ماهان شبکه ایرانیان

تلاش در فرهنگ اسلامی با نگاهی به اندیشه های شهید مطهری

عمل در زبان عربی به معنای تلاش، فعالیت و انجام کار و اقدام و فعلی است که با قصد و انگیزه صورت می گیرد و لذا مرد عمل کسی است که پر کسب و کار باشد.[۱] کلمه عمل ۹ بار، کلمة عملاً ۸ بار و کل مشتقات آنها مجموعاً ۳۵۹ بار در قرآن کریم به معنای کار، کردار، فعل و کنش و آنچه از آدمی سر می زند به کار رفته است.[۲]

تلاش در فرهنگ اسلامی با نگاهی به اندیشه های شهید مطهری

ارزش عمل در موازین اعتقادی

عمل در زبان عربی به معنای تلاش، فعالیت و انجام کار و اقدام و فعلی است که با قصد و انگیزه صورت می گیرد و لذا مرد عمل کسی است که پر کسب و کار باشد.[1] کلمه عمل 9 بار، کلمة عملاً 8 بار و کل مشتقات آنها مجموعاً 359 بار در قرآن کریم به معنای کار، کردار، فعل و کنش و آنچه از آدمی سر می زند به کار رفته است.[2]

عمل در فرهنگ اسلامی سه قسم است:

1 عمل پسندیده و صالح که از فضایل اخلاقی انسان به شمار می رود، مورد تأئید و تشویق خداوند و شارع مقدس است و پاداش به دنبال دارد.

2 عمل زشت و ناروا که از طینت و انگیزة ناپاک بشر نشأت می گیرد، مورد نهی و نفرت شرع و مستوجب کیفر است.

3 افعالی که بسته به نتایج آنها نیک یا بد یا خنثی هستند.

قرآن کریم بارها با صراحت به اعمال صالح و افعال قبیح اشاره کرده است، از جمله: «إِلَیهِ یصعَدُ الکلِمُ الطَّیبُ وَالعَمَلُ الصّالِحُ یرفَعُهُ وَالَّذینَ یمکرونَ السَّیئَاتِ لَهُم عَذابٌ شَدیدٌ؛[3] سخن خوش و پاک به سوی او (خداوند) بالا می رود و کردار نیک است که باعث صعود و رفعت آن می گردد و برای آنان که از روی مکر به تبهکاری دست می زنند، عذابی است سخت و شدید.» و: «مَن یعمَل سُوءاً یجْزَ بِهِ؛[4] هر کسب مرتکب کاری بد شود، جزایش را خواهد دید.»

در مورد مداومت بر عمل و انجام کرداری سنجیده و توأم با فکر و برنامه ریزی نیز روایات متعددی وجود دارند. رسول اکرم«ص» فرموده اند: «إِنّ اللَّهَ تَعَالی یحِبّ إِذَا عَمِلَ أَحَدُکم عَمَلاً أَنْ یتْقِنَهُ؛[5] خداوند متعال دوست دارد کار بی عیب و نقص انجام شود.» و نیز: «إذا عملتَ عمَلاً فاعملْ بعلمٍ وعقلٍ، وإیاک وأنْ تعملَ عملاً بغیرِ تدبّرٍ وعلمٍ[6] کار را از روی آگاهی و خردمندی انجام بده و از اینکه عملی را بدون اندیشه و دانش انجام دهی بپرهیز.» حضرت علی«ع» نیز تأکید نموده اند: «لا خیرُ فِی العَمَلِ اِلاّ مَعَ العِلم».[7]

شهید مطهری می گوید: «در آثار دینی مکرر به این نکته اشاره شده است که علم به عمل ارزش می دهد و اثر و ارزش کاری که با نیروی علم و معرفت صورت گیرد، صدها برابر کاری است که جاهلانه صورت گیرد. علم افزایش دهندة ارزش کار است. کار و دانش اگر از هم جدا افتند، اهمیتی ندارند. این دو اصل هنگامی برای بشر به صورت دو بال درمی آیند که معاون و کمک یکدیگر باشند، یعنی کار در روشنایی علم صورت گیرد و اگر یکی عالم باشد و گوشه نشین و دیگری کارگر باشد و جاهل، مثل این است که در یک شب تاریک، یکی چراغ به دست گیرد و گوشه ای بنشیند و دیگری راه پیمایی کند، ولی چراغ نداشته باشد. همگی باید به نوبه خود و سهم خویش در زندگی حرکت و فعالیت کنند و همگی چراغ در دست داشته باشند.»[8]

