کمتر کسی است که سخنی درباره معراج پیامبر صلی الله علیه و آله نشنیده باشد و درباره صحّت این قضیه و سپس در مورد جزئیات آن از خود سؤالاتی نکرده باشد.
گاهی این سؤالات برای عدّه ای همچنان بدون جواب می ماند و توضیحات کافی و قانع کننده ای برای آن نمی یابند، بعضی آن را جزء خرافات به حساب می آورند و عدّه ای هم با سکوت آمیخته با تردید به آن می نگرند.
سؤالات اساسی
1- آیا راستی در قرآن مجید و روایات معتبر و گفته های دانشمندان بزرگ اسلام مدرک روشنی بر مسأله معراج وجود دارد، یا این که این مسأله تنها در کتابها و روایات ضعیفی مطرح شده است که از نظر بحثهای علمی و منطقی فاقد ارزش است؟
2- اگر چنین موضوعی با مدارک قطعی ثابت شده، آیا منظور این است که پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله با همین بدن مادّی یک سیر دامنه دار فضایی در آسمانها انجام داده، یا این جریان در عالم رؤیا و خواب اتّفاق افتاده است و به عبارت دیگر آیا معراج «روحانی» بوده است یا «جسمانی»؟[1]
3- اگر پیامبر دست به چنین سیر آسمانی زده با چه وسایلی بوده، در حالی که حتی وسایل فعلی مسافرتهای فضایی در آن موقع وجود نداشته است؟
و از این گذشته اگر قبول کنیم پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله مسافرتهای به تمام آسمان بیکران کرده، یک مشکل بزرگ از نظر «زمان» پیش می آید، زیرا زمان لازم برای این کار آن قدر زیاد است که نه تنها با آنچه درباره معراج پیامبر می گویند تطبیق نمی کند، بلکه با تمام عمر پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله هم ممکن نیست.
4- از همه اینها گذشته، سؤال دیگری پیش می آید که منظور از سیر پیامبر به آسمانها با این همه دردسری که مسافرتهای فضایی دارد چه بوده است؟
پاسخها
قرآن و معراج
1- در سوره اسراء، آیه اوّل چنین می خوانیم: «سُبْحانَ الَّذی اسْری بِعَبدِهِ لَیلًا مِنَ الْمَسجِدِ الحَرامِ الی الْمَسْجِدِ الاقْصَی الَّذی بارَکنا حَوْلَهُ لِنُرِیهُ مِنْ آیاتِنا انَّهُ هُوَ السَّمیعُ الْبَصیر؛ پاک و منزّه است خدایی که بنده اش را در یک شب، از مسجد الحرام به مسجد الاقصی- که گرداگردش را پربرکت ساخته ایم- برد، تا برخی از آیات خود را به او نشان دهیم؛ چرا که او شنوا و بیناست».
در این آیه تنها به «مقدّمه معراج» یعنی حرکت از سرزمین «مکه» به «بیت المقدس» اشاره شده است و درباره رفتن به آسمانها بحثی ندارد.
از این آیه چند استفاده می شود و آن این که: سیر مزبور از خود مسجدالحرام صورت گرفته و تمام آن در یک شب واقع شده و هدف این سفر عجیب، «مشاهده آیات عظمت خداوند» بوده است.
ضمناً ظاهر آیه این است که جریان مذکور در بیداری بوده نه در خواب، زیرا مفهوم جمله «اسری بعبده» این است که خداوند «بنده اش» را به چنین مسافرتی برد، بعلاوه، شروع آیه با کلمه «سبحان» که نشانه اهمّیت موضوع است نیز مؤید این مطلب می باشد؛ چون خواب دیدن موضوع مهمّی نیست که با این تعبیر ذکر شود.
2- در سوره نجم آیات 13 تا 18 می فرماید: «وَ لَقَد رَءاهُ نَزْلَةً اخْری* عِنْدَ سِدرَةِ الْمُنتَهی* عِنْدَها جَنَّةُ الْمَأوی* اذْ یغْشَی السِّدرَةَ ما یغْشی* ما زاغَ الْبَصَرُ وَ ما طَغی* لَقَدْ رَأی مِنْ آیاتِ رَبِّهِ الْکبْری».
