ماهان شبکه ایرانیان

دوره دوم ترامپ ؛ به عصر هوش مصنوعی، رمز ارز و محتوای جعلی سلام کنید

توسعه بلاکچین یک فرصت عالی برای رسانه‌ها برای ایجاد بستر امن ارائه، تبادل محتوا و... خواهد بود.

عصرایران ؛ مریم سلیمی (دکتری علوم ارتباطات) - دونالد ترامپ با سوگند در مراسم تحلیف خود چنانچه پیش از این نیز کلاهش روایت داشت (47-45)، چهل و هفمتین رئیس جمهور آمریکا شد در حالی که پیشتر نیز از سال 2017 تا 2021 به عنوان چهل و پنجمین رئیس جمهور فعالیت داشت. به نظر می‌آید که با تحلیف او در 20 ژانویه 2025، جهان در آستانه‌ تغییرات قابل توجهی در زمینه توسعه اقتصاد دیجیتال، هوش مصنوعی، رمز ارزها، شکل‌گیری نسل جدید رسانه‌ها بر پایه هوش مصنوعی، تغییر در مدل‌های رسانه‌ای، تغییرات پارادایمی در رسانه‌های خبری و... قرار داشته باشد.

از سویی نگرانی‌هایی نسبت به شتاب بیشتر گسترش محتواهای جعلی و از طرفی فرجام اتحاد ترامپ با صاحبان غول‌های فناوری و رسانه‌ای با توجه به برخی اختلافات آن‌ها، سیاست‌های احتمالی الاکلنگی در ایجاد تعادل بین رمز ارزها و دلار، احتمال نوسانگیری شدید ترامپ و دولتش به یاری رسانه‌ها و شایعات و محتواهای جعلی از بازارهای رمز ارز و... وجود دارد. 
ثمره کلیه این اتفاقات، رویدادها، رفتارها و تصمیمات، قوانین و... منتج از آن‌ها، تأثیرات خود را بر حوزه‌های رسانه‌ای و ارتباطی به طور مستقیم و غیرمستقیم خواهد داشت که توجه به آن‌ها بسیار ضروری است. 

ترامپ


 

 تأثیرات رسانه‌ای حمایت ترامپ از رمز ارزها 

ترامپ پیش از اینکه رسماً به قدرت برسد، اقداماتی را آغاز کرد که خود حاوی پیام‌های واضح و آشکاری برای بخش‌ها و حوزه‌های خاص بود. به طور مثال، ترامپ به تازگی «کوین ترامپ» را به عنوان یک ارز دیجیتال معرفی کرد که نشان از تحولی جدید در این حوزه دارد و می‌تواند بازارهای مالی را تحت تأثیر قرار داده و سینگال مثبتی برای سرمایه‌گذاران، معامله‌گران (تریدرها) و شرکت‌های فعال حوزه رمز ارز باشد، چرا که می‌توانند به واسطه سیاست‌های حمایتی ترامپ از رمز ارز بهره گیرند. مؤید این مسأله نیز تحولات بازار در واکنش به سخنان ترامپ از زمان پیروزی در انتخابات تاکنون است. 

حمایت ترامپ از رمز ارزها همچنین دارای تأثیرات مستقیم و غیرمستقیم رسانه‌ای و نیز پیامدهایی برای رسانه‌ها است که به برخی از آن‌ها اشاره می‌شود: 

در تأثیرات مستقیم می‌توان از بحث تأثیرات حمایت از رمز ارزها بر تأمین مالی رسانه‌ای یاد کرد. به این معنی که استفاده از رمز ارزها می‌تواند راه‌های جدیدی برای تأمین مالی رسانه‌ها ایجاد کند. رسانه‌ها می‌توانند از کمک‌های مالی، تبلیغات یا پرداخت‌های مبتنی بر رمز ارز استفاده کنند، که این امر می‌تواند به استقلال مالی بیشتر آن‌ها و کاهش وابستگی به منابع سنتی تبلیغاتی منجر شده که تا همین جا، خود می‌تواند اتفاق مهم و اثرگذاری باشد. البته در نگاه به این مسأله از زاویه جنگهای رسانه ای و...، چالشهایی را نیز می تواند ایجاد کند. 