و نیز: «هر کسی از هر قشری باید کاری مشروع داشته باشد و نسبت به کار خود دانا و بصیر باشد. در میان همکاری ها و تفاهم ها هیچ کدام مانند دانش و کار نیست که علم و عمل به کمک یکدیگر برخیزند و دست هم را بفشارند. ثمرة این همکاری، افزایش محصول و بالا رفتن ارزش آن است.»

و: «اسلام با شعار علم برای عموم و کار برای همه این تفکر را که کار وظیفة طبقات پایین و علم حق طبقات بالاست منسوخ کرد، اما طولی نکشید که مسلمانان دستور اسلام را فراموش کردند و بین دانش و کار جدایی افکندند.»[9]

به باور شهید مطهری: «اسلام کار، شغل، علم و معرفت را محترم می شمارد و این منطق واضح در بیان و عمل پیشوایان معصوم دیده می شود. همچنین علم و عمل اختصاص به دنیا و آخرت ندارند. منطق دین می گوید مردم موظفند هر کاری را که وظیفه است و عمومیت دارد و هر علمی که حقایق را در بردارد، فراگیرند. تمام مغزها باید با فکر و تعقل آشنا باشند و تمام بازوها باید به کار و عمل بپردازند و نباید بین کار و علم تفکیکی ایجاد گردد. «توانا بود هر که دانا بود.» کار توأم با دانش و آگاهی همان صنعت و هنر است که آموختن آنها ضرورتی اجتناب ناپذیر است. اسلام می گوید علما بر تلاش های عملی خود بیفزایند و کارگران بکوشند دانش خود را تقویت کنند. علت اینکه برخی از اهل علم به دنبال دانش های غیرمفید، جدال های بی معنا و بیهوده و علوم تفاخری و تشخصی می روند، این است که بین کار و علم فاصله افتاده است.»[10]

لزوم هماهنگی گفتار با عمل

در معارف دینی تأکید بر هماهنگی و توازن بین قول و عمل است. در مقایسه بین گفتار و کردار، معصومین به فعل افراد بیشتر از گفته ها و وعده های آنان توجه دارند. حضرت علی«ع» می فرمایند: «اِنّکُمْ اِلی إِعْرابِ الاَعْمالِ اَحْوَجُ مِنْکُمْ اِلی إِعرابِ الاَقوال؛[11] شما به انجام درست و صحیح کارها نیازمندترید تا فصیح ادا کردن سخنان» و نیز: «الشرفَ عندَالله سُبحانه بِحُسنِ الاَعمال لا بِحُسنِ الاَقوال؛[12] شرافت نزد خداوند سبحان به نیکویی کردارهاست نه به نیکویی سخن ها.» و:«بحُسْنِ الْعَمَلِ تَجْنِی ثَمَرَةُ الْعِلْمِ لابِحُسنِ القول؛[13] با نیکویی کردار است که میوه دانش چیده می شود نه با زیبایی گفتار.»

شهید مطهری می گوید: «هرگز گفتن به قدر پیشقدم شدن اثر ندارد. بزرگان گفته اند: «دو صد گفته چون نیم کردار نیست.» سخن از زبان بیرون می آید و از گوش می گذرد، ولی عمل موج و انعکاسی عمیق در روح دیگری پدید می آورد، اثر سخن هم وقتی هست که توأم با ایمان و عقیده و دائمی روح باشد. اگر روح باایمان بود، قهراً عمل را هم به دنبال دارد و بی اثر نمی ماند. اولیای خدا مردم را با عمل خود تحت تأثیر قرار داده اند و نه تنها با سخن. این سخن فرمودة حضرت علی «ع» است: «فَالْحَقُّ أَوْسَعُ الْأَشیاءِ فی التَّوَاصُفِ وَ أَضْیقُهَا فِی التَّنَاصُف؛[14] میدان حق برای سخن وسیع ترین و بارزترین عرصه هاست، ولی وقتی به مرحلة عمل می رسد، دچار تنگنایی و نارسایی می گردد.