خلاصه مفادّ این شش آیه این است که: «پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله برای دوّمین بار فرشته وحی (جبریل) را به صورت اصلی مشاهده و ملاقات کرد (مرتبه اوّل در آغاز نزول وحی در کوه حرا بود) و این ملاقات در نزد بهشت جاویدان صورت گرفت و چشم پیامبر صلی الله علیه و آله در مشاهده این منظور دچار خطا و اشتباه نشد و آیات و نشانه های بزرگی از عظمت خدا را مشاهده نمود.»
گرچه در این آیات تصریحی به معراج و وقوع این ملاقات و مشاهده آن آیات عظمت در آسمانها نشده است، ولی قراین موجود در قرآن گواهی می دهد که این جریان هنگام سیر پیامبر صلی الله علیه و آله در آسمانها رخ داده است، از جمله این که، تصریح می کند که ملاقات مزبور نزد بهشت جاویدان صورت گرفت، لذا اکثر مفسّران شیعه و سنّی این آیات را مربوط به معراج پیامبر صلی الله علیه و آله دانسته و شرح جریان معراج را در ذیل این آیات بیان کرده اند.
این آیات نیز ظاهر در این است که این حادثه در بیداری اتّفاق افتاده است و آیه «ما زاغَ الْبَصَرُ وَ ما طَغی؛ چشم او هرگز منحرف نشد و طغیان نکرد (آنچه دید واقعیت بود).» گواه دیگری بر این موضوع می باشد، و آیه «لَقَدْ رَأی مِنْ آیاتِ رَبِّه الْکبْری؛ او پاره ای از آیات و نشانه های بزرگ پروردگارش را دید.» نیز هدف این سیر آسمانی را اجمالًا روشن می سازد که برای مشاهده آثار عظمت پروردگار در جهان بالا بوده است.
البتّه در تفسیر این آیات سخن بسیار است، امّا خلاصه آنچه مربوط به بحث ماست همان بود که در بالا اشاره شد.
از بحثهای فوق همین اندازه استفاده می شود که موضوع «معراج» در قرآن مجید بطور اجمال بیان گردیده است.
معراج پیامبر از نظر حدیث
آنچه از مطالعه کتب مختلف تفسیر و حدیث و عقاید که به وسیله دانشمندان اسلام تألیف شده است استفاده می شود، آن است که بر خلاف آنچه شاید بعضی تصوّر می کنند عقیده به معراج پیامبر صلی الله علیه و آله مخصوص دسته معینی از مسلمانان نیست؛ بلکه عموم مسلمین در این عقیده مشترکند البتّه با تفاوتهایی که بعداً اشاره خواهد شد.
احادیث فراوانی از طریق شیعه و اهل سنّت در این زمینه نقل شده است که ذکر همه آنها به طول می انجامد، ولی همین اندازه باید دانست که بسیاری از علمای اسلام «تواتر» یا «شهرت» این احادیث را تصدیق کرده اند. به عنوان نمونه، گفتار سه تن از دانشمندان بزرگ تفسیر و حدیث و عقاید شیعه و سپس گفتار بعضی از دانشمندان اهل تسنّن را در این جا می آوریم:
1- فقیه و مفسرّ بزرگ عالم تشیع «شیخ طوسی» در کتاب تفسیر خود به نام «تبیان» در ذیل آیه اوّل سوره اسراء چنین می گوید:
«دانشمندان شیعه معتقدند در همان شبی که خداوند پیامبرش را از مکه به بیت المقدس حرکت داد، او را به آسمانها برد و آیات و عظمت خود را در آسمانها به او نشان داد و این در بیداری بود نه در خواب، ولی آنچه از قرآن برمی آید همان سیر از مسجدالحرام (مکه) به مسجدالاقصی (بیت المقدس) است و بقیه این مسافرت از اخبار معلوم می گردد».
گرچه نامبرده در ذیل آیه مزبور تنها قسمت اوّل معراج را مستند به قرآن و بقیه را مستند به اخبار می کند، ولی در بیاناتی که در تفسیر شش آیه سوره والنّجم ذکر نموده تعبیراتی دیده می شود که کاملًا منطبق بر قسمت دوّم معراج- سیر به آسمانها از بیت المقدس- است؛ گویا به این قسمت که رسیده تغییر نظر داده و آن را هم مستند به قرآن می داند ولی در صورت اوّل، دلالت اخبار را در این باره قطعی دانسته است.