بحث استقلال مالی رسانه‌ها به یاری رمز ارزها به یاری مواردی همچون تنوع بخشی به منابع مالی از جمله بهره‌گیری از کمک‌های مالی و حمایت‌های مردمی (به خصوص به مثابه فرصتی برای رسانه‌های کوچک و مستقل)، جذب حامیان جهانی با توجه به عدم وجود محدودیت‌های معمول ارزی یا جغرافیایی و... امکان تحقق می‌یابد که خود بر استقلال گزارش‌دهی، خبررسانی و... آن‌ها موثر خواهد بود. 

ناگفته نماند که استفاده از رمز ارزها با چالش‌هایی مانند نوسانات بازار، نیاز به دانش فنی برای مدیریت رمز ارزها و مسائل مربوط به امنیت و قانونگذاری همراه است. با این وجود، پتانسیل برای استقلال مالی و کاهش وابستگی به سیاست‌های سنتی تأمین مالی، رمز ارزها را به گزینه‌ای جذاب برای رسانه‌ها تبدیل می‌کند. 

از طرفی توسعه بلاکچین یک فرصت عالی برای رسانه‌ها برای ایجاد بستر امن ارائه، تبادل محتوا و... خواهد بود. به طوری که امنیت تبادل محتوا به دور از ترس سرقت محتوا، به دور از ترس دسترسی غیرمجاز به محتوا یا دستکاری، تحریف و... آن می‌تواند صورت گیرد. 

ترامپ برای جلوگیری از تضعیف دلار و از سویی تعادل آن در مقایسه با رمز ارزها و نیز جامه عمل پوشاندن به وعده‌های حمایت از رمز ارزها، به ناچار به سمت سیاست الاکلنگی یا یکی به میخ، یکی به نعل برای ایجاد این تعادل پیش خواهد گرفت. 
ترامپ ممکن است در این مسیر از سیاست‌هایی برای تأمین منافع دلار و رمز ارزها بهره گیرد مانند تسهیل قوانین نظارتی یا حمایت از نوآوری‌های مالی و... . از سویی تلاش می کند تا راهی برای ایجاد تعادل بین نوآوری و کنترل را در پیش بگیرد.

از یک سمت به نوآوری‌هایی در حوزه بلاکچین و رمز ارزها اجازه رشد می‌دهد و از سوی دیگر با سخت‌گیری‌هایی مانع پولشویی و فرار مالیاتی به یاری این رمز ارزها می‌شود. در همکاری بانک مرکزی هم کمک خواهد کرد تا سلطه دلار باقی بماند و هم فضایی برای رشد رمزارزها فراهم کند. 

قطعاَ عوامل بسیاری اعم از داخلی و بین‌المللی بر تصمیمات ترامپ اثرگذار خواهند بود که ممکن است راهبرد فوق، در زمره استراتژی‌های او باشند. هر تصمیمی در این حوزه تأثیرات مستقیم و غیرمستقیم نیز بر رسانه ها خواهد داشت.  


نقش جدی رسانه‌ها در نوسان‌گیری از بازارهای رمز ارزها توسط ترامپ و دولتش 


با توجه به تأثیر جدی رسانه‌ها بر حوزه رمز ارزها چنین به نظر می‌رسد که ترامپ بخواهد در ادامه عملکردش در استفاده از رسانه‌ها برای تأثیرگذاری بر بازارهای مالی، به این رویکرد خود ادامه دهد به‌خصوص آنکه حوزه‌هایی مانند رمز ارزها به احساسات بازار و به‌خصوص اخبار و محتواهای رسانه‌ای واکنش نشان می‌دهند. از طرفی رمز ارزها به دلیل ذات مدیریت غیرمتمرکزشان، نسبت به شایعات و اخبار بسیار بی‌ثبات و حساسند. ترامپ و دولتش به راحتی می توانند از این احساسات برای ایجاد نوسانات به نفع خود استفاده کنند. 

بحث افزایش نوسانات را در دوره ترامپ با توجه به بیانیه‌ها، توئیت‌ها یا سیاست‌های دولتی که به‌ صورت ناگهانی یا غیرقابل پیش‌بینی اعلام می‌شود، باید جدی گرفت. 
از طرفی استفاده از رسانه‌ها برای نفوذ در بازارها ممکن است به شکل جنگ رسانه‌ای برای تأثیرگذاری بر احساسات سرمایه‌گذاران نمایان شود. 

در کنار اظهارنظرهای ترامپ و اقدامات او به یاری بازی‌های رسانه‌ای، گرچه فرصت‌هایی برای نوسان‌گیری ایجاد می‌کند با این حال، باید متوجه ریسک‌هایی برای فعالان اقتصادی این حوزه نیز بود. 

از طرفی در بحث انتشار و تولید محتوا، پلتفرم‌های مبتنی بر بلاکچین می‌توانند به خبرنگاران و تولیدکنندگان محتوا این امکان را بدهند که محتوای خود را بدون واسطه و با استفاده از رمز ارزها به فروش برسانند. این می‌تواند به شفافیت بیشتر در پرداخت‌ها و حقوق مالکیت معنوی کمک کند. 

 
تأثیرات رمز ارزها و توسعه بلاکچین بر جلوگیری از سانسور 


رمز ارزها و فناوری بلاکچین می‌توانند به چندین روش از سانسور جلوگیری کنند. یکی از نکات در ذات بلاکچین نهفته است. به این معنی که بلاکچین بدون نیاز به یک مرجع مرکزی کار می‌کند. سانسور نیازمند کنترل مرکزی است و عملاً این اتفاق در سیستم غیرمتمرکز شدنی نیست. 
از طرفی رمز ارزها مانند بیت کوین بر روی بلاکچین عمومی ساخته شده‌اند. تراکنش‌ها به صورت شفاف و غیرقابل تغییر ثبت می‌شوند. از طرفی تلاش‌ها برای سانسور یا ممانعت از یک تراکنش نیازمند کنترل بیش از 50 درصد از شبکه است که به دلیل پراکندگی جهانی نودها بسیار دشوار است. 


استفاده از تکنیک‌های رمزنگاری به کاربران اجازه می‌دهد تا تراکنش‌های خود را به صورت ناشناس و نیمه ناشناس انجام دهند. از طرفی تغییرناپذیری بلاکچین از ویژگی‌های بلاکچین است که مانع از سانسور داده ها می‌شود. 
از سویی در بحث سانسور و آزادی بیان، رمز ارزها می‌توانند راه‌هایی برای دور زدن سانسور فراهم کنند. رسانه‌هایی که در کشورهای با محدودیت‌های سختگیرانه فعالیت می‌کنند، ممکن است بتوانند از رمز ارزها برای تأمین مالی و انتشار محتوا بدون ترس از مسدود شدن حساب‌های بانکی استفاده کنند. البته که این موارد زمانی معنا می‌یابند که در عمل امکان تحقق یابند. 
به طور کلی می‌توان گفت، ترکیب غیرمتمرکز بودن، رمزنگاری، تغییرناپذیری و سیستم‌های ذخیره‌سازی و نامگذاری غیرمتمرکز، همگی به رمز ارزها و بلاکچین‌ها کمک می‌کنند تا ابزارهای قوی در برابر سانسور باشند.

چنانچه اشاره شد حمایت ترامپ از رمز ارزها دارای تأثیرات غیرمستقیم رسانه‌ای نیز هست: 
در بحث تأثیرات غیرمستقیم می‌توان به تغییر در مدل‌های تبلیغاتی بر پایه بلاکچین و شفافیت بیشتر در تبادلات مالی، افزایش احتمال گرایش رسانه‌ها به سمت تنظیم سیاست‌هایی که از نوآوری‌های مبتنی بر بلاکچنین حمایت کنند و... . 

در یک جمع‌بندی از این تأثیرات احتمالی می‌توان گفت: این تحولات می‌توانند به تغییرات اساسی در نحوه عملکرد، تأمین مالی و اعتماد به رسانه‌ها منجر شوند، هرچند که نیاز به مدیریت دقیق برای جلوگیری از مشکلاتی مانند پولشویی یا نقض حریم خصوصی هم وجود دارد. 