«اگر انسان بخواهد برای حقیقت، راستی، درستی و امانت سخنرانی کند، از هر موضوعی بهتر می شود داد سخن داد، استدلال و خطابه سرایی کرد، ولی اگر بخواهد عمل کند، چون مستلزم این است که خود را مقید سازد و از حدود تجاوز نکند و متعرض حقوق دیگران نشود، آن وقت می بیند که مثل این است که می خواهد از جای تنگی عبور کند و برایش زحمت است.»[15]

«علی رغم تأکید قرآن بر اینکه ایمان و عمل دو رکن اساسی سعادت بشرند، حرکت هایی را می بینیم که آگاهانه یا ناآگاهانه چیز دیگری جانشین عمل شد و این یکی از ریشه هایی است که سبب شد در دوره های بعد جامعة اسلامی و تمدن مسلمانان به سوی انحطاط برود... ایمان و عمل در قرآن کریم حکم دو همزاد را دارند. بیشترین انحرافی که در جهان اسلام پیدا شد، انحراف گریز از عمل بود. این انحراف یعنی جانشین سازی چیز دیگری به جای عمل که جامعة اسلامی را راکد و متوقف کرد.»[16]

«گروهی به نام مرجئه آمدند و گفتند ارزش فقط از آن ایمان است و عمل هیچ اثری ندارد. ایمان ات را اصلاح کن، عمل مهم نیست. جباران، ستمکاران و اهل عیاشی از جمله بنی امیه از این عقیده استقبال کردند و حتی مرجئه را تحت حمایت خود قرار دادند، اگرچه این فرقه در جهان اسلام از بین رفت، اما هنوز فکر ارجاء نرفته است و با اینکه ائمه هدی«ع» با چنین تفکری مبارزه کردند، عناصری از اندیشه های ارجاء در جامعه اسلامی وجود دارد.»

جریان دیگر جبرگرایی بود؛ یعنی انسان در کردار خودش نقشی ندارد. بنی امیه این فکر را مطرح کردند و رواج دادند. فکر جبرگرایی نیز در واقع نقشه ای برای گریز از عمل بود و می خواست از مسلمانان در برابر اتفاق هایی که در جامعه روی می دهند سلب مسئولیت کند. ائمه معصومین«ع» موضوع جبر را نفی کردند، ولی چون عده ای به نام معتزله به تفویض گرایش پیدا کردند، امامان شیعه تأکید کردند که: «لاجبر ولا تفویض بل أمرٌ بین أمرین»[17]

شهید مطهری می گویند: «اختیار و آزادی مورد اعتقاد شیعه به این معناست که بندگان، مختار و آزاد آفریده شده اند، اما مانند هر مخلوق دیگری در هستی و شئون آن از جمله شأن فاعلیت، قائم به ذات حق و مستمر از مشیت و عنایت او هستند. اختیار در مذهب شیعه حد وسطی است میان جبر اشعری و تفویض معتزلی که از فروع اصل عدل است.»[18]

انحراف دیگر، برداشت غلط از تقیه است. این اصل مهم به تاکتیک در عمل، کیفیت عمل و روش انسان در عمل اختصاص دارد؛ یعنی انتخاب بهترین روش ها در عمل به گونه ای که انسان مسلمان حداکثر بهره را از تلاش های خودش ببرد، اما این ارزش، به مرور از محتوای اصلی خود فاصله گرفت و بر اساس آن هرگونه حرکت و جنبشی برای اصلاح امور جامعه، رشد فکری و سیاسی اقشار مسلمان نفی گردید و به جامعة تشیع ضربات زیادی وارد کرد.