2- مفسّر عالیقدر، مرحوم طبرسی در «تفسیر مجمع البیان» در ذیل آیات سوره نجم می گوید:
«ظاهر مذهب اصحاب و مشهور در اخبار ما این است که خداوند پیامبر صلی الله علیه و آله را با همین جسم و در حال بیداری و حیات به آسمانها برد و اکثر مفسّران نیز بر همین عقیده اند».
3- محدّث شهیر علّامه مجلسی در جلد ششم بحارالانوار می نویسد:
«سیر پیامبر اسلام از مسجدالحرام به بیت المقدس و از آن جا به آسمانها از جمله مطالبی است که آیات و احادیث متواتر شیعه و سنّی بر آن دلالت دارد و انکار امثال این مسائل یا تأویل و تفسیر آن به معراج روحانی یا خواب دیدن پیامبر صلی الله علیه و آله ناشی از عدم اطّلاع از آثار ائمّه هدی یا ضعف یقین است...» سپس اضافه می کند:
«اگر بخواهیم اخباری را که درباره این مسأله رسیده است جمع آوری کنیم یک کتاب بزرگ خواهد شد».
سپس خود او احادیث بسیاری که شاید متجاوز از یکصد حدیث است در این زمینه نقل می کند که قسمت قابل توجهی از آن از کتاب «کافی»، معتبرترین کتاب شیعه، نقل شده است.
دانشمندان حدیث و تفسیر اهل سنّت نیز احادیث معراج را جزء احادیث مشهور معرّفی کرده اند و بسیاری از مفسّران آنها، در تفسیر سوره «اسراء» یا سوره «نجم» به نزول این آیات درباه معراج تصریح نموده اند.
در پایان این بحث، یادآوری این نکته به منظور روشن ساختن سیر تاریخی این مسأله در میان مسلمین از نظر روایت و طرز تفکر دانشمندان اسلام- لازم به نظر می رسد و آن این که «طبرسی» مفسّر بزرگ اسلامی در کتاب تفسیر خود «مجمع البیان» می گوید:
«احادیثی که در موضوع معراج نقل شده است چهار دسته است:
1- روایاتی که به حکم تواتر قطعی است (مانند اصل موضوع معراج).
2- احادیثی که قبول آنها هیچ گونه مانع عقلی و نقلی ندارد (مانند مشاهده بسیاری از آیات عظمت خداوند در آسمانها).
3- روایاتی که ظاهر آن زننده است ولی می توان آنها را توجیه و تفسیر نمود.
4- روایاتی که مشتمل بر یک سلسله امور نامعقول و باطل می باشد که وضع آنها گواه روشنی بر ساختگی بودن آنهاست».
همان طور که این دانشمند بزرگ تصریح نموده قبول مسأله معراج به این معنا نیست که هر خبری در هر کتابی در این زمینه نقل شده آن را بپذیریم یا تأیید کنیم؛ زیرا متأسفانه مسأله معراج مانند بسیاری از مسائل دیگر از دستبرد جاعلان حدیث مصون نمانده و پیرایه های فراوانی به آن بسته اند؛ باید به کمک مدارک عقلی و نقلی روشنی که در دست است، این احادیث را صرّافی نمود و درست و نادرست آن را از هم جدا کرد.
این بود خلاصه بحث درباره مسأله معراج از نظر ادّله نقلی.
معراج پیامبر صلی الله علیه و آله از نظر علوم
در این بحث برای رفع همه ایرادات باید چند سؤال مطرح کرد و به پاسخ آنها پرداخت:
1- آیا اصولًا معراج یعنی سیر در آسمانها و به عبارت دیگر مسافرت دامنه دار فضایی برای یک بشر از نظر علوم امکان پذیر است؟
2- اگر امکان دارد نیاز به چه وسایلی دارد؟
3- مدّت زمانی که برای چنین سفری لازم است چه اندازه می باشد؟
پاسخ سؤال اوّل از نظر علم امروز مثبت است؛ زیرا سیر فضایی بشر نه تنها امکان دارد، بلکه قسمتهای قابل توجّهی از آن تاکنون جنبه عملی به خود گرفته است. اگر در سابق ممکن بود کسانی بگویند چنین مسافرتی امکان عقلی و علمی ندارد و یا آن طور که طرفداران هیئت کهنه بطلمیوس تصورّ می کردند سیر انسان در آسمانها موجب خرق عادت و التیام افلاک است، امروز چنین سخنی اصلًا قابل قبول نیست.
زیرا موشکهای فضاپیما بعضی با سرنشین و بعضی بدون سرنشین سینه آسمان را شکافته و تا ستاره زهره که در هیئت بطلمیوس در فلک سوّم قرار داشت پیش رفته اند، نه محال عقلی روی داده و نه خرق و التیامی به وجود آمده است.
درست است که این پیشرفت و موفّقیت در برابر کواکب و آسمانها و فواصل عجیب آنها بسیار ناچیز می باشد ولی هر چه هست مطلب را از صورت یک امر محال عقلی و علمی بیرون آورده است و همان طور که گفته اند بهترین دلیل برای امکان یک موضوع، وقوع آن است.. . این در مورد سؤال اوّل.
در مورد سؤال دوّم باید اعتراف کرد که «سفرهای فضایی» نیازمند به وسایل گوناگونی است و باید به کمک آنها بر موانع فراوانی که در این راه وجود دارد پیروز شد.
این موانع بسیار زیاد است و از همه مهمتر شش مانع زیر می باشد:
1- نخستین مانع بر سر راه مسافرتهای فضایی، نیروی جاذبه زمین است که باید با وسایلی بر آن پیروز شد. دانشمندان با یک محاسبه دقیق ثابت کرده اند برای شکافتن «زره جاذبه» و فرار از حوزه جاذبه زمین مرکبی لازم است که سرعت آن لااقل 40 هزار کیلومتر در ساعت و به عبارت دیگر 2/ 11 کیلومتر در ثانیه باشد.
اگر چنین سرعتی به ناو فضاپیما داده شود زره جاذبه را شکافته و به سوی سیارات منظومه شمسی حرکت خواهند نمود. به دست آوردن چنین سرعتی یا بیشتر از آن کاملًا ممکن است ولی ساده و آسان نیست.
2- مانع دیگر فقدان هوا در محیط ماورای جو است.[2] بلکه در جوّ زمین که قطر آن در حدود یکصد کیلومتر است باقطع نظر از چند کیلومتر هوای مجاور زمین که به اندازه کافی اکسیژن دارد و متراکم است، بقیه به واسطه رقیق بودن قابل تنفّس نیست؛ و اگر انسان از آن بالا برود بر اثر کمبود اکسیژن بزودی دچار خفگی می گردد.
تجربه نشان می دهد که یک فرد عادی در 15 کیلومتری سطح زمین در عرض چند ثانیه بیهوش می شود و اگر به او نرسند هلاک خواهد شد، لذا فضاپیمایان ناچارند اکسیژن لازم را برای مسافرتهای فضایی با خود از زمین ببرند.
3- مانع دیگر موضوع گرمای سوزان و سرمای کشنده ای است که در فضا وجود دارد یعنی آن قسمتی از جسم که آفتاب بر آن نمی تابد بی اندازه سرد خواهد بود، زیرا در آن جا هوا وجود ندارد تا از یک طرف حرارت سوزان آفتاب را تعدیل و از طرف دیگر قسمتی از آن را در خود ذخیره کند و یک حرارت نسبتاً ملایم در اطراف جسم به وجود آورد.
4- مانع دیگر پرتوهای مرگبار و اشّعه های خطرناکی است که در ماورای جو وجود دارد، مانند «اشّعه ماورای بنفش» و «اشّعه ایکس» و «اشّعه کیهانی».[3] این پرتوها اگر به مقدار کم بر بدن انسان بتابد اثر زیانبخش بر ارگانیسم بدن ندارد، امّا چون در فضای بیرون جو به مقدار فوق العاده زیاد موجود می باشد برای انسان کشنده و مرگبار است.
5- مانع دیگر اجسام فراوان شهابی است که با سرعتهای مختلف و بسیار شدید در این فضای بیکران در حرکتند. برخورد یکی از ذرّات کوچک آنها با بدن انسان ممکن است به مراتب مؤثّر و خطرناکتر از گلوله های مسلسل باشد چه این که می دانیم هر قدر سرعت یک جسم بیشتر گردد نفوذ و تأثیر آن زیادتر خواهد بود و به همین جهت قدرت تأثیر انواع گلوله ها را با سرعت سیر آنها اندازه گیری می کنند، نه با جنس و شکل آنها.
راه مبارزه با این اجسام نیز ساختمان مخصوص ناو فضاپیما و لباسهای مخصوص فضاپیمایی است که در موارد عادی می تواند در برابر این اجسام مقاومت کند.
6- بالاخره مانع دیگری که در این راه وجود دارد مسأله «بی وزنی» است.
می دانیم که نیروی جاذبه با «مجذور فاصله» نسبت معکوس دارد، یعنی اگر فاصله جسمی از «مرکز زمین» دو برابر گردد وزن آن به یک چهارم تقلیل پیدا می کند، زیرا «وزن» چیزی جز «تأثیر نیروی جاذبه» بر بدن انسان یا سایر اجسام نیست و به این ترتیب به جایی می رسیم که وزن بدن انسان به چند کیلو و کم کم به چند گرم و سپس به صفر می رسد و مسافر فضایی کاملًا احساس بی وزنی می کند. و حتّی به اندازه یک پر کاه احساس وزن نمی نماید؛ بعلاوه، خود سرعت نیز یکی از عوامل بی وزنی است.
عوارض و ناراحتیهای حاصل از بی وزنی گرچه خطرناک نیست ولی تحمّل آن برای افراد عادی مشکل و طاقت فرسا می باشد و فضانوردان برای تحمّل آثار بی وزنی ناچارند پیش از دست زدن به سفر فضایی تمرینهای مشکل و مختلفی انجام دهند تا ورزیده شوند.
اینها موانع گوناگونی است که بر سر راه مسافران فضا وجود دارد، ولی همان طور که گفته شد چنان نیست که وجود این موانع مسأله سفر فضایی را به صورت محال و لاینحل درآورد، بلکه می توان با وسایل لازم بر آنها پیروز شد.
نمونه ای از این وسایل را امروز بشر در اختیار دارد ولی بدیهی است نباید وسیله را منحصر به اینها دانست و کاملًا ممکن است راهها و وسایل دیگری نیز برای درهم شکستن این موانع وجود داشته باشد.
این در مورد سفر فضای بشر امروز، امّا در مورد پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله یادآور می شویم که:
ما می دانیم پیامبر ما با نیروی یک بشر عادی این راه را نپیمود، بلکه با نیروی عظیمی که از جهان ماورای طبیعت در اختیار داشت و با وسیله کاملًا مجهزّی این راه را طی کرد و در این قسمت هیچ مشکل لاینحلّی به چشم نمی خورد.
آیا هیچ فرد خداپرستی که ایمان به قدرت لایزال و بی پایان خداوند دارد (البتّه روی سخن در این بحث با خداپرستان است) می تواند انکار کند که برای خداوند هیچ مانعی ندارد وسیله مرموزی که از فکر محدود ما بیرون است در اختیار پیامبرش بگذارد تا بتواند در آسمانها سیر کند و عجایب و شگفتیهای جهان را ببیند؟!
معراج و مشکل زمان
اگر جسمی بخواهد با سرعتی معادل سرعت سیر نور به نخستین ستارگان ثوابت (ستارگانی که بیرون منظومه شمسی هستند) سفر کند یعنی هدف آن جسم ستاره «پروکسیما» که از تمام ستارگان ثوابت به ما نزدیکتر است باشد، طبق محاسبه ای که علمای هیئت کرده اند بیش از چهار سال وقت لازم است تا به ستاره مزبور برسد!
بدیهی است این موضوع، مشکل بزرگی در راه معراج (آن هم در یک شب) ایجاد می کند.
امّا برای حل این مشکل دو راه وجود دارد:
1- ممکن است معراج تنها در داخل منظومه شمسی صورت گرفته باشد؛ چرا که ایراد فوق در صورتی متوجّه می شود که مسیر پیامبر را در معراج در منطقه ای بیرون از منظومه شمسی بدانیم، در حالی که دلیل قاطعی بر این مطلب در دست نیست. زیرا مانعی ندارد این سفر فضایی در درون سیارات با عظمت منظومه شمسی صورت گرفته باشد، در این صورت اشکال کاملًا برطرف خواهد گردید.
زیرا دورترین سیاره منظومه شمسی که با چشم غیر مسلّح دیده می شود «زحل» است که قدما نام آسمان هفتم بر آن می نهاده اند (زیرا فاصله آن از ما بیش از فاصله ما تا عطارد، زهره، مریخ، مشتری و کره خورشید می باشد).
فاصله این سیاره از ما کمی بیشتر از 1400 میلیون کیلومتر است. این فاصله برای مرکبی که بیشتر از سرعت سیر نور حرکت کند فاصله کوتاهی است که پیمودن آن در مدّت بسیار کوتاهی میسّر می باشد.
بنابراین، اگر معراج پیامبر صلی الله علیه و آله در درون سیارات منظومه شمسی صورت گرفته باشد مشکل زمان کاملًا حل خواهد شد و مخالفتی با کشفیات علم فیزیک نخواهد داشت، و اطلاق آسمانها بر کرات منظومه شمسی یک اطلاق معمولی است زیرا یکی از معانی آسمانها همین «کرات منظومه شمسی» می باشد.
جالب توجّه این که در احادیث شیعه و سنّی برای سفر پیامبر صلی الله علیه و آله به آسمانها نام مرکبی به عنوان «بُراق» دیده می شود و «براق» از ماده «برق» است؛ علمای حدیث می گویند:
علّت این نام گذاری شاید این بوده که مرکب مزبور بسیار سریع و مانند برق حرکت می کرده است.
جالبتر این که در توصیف این مرکب فضایی در پاره ای از احادیث وارد شده که «خُطاءَهُ مَدُّ بَصَرِهِ» یعنی هر قدم او به اندازه مقدار دید او بوده است و با توجّه به این که رؤیت اشیا به وسیله نور صورت می گیرد و طول زمانی که برای دیدن هر چیز لازم است برابر با سرعت سیر نور آن است، از این حدیث استفاده می شود که مرکب مزبور سرعتی نزدیک به سرعت نور داشته است!
2- سرعت سیر نور بالاترین سرعتها نیست.
بررسی و مطالعه در گفتگوهای دانشمندان امروز نشان می دهد این نظریه که «هیچ چیز در تحت هیچ عاملی نمی تواند بالاتر از سرعت نور حرکت کند» صد در صد قطعی و مسلّم نیست، بلکه احتمال می رود که ماورای سرعت نور نیز سرعتهایی باشد. (دقّت کنید)
از جمله در مورد امواج مرموز جاذبه، عدّه ای از دانشمندان معتقدند این امواج برای پیمودن فاصله ها مطلقاً نیازمند به زمان نیست، بلکه در یک لحظه می تواند سرتاسر جهان را بپیماید.
دانشمندی به نام «گیور گیو» چنین می نویسد:
«... ولی یک سرعت وجود دارد که آنی است و در یک لحظه از یک سر جهان به طرف دیگر اثر می کند و آن سرعت تأثیر «امواج نیروی جاذبه» می باشد.
«اگر در همین آن، در انتهای جهان یک کهکشان که دارای دهها میلیون خورشید است ناگهان جدا شده و مبدّل به امواج گردد نیروی جاذبه بطوری عکس العمل نشان می دهد که در همین لحظه نظام جهان متعادل می شود و اگر این طور نبود همان ثانیه که آن کهکشان تفکیک و مبدّل به امواج گردید دنیای خورشید ما هم باید نابود گردد».
همان طور که ملاحظه می فرمایید، در این جا بحث درباره سرعتهای مافوق سرعت نور در مورد انبساط کهکشانهاست و این خود می رساند که تئوری سرعت نهایی (نور) یک نظریه قاطع و مسلّم نیست و ممکن است در پرتو اکتشافات آینده این مطلب روشن شود که حتّی جسم خاکی در شرایط خاصّی (نه در هر شرایطی) بتواند سرعتهای مافوق سرعت نور داشته باشد و در این صورت مشکل زمان در مسأله معراج، حتّی در صورتی که مسیر پیامبر صلی الله علیه و آله ماورای منظومه شمسی بوده است، حل خواهد گردید و از نظر علم، مانعی نخواهد داشت که پیامبر سراسر پهنه آسمانها را در یک شب سیر کرده باشد.
چرا پیامبر صلی الله علیه و آله به معراج رفت؟
متأسفانه جریان معراج پیامبر صلی الله علیه و آله مانند بسیاری دیگر از جریانهای صحیح تاریخی آمیخته با خرافاتی شده است که قیافه اصلی آن را در نظر کسانی که مطالعات کافی در این قسمت ندارند ناپسند نشان داده است.
قرآن از روی این حقیقت پرده برمی دارد و در هر حال بهترین سند زنده و دست نخورده برای درک هدف اصلی معراج پیغمبر صلی الله علیه و آله و برای درک همه حقایق اسلامی، همین قرآن مجید است.
ما می توانیم هدف این سیر شبانه را بخوبی از آیات استنباط کنیم، هدفی که کاملًا با موازین علمی و منطقی سازگار است.
با این که آیات اصلی مربوط به معراج در قرآن به ده آیه نمی رسد، در عین حال در دو آیه هدف معراج توضیح داده شده است:
در سوره «اسراء» آیه اوّل چنین می خوانیم: «سُبْحانَ الَّذی اسْری بِعَبْدِهِ لَیلًا مِنَ الْمَسجِدِ الْحَرامِ الی الْمَسجِدِ الاقْصَی الَّذی بارَکنا حَوْلَهُ لِنُرِیهُ مِنْ آیاتِنا انَّهُ هُوَ السَّمیعُ الْبَصیر؛ پاک و منزّه است خدایی که بنده اش را در یک شب، از مسجد الحرام به مسجدالاقصی- که گرداگردش را پربرکت ساخته ایم- برد تا برخی از آیات خود را به او نشان دهیم؛ چرا که او شنوا و بیناست».
در این آیه هدف این سیر شبانه را مشاهده آثار عظمت خداوند در جهان بالا معرفی نموده است و در آیه 18 سوره «النّجم» می فرماید:
«لَقَدْ رَأی مِنْ آیاتِ رَبِّهِ الْکبری؛ او پاره ای از آیات و نشانه های بزرگ پروردگارش را دید.»
از این دو آیه بخوبی برمی آید که هدف این سیر فضایی بار یافتن به بارگاه سلطنت خداوند، یا شنیدن صدای قلم او یا مشاهده جمالش نبوده است!
اصولًا به عقیده ما مسلمانان خداوند محلّ خاصّی ندارد. او در همه جا و در تمام جوانب عالم هست: «اینَما تُوَلُّو فَتَمَّ وَجْهُ اللّهِ؛ هر سو رو کنید خدا در آن جا هست.»
«وَسِعَ کرسِیهُ السَّمواتِ وَ الارْضِ؛ کرسی او به وسعت آسمانها و زمین می باشد.» منظور از «کرسی» چیزی جز مجموعه جهان پهناور آفرینش نیست.[4] بنابراین، منظور از معراج همان مشاهده آثار عظمت خدا در جهان بالا بوده است تا قلب نورانی پیامبر صلی الله علیه و آله در پرتو مشاهده این آثار حیرت انگیز، نورانی تر گردد و فکر و روح بلند او وسیع تر شود و برای رهبری و هدایت خلق به سوی خدا آمادگی بیشتر پیدا کند.[5]
پی نوشت ها
[1] تذکّر این نکته لازم است که براى معراج روحانى معناى معقولى جز مسأله خواب یا حالتى شبیه خواب نمىتوان پیدا کرد، چون اگر معراج روحانى به معناى جدایى مطلق روح از بدن باشد، چیزى جز مرگ نخواهد بود.
[2] به قشرى از هوا و گازهاى دیگر که گرداگرد کره زمین فراگرفته «جوّ» زمین مىگویند؛ بالاتر از آن ماوراى جو و به عبارت دیگر« فضا» نامیده مىشود.
[3] «اشّعه ماوراى بنفش» و «اشّعه ایکس» از خورشید سرچشمه مىگیرد ولى اشّعه کیهانى شرچشمه آنتاکنون شناخته نشده است، آنها جریانهایى هستند از اجزاى باردار الکتریکى که به وسیله منابع ناشناخته و مجهول در فضا پراکنده مىشوند.
[4] بعضى معتقدند منظور از «عرش» نیز مجموعه ماوراى عالم مادّه است.
[5] این بحث از کتاب« معراج شقّالقمر، عبادت در قطبین» تلخیص و اقتباس شده است.