار در زمینه مصرف منظم داروها و مراجعه منظم به روانپزشک است.
از طرف دیگر اگر خانواده متوجه شوند که بیمار قصد خودکشی دارد باید خیلی سریع و خارج از نوبت او را به درمانگاه روانپزشکی ببرند چرا که اختلال دوقطبی از جمله اختلالاتی است که احتمال خودکشی بیمار بهویژه در فاز افسردگی آن بسیار بالاست. علائم شیدایی نخستین بار توسط خانواده و نزدیکان فرد رویت میشوند. بهطور معمول این افراد نسبت به بیماری خود بینشی ندارند و خود را بیمار نمیدانند.
شاید در ابتدا نیز خانواده احساس کنند این علائم مشکل ساز نیست و حتی افزایش انرژی و شادی بیماران را خانواده، مثبت ارزیابی کنند، اما در صورت تغییر بارز خلق فرد در عرض چند روز احتمالا علائم بیمار تشدید میشود و فرد ممکن است به سمت افکار هذیانی با محتوای بزرگمنشی برود. در این فاز، فرد ممکن است ابراز کند که توانایی بیش از معمول دارد و قادر به تغییرات جدی در جهان است و ممکن است مدعی شود که به قدرتهای ماورایی وابسته است.
در این شرایط نقش خانواده در شناخت زودهنگام علائم و بردن سریع بیمار برای ویزیت روانپزشکی بسیار مهم است. نکته مهم این است که تشخیص و درمان فاز شیدایی باید به سرعت توسط روانپزشک انجام شود و در این فاز هر روز تاخیر میتواند عوارض جدی به بار بیاورد. مجددا تاکید میکنم که به احتمال قوی بیمار در این فاز موافق مراجعه به روانپزشک نیست، ولی در هر حال بیمار باید فورا توسط روانپزشک ویزیت شود.
بسیاری از خانوادهها فکر میکنند ازدواج، حلال همه مشکلات بیماران روانی است و بویژه در مورد اختلال دوقطبی بسیار از خانوادهها میشنویم که (اگر ازدواج کند خوب میشود). این باور کاملا اشتباه است و نه تنها ازدواج بیماری را خوب نمیکند حتی ممکن است بهعنوان یک تغییر شرایط استرسزا سبب عود بیماری شود.
البته بیماران روانپزشکی نیز مانند تمام افراد میتوانند ازدواج کنند اما انسانی و عاقلانه است که پیش از ازدواج، آموزش لازم و کافی به همسر آینده فرد توسط روانپزشک داده شود تا فرد با نگاه درستی به احتمال عود علائم و نیاز فرد به مصرف دارو درباره زندگی خود تصمیم بگیرد.
توصیه اکید این است که خانواده، خود اقدام به توضیح نکنند چرا که بهطور معمول، خانوادهها شدت علائم را کم جلوه میدهند و ممکن است اطلاعات درستی را ارائه ندهند. از طرف دیگر در صورتی که بعدها کار به مشکلات زناشویی برسد دادگاه خانواده میتواند با استعلام از پزشک، از اطلاع داشتن همسر و خانواده وی اطمینان حاصل کند.