ارادت نسبت به خاندان عصمت و طهارت در واقع مصداق محبت ورزیدن در حق اولیای الهی و انسان های کامل است؛ یعنی افرادی که در ایمان و عمل، بینش و تحرک به حد کمال رسیده اند، وجودشان جاذبه ای معنوی دارد که انسان را به سوی ایمان خالصانه و عمل صادقانه می کشاند، اما محبت جاذبه ای برای حرکت و عمل می باشد. انسانی که مدعی است به معصومین علاقه دارد و در واقع اصل تولی و تبری را مراعات می کند، باید در موضع گیری های سیاسی و اجتماعی و اعمال و رفتارش، آن فروغ های فروزان را مقتدای خود قرار دهد. حضرت علی «ع» خطاب به کارگزار خود در بصره، عثمان بن حنیف می گویند: «آگاه باش هر مأمومی پیشوایی دارد که باید به او اقتدا کند و از نور دانشش بهره گیرد.»[19]

اگر چه محبت و ارادت به اهل بیت«ع» ارزش فوق العاد ه ای دارد، اما حب به آن وجودهای مقدس که باید انگیزه ای قوی و جاذبه ای نیرومند برای اعمال صالح و خصال شایسته به وجود آورد، گاه گریزگاه عمل می شود که به قول شهید مطهری انحرافی آشکار و خسارت بار است.[20]

مشاهدۀ ملکوت کردار و رفتار

مرحوم ملا محمد محمدی نراقی، از علمای ربانی می نویسد: «حالات و کیفیات نفسانی چون شدت و قوت یابد و به صورت ملکه درآید، در عالم باطن و ملکوت به صورت مناسب و همانند خود متصور و پدیدار می شود...اعمال آدمی در عالم برزخ و نیز در سرای جاوید تجسم می یابند و در صورت پسندیده بودن مأنوس و آرام بخش بوده و در غیر این صورت رنج آور و هراس آفرین اند. رسول اکرم«ص» فرموده اند: «ناگزیر با تو قرینی است که همراهت دفن خواهد شد، پس اگر آن گرامی باشد، تو را بزرگوار می سازد و اگر پست باشد، تو را ذلیل می سازد، سپس با تو محشور نمی گردد و تو نیز جز با او نخواهی بود و جز دربارة او از تو نخواهند پرسید. پس بکوش تا قرین تو شایسته باشد که اگر صالح باشد، مونس تو خواهد بود و اگر فاسد و ناروا باشد، جز هراس و خوف از او به تو چیزی نمی رسد و او همان عمل توست.»[21]

قرآن کریم می فرماید: «وَلَا تُجْزَوْنَ إِلَّا مَا کنتُمْ تَعْمَلُونَ؛[22] جز آنچه عمل کرده اید جزایی نمی بینید» و نیز: «إِنَّما تجْزَوْنَ ما کنتُمْ تَعْمَلُون؛[23] فقط سزای آنچه را که کرده اید، خواهید دید».

کلام وحی هشدار می دهد که: «یوْم تجِدُ کلُّ نفْسٍ مَّا عَمِلَتْ مِنْ خَیرٍ مُّحْضَرًا وَمَا عَمِلَتْ مِن سُوءٍ تَوَدُّ لَوْ أَنَّ بَینَهَا وَبَینَهُ أَمدًا بعِیدًا؛[24] روزی که هر کس آنچه از اعمال نیک و زشتی که انجام داده است حاضر می بیند و آرزو می کند ای کاش بین او و عمل اش فاصله درازی می بود.»

شهید مطهری می نویسد: «مجازات آخرت تجسم یافتن عمل است، نعیم و عذاب آنها همین اعمال نیک و بد است که وقتی پرده کنار رود، تمثل می یابد. اعمال ما از وجهه ملکوتی و چهره غیبی باقی است و روزی ما به آن کردار و افعال خواهیم رسید و آنها را با همان ویژگی ها مشاهده می کنیم.»[25]

اما متأسفانه اکثر مردم برخلاف فطرت فضیلت جویی که دارند، بر اساس اصل استوار قرآنی که می فرماید: «أَکثَرُهُم لا یؤْمِنُونَ، أَکثَر هُم الفاسِقُون، أَکثَرُهُم لایعقِلون، أَکثرُهُم لایعلَمون، أَکثَرُهُم یجهِلون، أَکثَرُهُم لا یسمَعون، أَکثَرُهُم لایشکرون»؛[26] می کوشند از زیر بار تکالیفی که به عهده دارند، بگریزند و تسلیم وساوس، اغواهای شیطانی و امیال ونفس اماره شوند.

شهید مطهری می نویسد: «بشر به اباحیت، رفع تکلیف، آزادی شهوات از قید هر قانونی متمایل است. بعضی صریحاً اباحی هستند، ولی بعضی دیگر در اثر اغوای عده ای در زیر ستاری دینی احیاناً اباحی می شوند و از خود رفع تکلیف می کنند که خود نمی دانند.»[27]

کار کردن عین عبادت است

انسان اگر هر عمل درستی را به انگیزة رضای خداوند انجام دهد، عبادت است. شهید مطهری می گوید: «اگر کسی زندگی خود را چنان تنظیم کند که واقعاً اعمال اش را برای خدا انجام دهد، شبانه روز در عبادت است.»[28]

در روایت های دینی آمده است که: «إِنَّ اللَّهَ یحِبُّ الْمُؤْمِنَ الْمُحْتَرِفَ؛[29] خداوند مؤمنی را که حرفه ای دارد، دوست دارد» پیامبر فرموده اند: «اَلکادُّ عَلَی عِیالِهِ کالْمُجاهِدِ؛[30] کسی که برای ادارة زندگی خانواده اش خود را به مشقت می اندازد، همچون کسی است که در راه خداوند جهاد می کند» و نیز: «ملعونٌ من القی کلّه علی النّاس؛[31] هر کس که بیکار گردد و سنگینی معاش خود را بر دوش مردم بیفکند ملعون است.»

وقتی نزد رسول اکرم«ص» در بارة کسی داد سخن دادند. حضرت از کارش پرسیدند. پاسخ دادند کاری ندارد. فرمودند: از چشم من افتاد.»[32] در جهان بینی اسلامی، بین دنیا و آخرت ارتباط وثیقی برقرار است. در یکی باید کاشت و در دیگری باید برداشت کرد. با افعال و اعمال نیک در این جهان است که سعادت اخروی تضمین می گردد و با کردار ناروا آتش جهنم شعله ور خواهد شد.[33]

ملا محمد مهدی نراقی می نویسد: «آنچه که مذموم است، این است که آدمی عمر خود را در جهت جلب منافع دنیوی، رسیدن به شهوات و لذائذ دنیایی همچون ریاست خواهی و مال اندوزی صرف کند و نسبت به اعمال شایسته و خصال پسندیده اهتمام نورزد.»[34] اصولاً اسلام تأکید دارد که در کارهای خوب، احسان ها و خیرات و مبرات و اموری که بر اقامة تقوا و طهارت کمک می کند، یکدیگر را اعانت کنید، اما در شر و فساد و کینه توزی ها این گونه نباشید.[35]

مرد زاهدی در گرمای سخت مدینه نگاه اش به امام باقر«ع» افتاد که سخت در مزرعه مشغول تلاش بودند. به ایشان عرض کرد: «اگر در این حال پرداختن به امور دنیا اجل شما فرا برسد، جواب خدا را چه می دهید؟» امام فرمودند: «خوشوقت خواهم بود که در حال عبادت از دنیا رفته ام. تو تصور کرده ای که عبادت منحصر به ذکر، نماز و دعاست؟ من زندگی و خرج دارم، اگر کار نکنم، زحمت نکشم، باید دست حاجت به سوی تو و امثال تو دراز کنم. من در طلب رزق و روزی می روم که نیاز خود را از دیگران سلب کنم. وقتی باید از فرا رسیدن مرگ خوفناک باشم که در حال تخلف از فرمان الهی باشم، نه در چنین حالی که در اطاعت امر حق هستم که مرا موظف نموده است باری بر دوش دیگران نباشم و خودم در تحصیل معاش خانواده بکوشم.»[36]

کار کردن با دعا و التجا به درگاه خداوند منافاتی ندارد، زیرا به قول شهید مطهری«ره» دعا برای تحصیل توانایی است. کسی که در خانه نشسته و کار و کسب را رها کرده و پیوسته می گوید أَللّهُمَّ ارْزُقْنی، دعایش مستجاب نمی شود.[37]

در منابع صوفیه تصریح شده کسی به مقامات معنوی نمی رسد مگر آنکه کار کردن را ترک کند و کوشش در راه به دست آوردن مال را رها سازد و هرگاه افرادی برای رفع نیازهای خود تلاش نکنند و بر فقر و ناروایی خویش شکیبایی ورزند، در مقام مقربان قرار گرفته اند.[38]

غالب شخصیت های صوفی برای به دست آوردن اندکی غذا گدایی می کردند و داستان های آنان دربارة فقر و گرسنگی بسیار است، ولی دعوت به بیکاری و تنبلی و نیکو جلوه دادن فقر با روح اسلام و قرآن و سنت محمدی و مکتب ائمه هدی منافات دارد. شریعت اسلام بر حفظ نظام امور زندگی، روابط مردم با یکدیگر، کار و کوشش سودمند و تلاش دائم تأکید دارد. چنین اموری با حالاتی چون تنبلی، دریوزگی و ذلت و حقارت که صوفیان ترویج می کنند، آشکارا در تضاد است.[39]

شهید مطهری«ره» می نویسد: «هرگز نباید آزادی از بندگی سیم و زر و بی اعتنایی به زیورها و تجملات دنیوی با رهبانیت، ترک مسئولیت ها و شانه خالی کردن از زیر تعهدات اشتباه شود. زاهد از آن جهت ساده و بی تکلف و در کمال قناعت زندگی می کند و بر خود تنگ می گیرد که دیگران را به آسایش برساند.»[40]

«اینکه گفته شده هر آن کس که دندان دهد، نان دهد، نباید گفت حرف غلطی است. نه، حرف درستی است، اما نه به این معنا که دندان داشتن کافی است که نان پخته و آماده بر سر سفرة انسان مهیا شود، بلکه به این معناست که بین روزی، رزاق و خورندة رزق، وسایل تحصیل روزی ارتباطی وجود دارد. پس لازمة رزاقیت الهی این نیست که کوشش، فعالیت و کسب و کار لازم نیست و به کار بردن اندیشه برای یافتن راه بهتر روزی ضرورتی ندارد، زیرا نان و دندان و نیروی کار و قوة فکری، وظیفة عقلی و تکلیف دینی برای تحصیل معاش همه جزو دستگاه رزاقیت الهی هستند. پس بر ما فرض است که بکوشیم و ببینیم بهترین و سالم ترین راه برای رسیدن به روزی کدام است و قوای خود را در این مسیر به کار اندازیم و به خداوند که خالق این راه است، توکل کنیم.»[41]

تلاش برای معاش در سیرۀ ائمه هدی«ع»

خت کوشی برای تحصیل روزی از اموری است که معصومین نه تنها بر آن تأکید و اصرار داشته اند، بلکه در سیرة عملی آنان مشهود است. حضرت علی «ع» به خصوص در 25 سالی که حق مسلم ایشان غصب گردید، در مزارع و کشتزارها به تولید محصول، آبادانی زمین و حفر چاه برای کشاورزان اشتغال داشتند.[42] رسول اکرم «ص» زمینی از انفال را به حضرت علی«ع» واگذار کردند و ایشان در این زمین قناتی پر آب حفر کردند و آن منطقه را ینبع نامیدند که مایه نشاط اهالی قلمرو مذکور گردید.[43]

امام خمینی «ره» می فرماید: «دوم شخص اسلام علی بن ابیطالب«ع» است، ایشان خود یک کارگر بود، قنات حفر و برای مستمندان وقف می کرد. برای اعاشة خود هم کار می کرد. همان روزی که بیعت به امامت کردند برای او، وقتی بیعت تمام شد، بیل و کلنگ را برداشت [و رفت] دنبال کار.»[44]

حضرت امام صادق«ع» جامة زبر کارگری بر تن و بیل در دست داشت و در بوستان خود مشغول کار بود و بر اثر فعالیت زیاد به شدت عرق کرده بود، ابوعمرو شیبانی جلو آمد و عرض کرد: «این بیل را به من بدهید تا کارتان را ادامه دهم و نیازی به این نباشد که شما از روی ناچاری کار کنید.» امام فرمودند: «نه، من دوست دارم که مرد برای تحصیل رزق و روزی زحمت بکشد و آفتاب بخورد.»[45]

امام کاظم«ع» در مزرعه خود مشغول کار و اصلاح زمین بودند. علی بن ابی حمزه بطائنی از راه رسید و عرض کرد: «قربان تان گردم. چرا این کار را به عهدة دیگران نمی گذارید؟» امام فرمودند: «چرا به دوش دیگران بگذارم؟ افرادی از من بهتر همواره تلاش کرده اند.» پرسید: «چه کسانی؟» فرمودند: «رسول اکرم«ص» و امیرمؤمنان«ع» و همه پدران و نیاکان ام. اساساً کار و فعالیت روی زمین از سنن پیامبران، اوصیای آنان و بندگان شایستة خداوند است.»[46]

بایدها و نبایدهای مشاغل

شهید مطهری عقیده دارد که در روی آوردن انسان ها به مشاغل و حرفه های گوناگون و فعالیت های تولیدی، برخلاف تصور عامه صرفاً فواید اقتصادی و سرمایه ای مطرح نیستند و در صورتی که برخی اصول و مبانی مراعات گردند، وقتی آدمی به تلاشی روی می آورد، برای او مزایای اخلاقی، فکری و اجتماعی هم به همراه می آورد. اما نکاتی که در هنگام انتخاب شغل باید مورد توجه قرار گیرند، عبارتند از:

الف) هر کسی باید کاری را برگزیند که استعداد، ظرفیت و توانایی بدنی و روحی آن را دارد تا آن شغل علاقه و شوق او را به سوی خود جذب کند، اگر انسان ها صرفاً بخواهند در ازای دریافت مزد و کسب درآمد، کاری را انجام دهند، نه تنها اثر تربیتی ندارد، بلکه روح و روان را فرسوده می سازد. چه بسا افرادی که شغلی را به منظور درآمد افزون تر انتخاب می کنند، اما نه استعداد آن را دارند و نه ذوق اش را و رفته رفته از آن شغل خسته و منزجر می گردند. دیده شده است که برخی از اشخاص که توانایی کاری علمی، فنی، صنعتی و یا هنری را تا حد نبوغ دارند، ولی در اثر از این شاخه به آن شاخه پریدن و شغل عضو کردن مکرر، هیچ کاری را کامل انجام نمی دهند. اگر شخصی در فن و یا صنعت ویژه ای نیرو و فکر خود را متمرکز کند، استمرار این تلاش می تواند استعداد او را شکوفا سازد و او کشف مهم و یا اختراعی جالب را انجام دهد. حوصله و صبر و تحمل مشکلات نیز قدرت نبوغ را بالا می برد. تنها در پرتو کار و تلاش است که آدمی به توانایی ها و ظرفیت های خود اعتماد پیدا و خود را کشف کند.[47]

ب) انسان باید برای کارهای خود برنامه و طرح داشته باشد و هر کاری را در وقت مناسب خود انجام دهد و اوقات تلف شدة کمتری داشته باشد. معمولاً افراد منظم و با انضباط با مهارت و تبحری که به دست آورده اند، در مدت کوتاه تری تلاش افزون تری انجام می دهند. اگر وقت و عمر به جا و درست صرف شود، پیشروی است و اگر بی جا مصرف شود، عقبگرد و باختن است.[48] رسول اکرم«ص» فرموده اند: «منِ استَوی یوْماهُ فَهُوَ مَغْبُونٌ؛[49] یعنی هر کس دو روزش مساوی باشد، زیان کرده است.»

ج) کار و تلاش با تکلفات دست و پاگیر مغایرت دارد. محبوس ساختن خود در میان آداب و رسوم و مقررات دست و پاگیر، بازدهی را کم می کند. اصولاً مقید گردیدن به زندگی تکلف آمیز با روح و فرهنگ اسلامی سازگاری ندارد و ناشی از حقارت روح و ضعف شخصیت است. افرادی که می خواهند کمبودهای خویش را ترمیم کنند و موقعیتی کاذب برای خود به اثبات برسانند، به یک سلسله قیود تظاهر می کنند. اشخاص عقب مانده به القاب و عناوین و تظاهر اهمیت می دهند. هریک از این تکلفات، اسارت می آورند، وقت تلف می نمایند، نیروی فکری و بدنی را بیهوده مصرف می کنند و خستگی و ملالت به دنبال دارند. جامعه ای که می خواهد در حال حرکت، پویایی و رشد و شکوفایی باشد و در صدد است به ترقی واقعی و توسعة راستین نایل گردد، باید بار تکلفات را سبک تر کند تا بتواند گام های مفید و مؤثری بردارد. انسان مؤمن سبکبار و عاری از تکلف است.[50]

پی نوشت ها

[1] لسان العرب، ابن منظور، ج 11، ص 476.

[2] نک: المعجم المفهرس لالفاظ القرآن الکریم، وضعه محمد فؤاد عبدالباقی.

[3] فاطر، 10.

[4] نسا، 123.

[5] کنزالعمال، حسام الدین هندی، ح 9128.

[6] مکارم الاخلاق، طبرسی، ج 2، ص 361، ح 2660.

[7] غررالحکم و دررالکلم، تدوین آمدی، ج 6، ص 396.

[8] حکمت ها و اندرزها، شهید مطهری«ره»، ج اول، صص 206-205.

[9] همان مأخذ، ج 2، ص 184.

[10] یادداشت های استاد مطهری«ره»، ج 14، صص 326-323.

[11] غررالحکم، ج 3، ص 61.

[12] همان مأخذ، ج 2، ص 81.

[13] همان، ج 3، ص 238.

[14] نهج البلاغه، خطبه 216، فراز دوم.

[15] حکمت ها و اندرزها، ج اول، ص 226، استاد مرتضی مطهری«ره»، صص 152 -151.

[16] گریز از ایمان، گریز از عمل، متفکر شهید.

[17] اصول کافی، کلینی رازی، ج اول، ص 160.

[18] کلیات علوم اسلامی، شهید مطهری«ره»، ص 198.

[19] نهج البلاغه، نامه 45.

[20] گریز از ایمان، گریز از عمل، صص 165-164.

[21] جامع السعادات، مولامحمدمهدی نراقی، ج اول، ص 53.

[22] یاسین، 54.

[23] طور، 16.

[24] آل عمران، 30.

[25] عدل الهی، شهید مطهری، صص 247 246.

[26] نک: المعجم المفهرس لالفاظ القرآن الکریم، صص 598-597.

[27] یادداشت های استاد مطهری، ج 6، ص 377.

[28] تعلیم و تربیت در اسلام، متفکر شهید استاد مطهری، ص 347.

[29] وسایل الشیعه ، شیخ حر عاملی، ج 12، ص 13.

[30] کافی، ج 5، ص 88.

[31] مأخذ قبل، ج 5، ص 72.

[32] تعلیم و تربیت در اسلام، ص 411.

[33] عدل الهی، ص 236.

[34] جامع السادات، ج اول، ص 57.

[35] قرآن می فرماید: و تعاونوا علی البر و التقوی و لا تعاونوا علی الاثم والعدوان، مائده، 2.

[36] بحارالانوار، علامه مجلسی، ج 46، ص 287.

[37] بیست گفتار، شهید مطهری، ص 234.

[38] اللمع السراج، صص 48- 47.

[39] تصوف و تشیع، هاشم معروف حسنی، ترجمه سیدمحمدصادق عارف، صص 386-385.

[40] سیری در نهج البلاغه، صص 223- 219.

[41] بیست گفتار، شهید مطهری، ص 111.

[42] تجلی امامت، سیداصغر ناظم زاده قمی، ص 390.

[43] وسایل الشیعه، ج 13، ص 303، فروغ کافی، ج 7، ص 543، سرزمین وحی سرچشمة تشیع، عبدالرضا نکته سنج، صص 71-70.

[44] صحیفة امام، ج 16، ص 238، همای رحمت، به اهتمام مجید زمان پور، ص 177.

[45] بحارالانوار، ج 47، ص 57، کافی، ج 5، ص 76.

[46] همان مأخذ و نیز وسایل الشیعه، ج 2، ص 531.

[47] تعلیم و تربیت در اسلام، ص 419، حکمت ها و اندرزها، ج اول، ص 212، ج دوم، ص 177، یادداشت های استاد مطهری، ج 6، ص 443.

[48] حکمت ها و اندرزها، ج 2، ص 197.

[49] ارشاد القلوب، ج اول، ص 87.

[50] حکمت ها و اندرزها، ج اول، صص 104-103.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان