تحریریه زندگی آنلاین- گروه سلامت
حتماً شما هم در اطراف خود افرادی را میشناسید که نمی دانند چه میخواهند و برای چه کاری ساخته شده اند و غمگین و افسرده و ناکارامد روزگار می گذرانند، در مقابل افرادی هم هستند که برای دستیابی به یک زندگی حقیقیتر به ریسکهای بزرگی دست زدهاند.
برای مثال کسی که در آمد ثابتش را رها کرده، تا کسب و کار جدیدی راه بیندازد، یا به ازدواج ناموفق خود خاتمه داده و در نتیجه با مخالفت دوستان و فامیل روبرو شده یا کسی که بعد از 40 سالگی تشکیل خانواده داده، دیپلمش را در میانسالی گرفته یا کسی که خودش را زود بازنشسته کرده تا به کارهای خیریه و عامالمنفعه بپردازد.
یکی از جنبههای زندگی واقعی این است
زندگی خود را به گونهای بسازید که تصمیمات و اعمال شما توأم با آگاهی و در توافق با ارزشهای مهم شما باشد. شاید یک چنین زندگی با عادتهای همیشگی شما متفاوت باشد اما در عوض هر روز صبح با شور و شوق از خواب بیدار میشوید و هر شب با آرامش میخوابید.
هر چقدر در باره آنچه هستید و نیازهای واقعیتان، با خود و دیگران صادقتر باشد، احتمال اینکه بتوانید یک زندگی متناسب با خودتان به وجود آورید، بیشتر است. اما بیرون کشیدن این خود واقعی از اعماق، کاری بزرگ به نظر میرسد. با این مشغله هر روزه، وقتی برای تعمق باقی نمیماند.
به خود میگوییم «یک عالمه کار و مسئولیت دارم، اصلاً وقت این که بنشینم و فکر کنم وجود ندارد».
اما نکته همین جاست، اگر ما با سرعت هر چه بیشتر در جادهای پیش برویم که ما را از نیازهای واقعیمان دورتر و دورتر کند، بالاخره روزی مجبور میشویم، برگردیم یا اینکه سرگردان دور خودمان بچرخیم تا اینکه مقصد درست را، خانه اصلی را، پیدا کنیم.
وقتی برای فهمیدن اینکه چه چیزی برای ما بهترین و مناسبترین و هماهنگترین است، زمانی نمیگذاریم، در واقع وقت خود را برای حرکت در راههایی بیحاصل هدر میدهیم. یک زندگی واقعی از درون به بیرون ساخته میشود.
برای این حرکت باید از خود سؤال کنیم واقعاً که هستم و چه میخواهم؟ خوب است که دفترچهای داشته باشیم و هر روز یا هر هفته برای پاسخ دادن به این سؤال به طور کلی و نیز در مواجهه با مسائلی که پیش میآید، زمانی را صرف کنیم،
گاهی هم بعضی از افراد یک هفته در سال را برای تعمق روی خود در نظر میگیرند و در مکانی دور از شلوغیهای روزمره بر آنچه که هستند و آن کسی که میخواهند باشند تفکر میکنند.
البته آن چه بیشتر اهمیت دارد، انجام مداوم این خودکاوی است نه مکان انجام آن و نه کناره گرفتن.
وقتی کشف کنید انجام چه کاری با وجود شما متناسب است، زندگیتان در جهتی پرمعنا جریان پیدا میکند. به این صورت انرژیتان را صرف انکار، تلاش برای زنده بودن، صرف یا سرکوب خود نمیکنید، بلکه خود بودنتان به شما انرژیای میدهد که آن را صرف افزایش بیشتر آگاهی و تکامل کنید.
اگر در اعماق دلتان بدانید که زندگیتان هماهنگ با اهدافتان، مملو از رشد و پر از آن چیزی است که دوست میدارید، زندگیتان واقعی است؛ رفتار بیرونی شما فاقد تظاهر و برخاسته از حقیقت درونتان و عملتان انعکاسی از اعتقاد، احساس و دانش شما خواهد بود.
وقتی واقعاً زندگی میکنید، میدانید برای چه چیزهایی ارزش قائل هستید و برای اینکه ارزشهایتان را ارج نهید آگاهانه دست به انتخاب میزنید. اولویتهای اول شما، بخش اساسی زندگیتان را تشکیل خواهد داد و اگر میگویید خانواده، تحصیل یا خدمت به همنوع برایتان مهم است، برایشان وقت میگذارید.
اگر خواستهای واقعی خود را سرکوب کنید، خسته، خالی و افسرده خواهید شد. و انکار حقیقت درون، مانند این است که زودپزی بدون منفذ خروج بخار داشته باشیم؛ این زودپز به زودی منفجر خواهد شد.
اگر از موهبتهایی که به شما داده شده استفاده نکنید یا رؤیاهایتان را دنبال نکنید، شور و شوقی در زندگی احساس نخواهید کرد، یک جور کرخی و سستی وجودتان را فراخواهد گرفت، ممکن است که عملکرد ظاهریتان هم موفقیتآمیز باشد اما در پایان روز احساس رضایت خاطر نخواهید کرد. انگار که چیزی گم کردهاید.
میتوانید وضعیت خود را تا حدی با جملههای زیر بسنجید
ـ شما در کار خود خبره و موفقید، اما آن چیزی نیست که واقعاً دوستش دارید.
ـ نمیدانید چه میخواهید، ولی میدانید که وضعیت موجود هم، مطلوب شما نیست.
ـ میدانید که چه تغییراتی، به زندگیتان معنای بیشتری میدهند، اما برای به تعویق انداختن این تغییرات، بهانه میآورید.
اگر هر یک از جملات در مورد شما صدق میکند، بیشتر درباره آن فکر کنید و ببینید چطور میتوانید با درون خود بیشتر ارتباط برقرار کنید و دنیای بیرون خود را مطابق آنچه در واقع میخواهید بسازید.