اینکه چه میزان از آنچه ذکر شد قابل تحقق باشد، بستگی به اقدامات، رفتارها و سیاست‌های جدی ترامپ  و دولتش خواهند داشت. هرچند نگاه ترامپ به ویژه در حوزه های رسانه ای، عموماً نگاه کنترلی است. باید در عمل دید که با گشایشهایی در حوزه بلاکچین و رمزارزها، برآیند اقدامات ترامپ و جامعه فعال تخصصی و واکنشهای عمومی و رسانه ای، نتیجه چه خواهد بود؟

ترامپ و ایلان ماسک

حمایت ایلان ماسک از ترامپ در دوره انتخابات ریاست جمهوری و حضور جدی او در کنار ترامپ در جایگاه رئیس اداره بهره‌وری آمریکا، همچنین انتخاب افرادی مانند دیوید ساکس مدیر عملیاتی PayPal و بنیان‌گذار Yammer به عنوان مسئول ارزهای دیجیتال آمریکا، حمایت غول‌های فناوری از ترامپ و کمک‌های آن‌ها به تبلیغات انتخاباتی و نیز به مراسم تحلیف او و... نشان‌هایی از اتحاد صاحبان غول‌های فناوری با ترامپ داشته باشند که خود می‌توانند به اعمال سیاست‌های حمایتی، سرمایه‌گذاری‌های دولتی و همکاری نزدیک‌تر با بخش خصوصی، تصویب سیاست‌های توسعه بخش در حوزه هوش مصنوعی و در کل به خلق فرصت‌هایی برای توسعه این حوزه منجر شوند. 

تحولات هوش مصنوعی در دوره دوم ریاست جمهوری ترامپ می‌تواند فرصت‌ها و تهدیدهایی را نیز به دنبال داشته باشد؛ به طور مثال حمایت ترامپ از هوش مصنوعی می‌تواند به تسهیل و تسریع سرعت نوآوری بیانجامد. از طرفی تمرکز بر هوش مصنوعی می‌تواند جذب سرمایه‌گذاری‌های کلان در این بخش را افزایش دهد که باز در توسعه سریع‌تر این فناوری موثر است. 
در کنار فرصت‌ها، توسعه هوش مصنوعی می‌تواند مشکلات و چالش‌هایی را نیز در حوزه‌های اخلاقی، نقض حریم خصوصی، تهدید امنیت سایبری، از دست رفتن برخی مشاغل و... را با خود به همراه داشته باشد. 

در کل می توان گفت که آینده هوش مصنوعی در دوره ترامپ بستگی به سیاست‌هایی دارد که برای توسعه و نظارت بر این فناوری‌ها وضع می‌کند و همچنین به اینکه چگونه می‌تواند با چالش‌های اجتماعی، اقتصادی و اخلاقی مرتبط با هوش مصنوعی مقابله کند؟ 
 
در بحث تأثیرات گسترش هوش مصنوعی بر رسانه‌ها شاید اولین انتظار، شکل‌گیری نسل جدیدی از رسانه‌ها یا پلتفرم‌های جدید اطلاع‌رسانی بر پایه هوش مصنوعی باشد. تولید خودکار محتوا، تولید محتوای سفارشی و شخصی‌سازی شده محتوا براساس علاقمندی‌های فردی مخاطبان، مدیریت و تحلیل داده‌ها و تأثیرات آن بر بهینه‌سازی محتوا و استراتژی‌های توزیع اخبار، شناسایی اخبار جعلی، کمک گرفتن از چت بات‌های پشتیبانی یا پاسخگو به سوالات خبری، پخش زنده و ترجمه بلادرنگ اخبار و اطلاعات و... و کمک به دسترسی جهانی به اخبار، تأثیرات هوش مصنوعی بر کنترل و سانسور، تغییرات در مدل‌های کسب و کار رسانه‌ای، تأثیر بر اشتغال و ضرورت بازآموزی فعالان رسانه‌ای و تطبیق آن‌ها با فناوری‌های جدید و... از جمله تأثیرات هوش مصنوعی بر حوزه رسانه‌ای خواهند بود. 

در این دوره، رسانه‌های هوشمند شخصی‌سازی شده و از سویی توزیع هدفمند محتوا را می‌توان شاهد بود؛ همچنین می‌توان به شکل‌گیری رسانه‌های مبتنی بر واقعیت افزوده و مجازی، رسانه‌های تولید شده توسط هوش مصنوعی و افزایش حضور مجریان و خبرنگاران هوش مصنوعی، فیلترینگ اخبار، ایجاد کمپین‌های رسانه‌ای سیاسی و... اشاره کرد. 
   
اتحاد بین دونالد ترامپ و غول‌های رسانه‌ای و فناوری مانند ایلان ماسک می‌تواند پیامدهای گسترده‌ای داشته باشد که از زوایای مختلف قابل بررسی است: 
از جمله تأثیرات این اتحاد از زاویه سیاست و قدرت، تقویت پیام‌های ترامپ است به این معنی که او می‌تواند پیام‌های خود را با قدرت بیشتری به مخاطبان برساند. با توجه به نفوذ بین‌المللی و توانایی افرادی مانند ماسک در جذب توجه، این اتحاد به ترامپ اجازه می‌دهد تا به سرعت و با کارآمدی بیشتری اخبار و سیاست‌های خود را منتشر کند. 
از طرفی افرادی مانند ماسک، به عنوان مشاوران یا حامیان مالی، می‌توانند در تنظیم سیاست‌های دولتی، به خصوص در حوزه‌هایی مانند فناوری، فضا و احتمالاً رمز ارزها، تأثیرگذار باشند. 

از دیگر تأثیرات این اتحاد، تغییر در مدل‌های رسانه‌ای است به این معنی که همکاری با چهره‌های بزرگ فناوری می‌تواند به شکل‌گیری نسل جدیدی از رسانه‌ها کمک کند که بیشتر بر پایه فناوری‌های دیجیتال، هوش مصنوعی و شبکه‌های اجتماعی بنا شده باشند. این می‌تواند به تغییر در نحوه دسترسی به اخبار و اطلاعات منجر شود. 
از طرفی، کنترل اطلاعات می‌تواند به خطر جدی در مسیر آزادی بیان و... تبدیل شود. چرا که با توجه به انتقادات به رسانه‌های جریان اصلی، این اتحاد ممکن است به ایجاد پلتفرم‌هایی منجر شود که به گونه‌ای طراحی شده‌اند تا اطلاعات را با کنترل بیشتری پخش کنند، که این می‌تواند چالش‌های جدیدی برای آزادی بیان و تنوع دیدگاه‌ها ایجاد کند. 

واقعیت این است که ترامپ علی‌رغم اتحادهایی که در حال حاضر با صاحبان غول‌های فناوری و رسانه‌ای شکل داده ولی نمی توان به درستی گفت فرجام این اتحاد چه خواهد بود؟ این اتحاد بسته به اهداف مشترک و منافع شخصی یا حزبی، می‌تواند موقتی یا بلند مدت باشد.

اگر منافع همسو بماند، ممکن است این همکاری به تغییرات پایدار در عرصه‌های مختلف منجر شود. اما اگر اختلافات یا تغییرات در منافع به وجود آید، این اتحاد می‌تواند به سرعت از هم بپاشد. 
از طرفی واکنش عموم مردم، احزاب مخالف و نهادهای نظارتی می‌تواند نقش تعیین‌کننده‌ای در فرجام این اتحاد داشته باشد. اگر این همکاری به عنوان تهدیدی برای دموکراسی یا منافع عمومی دیده شود، ممکن است با مقاومت‌های شدیدی روبرو شود. 

در نهایت، فرجام این اتحاد به بسیاری از عوامل متغیر بستگی دارد و پیش‌بینی دقیق آن دشوار است، اما بدون شک این همکاری‌ها می‌توانند تأثیرات عمیقی بر روی سیاست، رسانه‌ها و اقتصاد بگذارند. 
 
در کنار جلوه‌های اتحاد بین ترامپ و غول‌های فناوری زمزمه‌هایی از اختلافات آن‌ها نیز به گوش می‌رسد؛ به طور مثال سیاست‌های سختگیرانه ترامپ در زمینه مهاجرت و اختلاف نظرش با افرادی مثل ایلان ماسک در مورد جذب نخبگان و استعدادهای بین‌المللی از این جمله است. 

اگر این اختلافات جدی شوند در عین تضعیف روابط ترامپ و صاحبان غول‌های فناوری و رسانه‌ای، دارای تأثیرات منفی بر روند تحولات نوآورانه خواهد بود به طور مثال، سیاست‌های مهاجرتی سختگیرانه می‌تواند مانع از ورود نیروهای ماهر و نخبه از سراسر جهان به آمریکا شود. این مسأله می‌تواند به کاهش روند نوآوری بیانجامد، چرا که بسیاری از شرکت‌های فناوری به نیروی کار ماهر بین‌المللی وابسته هستند. 

از طرفی تنوع فرهنگی و تنوع در زمینه‌های مختلف علمی و فنی، منبع مهمی برای نوآوری است. سیاست‌های مهاجرتی که جریان این تنوع را محدود کنند، می‌توانند به یکنواختی فکری و کاهش خلاقیت منجر شوند. 
همچنین اگر آمریکا به عنوان مقصدی کمتر جذاب برای نخبگان جهانی دیده شود، این نیروها ممکن است به کشورهای دیگری مانند کانادا، استرالیا، یا کشورهای اروپایی مهاجرت کنند، که می‌تواند به از دست دادن مزیت رقابتی آمریکا در صحنه جهانی نوآوری بیانجامد. 

با این تفاسیر فرجام اختلافات ترامپ و صاحبان غول‌های فناوری چه خواهد بود؟ 
در این خصوص چند نتیجه محتمل است: 

1. کنار گذاشتن موقت اختلافات با توجه به اینکه دو طرف دارای منافع مشترکی در مواردی همچون توسعه هوش مصنوعی هستند. 

2. تأثیر فشارهای غول‌های فناوری بر ترامپ و تغییر در سیاست‌هایی مانند سیاست‌های مهاجرتی. 

3. تشدید تنش‌ها و دائمی شدن آن‌ها که بتواند تأثیرات منفی بر تصمیم گیری‌های سیاسی، قانونگذاری، سرمایه‌گذاری‌های فناوری و حتی ایجاد فضای نامطمئن برای کسب و کارهای فناوری در آمریکا داشته باشد. 

4. یافتن راه‌حل‌های جایگزین برای کمک به حل مشکلات و موانع احتمالی به یاری اقداماتی همچون ایجاد مراکز تحقیق و توسعه در کشورهای دیگر یا استفاده از سیستم‌های مهاجرتی موازی. 

در کل، نتیجه این اختلافات بستگی به توانایی طرفین در مذاکره و تعادل بین منافع ملی و منافع تجاری دارد. اگر این تنش‌ها به خوبی مدیریت نشوند، می‌توانند به کاهش نوآوری و رهبری آمریکا در فناوری جهانی بیانجامند. 
 
یک تغییر پارادایمی رسانه‌ای؛ تمایل ترامپ به رسانه‌های متکی بر فناوری‌های نوین و هوش مصنوعی 
در دوره قبلی، ترامپ به طور قابل توجهی با رسانه‌های جریان اصلی در تنش بود و او این رسانه‌ها را به جانبداری و انتشار اخبار کذب متهم می‌کرد. با توجه به اطلاعات جدید، به نظر می‌رسد که ترامپ در دوره جدید نیز این رویکرد را ادامه خواهد داد. از جمله اینکه او در حال بررسی تغییر اساسی در جلسات مطبوعاتی کاخ سفید است تا خبرنگاران و پادکستر‌های مستقل را جایگزین شبکه‌های خبری سنتی کند. این نشان می‌دهد که او همچنان می‌خواهد کنترل بیشتری بر نحوه پوشش خبری خود داشته باشد و ممکن است بیشتر به سمت رسانه‌هایی که با او هم‌نظر هستند یا کمتر انتقادی عمل می‌کنند، متمایل شود. 

این در شرایطی است که رشد سریع رسانه‌های دیجیتال، از جمله شبکه‌های اجتماعی، پادکست‌ها، و بسترهای ویدیویی مانند یوتیوب، به طور قابل توجهی از نفوذ رسانه‌های سنتی کاسته است. این موضوع به ویژه در انتخابات اخیر آمریکا نشان داد که چگونه رسانه‌های جدید می‌توانند در شکل‌دهی افکار عمومی و نتایج سیاسی نقش داشته باشند. 
در کل می‌توان گفت ترامپ احتمالاً به سمت رسانه‌هایی که به او اجازه کنترل بیشتر بر پیام خود می‌دهند، حرکت خواهد کرد و این می‌تواند به یک تغییر پارادایمی در رسانه‌های خبری منجر شود، که بیش از پیش بر فناوری‌های نوین و هوش مصنوعی متکی باشد.  


شتاب بیشتر محتواهای جعلی در دور دوم ریاست جمهوری ترامپ

به نظر می‌رسد که در دوره جدید ریاست‌جمهوری ترامپ، به دلایل مختلف، اخبار جعلی و دیپ فیک‌ها ممکن است شتاب بیشتری بگیرند؛ یکی از دلایل، سابقه عملکرد و رویکرد ترامپ در این حوزه است. 
دونالد ترامپ در دوره قبلی خود به شدت به «اخبار جعلی» حمله کرد، اما در عین حال، خود نیز در انتشار اطلاعات گمراه‌کننده یا جعلی نقش داشت. کما اینکه در دوره انتخابات اخیر نیز شاهد جلوه هایی از آن در بحث نمایش جعلی از طرفداری اینفلوئنسرها از ترامپ بودیم. 
چنین به نظر می رسد که رویکرد او می‌تواند در دوره جدید نیز ادامه یابد، که به نوبه خود باعث تقویت فضایی می‌شود که اخبار جعلی در آن رشد می‌کنند. 

با توجه به تمایل ترامپ به استفاده از پلتفرم‌هایی که کنترل بیشتری بر پیام خود داشته باشد، احتمال دارد که پلتفرم‌های کمتر نظارت‌شده یا متمرکز بر محتوای مشخص، بستر مناسبی برای اخبار جعلی فراهم کنند. 
از طرفی پیشرفت تکنولوژی خطر توسعه محتواهای جعلی را به یاری فناوری‌های نوین همچون هوش مصنوعی تقویت می‌کند. از زمان دوره اول ترامپ، فناوری دیپ فیک به شدت پیشرفت کرده است. با توجه به تمرکز بر هوش مصنوعی و نوآوری‌های تکنولوژیک، انتظار می‌رود که دیپ فیک‌ها واقع‌گرایانه‌تر و در نتیجه، گمراه‌کننده‌تر شوند. 

دوره دوم ترامپ ؛ به عصر هوش مصنوعی، رمز ارز و محتوای جعلی سلام کنید

از طرفی دیپ فیک‌ها می‌توانند به عنوان ابزاری برای تبلیغات سیاسی، تخریب مخالفان یا حتی برای ایجاد آشوب در جامعه استفاده شوند. در فضای سیاسی پرتنش امروز، این ابزار می‌تواند به سرعت به یک سلاح قدرتمند تبدیل شود. کما اینکه نشانه‌های جدی آن را در دوره انتخابات اخیر آمریکا شاهد بودیم. این مسأله می‌تواند خطرات جدی همچون بی‌اعتمادی به رسانه‌ها و اطلاعات را افزایش دهد که انجام اقداماتی همچون ارتقای سوادهای رسانه‌ای، هوش مصنوعی و... می‌تواند در کنار تصویب قوانین و اعمال نظارت‌های لازم، راستی آزمایی‌ها و... کمک کند. 

هوش مصنوعی به مثابه زهر و پادزهر عمل می‌کند و به همان میزان که به توسعه محتواهای جعلی کمک می‌کند به شناسایی آن‌ها نیز کمک خواهد کرد. 
همچنین تقویت رسانه‌های مستقل، همکاری‌های بین‌المللی در مسیر تدوین استانداردهایی برای مقابله با اخبار جعلی و محافظت از حریم خصوصی کاربران و... می‌تواند یاریگر باشد. 
 
در بحث تأثیرات سیاست‌ها و عملکرد دونالد ترامپ در دوره‌های ریاست جمهوری‌اش بر حوزه رسانه‌ای و ارتباطی در سطح جهانی می‌توان از این موارد یاد کرد: 
با تأسی از تحولات رسانه‌ای و ارتباطی آمریکا، می‌توان تقویت رسانه‌های دارای دیدگاه‌های محافظه‌کار یا پوپولیستی را پیش‌بینی کرد که این به ایجاد یک فضای رسانه‌ای جهانی که در آن افراطی‌گرایی و جناح‌گرایی بیشتر دیده می‌شود، می انجامد. 

همچنین الگوگیری رهبران جهان از رفتارها و سیاستهای ترامپ در دور زدن رسانه های سنتی و جریان اصلی و اهمیت دادن به رسانه های اجتماعی و نوین و...، کاهش اعتماد به رسانه های جریان اصلی با متهم کردن آنها به اشاعه «اخبار جعلی»، اعمال سیاستهایی برای کنترل رسانه ها یا تقویت رسانه های دولتی، استفاده از رسانه ها برای پیشبرد سیاستهای خارجی و... می تواند آثاری در ابعاد جهانی را پدید آورد. 

با وجود همه آنچه ذکر شد؛ پیش‌بینی عملکرد ترامپ در دوره جدید با توجه به تغییرات و تحولات داخلی و جهانی شاید کار ساده‌ای نباشد؛ چرا که ممکن است ترامپ از تجربه اول خود درس‌هایی آموخته باشد و بتواند در مدیریت بهتر امور، به ویژه در روابط با رسانه‌ها، از آن‌ها بهره گیرد. 

همچنین ممکن است اتحادها و همکاری‌های جدید با افرادی مثل ایلان ماسک و دیوید ساکس بتواند به ترامپ کمک کند تا در حوزه‌های نوآوری و فناوری، از جمله رسانه‌های دیجیتال، عملکرد بهتری داشته باشد. هرچند تصمیمات اخیر ترامپ چندان از بارقه‌های مثبتی از تغییر در رویکرد رسانه‌ای او حکایت ندارد (همچون تغییر در جلسات مطبوعاتی و تمرکز بر رسانه‌های جایگزین برای اینکه بتواند کنترل بیشتری بر نحوه پوشش خبری داشته باشد). 

در کل باید گفت: بسته به چگونگی مدیریت عوامل مختلف و انعطاف‌پذیری در سیاست‌گذاری، بهره‌گیری یا عدم بهره‌گیری از تجارب گذشته و...، ترامپ می‌تواند در دوره جدید در ابعاد رسانه‌ای و ارتباطی بهتر یا بدتر و چالش برانگیزتر عمل کند.  
نظر به اینکه برخی از غولهای فناوری جهان در آمریکا فعالیت دارند، آینده تحولات و توسعه هوش مصنوعی با تأثیرات وسیع ارتباطی، رسانه ای و... تا حدودی می تواند به تصمیمات بازدارنده یا پیش برنده در این کشور، فرجام اتحادها با غولهای فناوری و... بستگی داشته باشد. هرچند رقابتهای جهانی نیز دارای تأثیراتی قابل توجه در این معادلات خواهند بود. نتیجه این معادلات هرچه باشد، مواجهه با آنها نیازمند کسب آمادگی‌های لازم و عملکردی هوشمندانه و هوشیارانه است.

در این مسیر، رصد تحولات جهانی و بررسی تأثیرات آنها در ابعاد مختلف به ویژه از بعد رسانه ای و ارتباطی آن از سوی مراکز تخصصی، ارتقای انواع سوادهای رسانه ای، هوش مصنوعی، خبری و...، انجام سرمایه گذاریهای لازم در حوزه هوش مصنوعی و ایفای نقشی جدیدتر در این زمینه، کمک به توسعه اقتصاد دیجیتال، تصویب قوانین لازم و... در این خصوص ضروری است.  

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان