خطبه اول
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد لله رب العالمین و الصلاة و السلام علی رسول الله و علی آله الطیبین الطاهرین المعصومین. اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، قد افلح من زکیها و قد خاب من دسیها. اوصی عباد الله بتقوی الله و اتباع امره.
امیدواریم که مردم ما با پیروی از قرآن کریم همیشه در استفاده از جوهره تقوی موفق باشند. می دانیم که صحبت خطبه های اخیر من درباره اخلاق در قرآن یعنی بحث اصلی در مورد قرآن فصولی از معارف قرآن که اهمیت عملی و سازندگی فرهنگی دارد مورد توجه در بحث ما که یک بخش آن بحث اخلاق است. تا حالا چند خطبه در مورد اخلاق در قرآن ایراد شده که آخرین بحث این بود که اصولا در همه مکاتیب اخلاقی اخلاق را به عنوان وسیله تامین سعادت جوامع خودشان مورد توجه قرار دادند و اسلام هم همین را دنبال می کند و قرآن هم برای تامین سعادت ملت اسلامی امت اسلامی راه هموار را اخلاق می داند اخلاق درست در بخشی از آن خطبه گفتم که این سعادت مخصوص آخرت نیست بلکه جامع بین آخرت و دنیا است و از قرآن استشهاد کردم که سعادت دنیا و آخرت قابل جمع و تناقضی بین آنها نیست و اصولا زندگی انسان از دنیا شروع و به آخرت ختم می شود و یک مجموعه ایست که بخش نزدیک و بخشی از آینده است. اینجا یک سئوالی مطرح می شود که کمی به آن پاسخ دهیم که اصلا سعادت چیست تعریف سعادت و حدود سعادت که همه دنبال آن هستند چیست؟ بطور مبهم برای هر کسی هر امتی و هر مکتبی سعادت یک مصادیق و تعریف خاصی و برداشتهایی دارد و بسیار متنوع و گوناگون است تا آنجایی که ما دیده ایم در کتابهایی که به این بحث می پردازند تعریف روشنی از سعادت بدست نمی دهند و حق هم با آنها است که نمی شود یک تعریف واضحی کرد. البته یک اصل کلی قابل قبول است که هر موجودی به کمال مطلوب خودش و نقد کردن امکانات و استعداد وجودی خودش برسد اگر انسان بتواند هدف آفرینش را از خلقت خودش بدست بیاورد سعید و سعادتمند است. اینکه حالا کمال مطلوب چیست و چه چیزهایی مقوم کمال مطلوب ما هستند و رشد و تکامل در چه جهتی باید باشد تا به کمال مطلوب برسیم از مواردی است که خیلی بحث دارد مکتب های مختلف اختلافی اینجا نظرات مختلفی ایراد کرده اند بستگی دارد به جهان بینی آنها طرز تفکرشان و پایه های برداشت آنها از انسان و خدا، جهان، دنیا و آخرت. بطور خلاصه می توان گفت که یک واقعیت نسبی در زندگی انسانها است اولا این که هیچوقت انسان به خصوص نقطه پایان تکامل و حرکت کمالی اش نمی رسد روشن و بی پایان است راه ما حرکت تکاملی ما به طرف خداست و خداوند نامحدود و ما هم هر چه به آنطرف نزدیک می شویم هم سرعتمان بیشتر و هم جهت مان بازتر می شود و هم احساس می کنیم که فاصله امان خیلی زیاد است بنابراین این حرکت بی پایان را فکر نمی کنیم بتوان تعریف کرد. بطور نسبی درجاتی دارد به هر حال سعادت خوشبختی هر کسی با تعریف خودش می تواند بگوید درجاتی دارد اینکه می گویم نسبی است بخاطر این معناست یعنی می شود در بخشی از امور انسان سعادتمند و در بخشی ناموفق باشد در بخشی در راه در بخشی جلو و در بخشی دیگر عقب باشد در مقایسه یکی موفق تر و یکی کمتر گرفته یک سفره و یک فضای تکاملی بی پایانی خداوند در اختیار ما گذاشته که می توانیم از این فضای بی پایان بهره ببریم. هر مقدار خودمان را به خداوند و به اهداف آفرینش نزدیکتر کنیم سعادتمندتر و موفق تریم علم اخلاق یکی از ابزارهائی است که مکتبهای دنیا برای این مسیر انتخاب کرده اند هم از لحاظ مادی و هم از لحاظ معنوی در یک تعریف دیگر ما باید بگوئیم سعادت یک مجموعه ای از توفیقات است. کمالات نفسانی و مادی موفقیتهای در رشد جوهر انسانی به سوی خداوند و هم چنین در بهره گیری از نعمتهای جهان در تسخیر طبیعت در آشنا شدن به حقایق جهان هم علمی و عملی است هم رفتاری مادی و معنوی است یک مجموعه بسیار پرشاخ و برگی است که نمی شود آن را در چیزهای معمولی گنجاند یک درخت عظیمی است که ریشه در اعماق زمین و شاخه در آسمانها دارد مجموعه این درخت، درخت سعادت ما است و ما هر مقدار که بتوانیم این شاخ و برگها را در وجود خودمان تعبیه بکنیم به همان اندازه سعادتمندیم و موفق. در قرآن کلمه سعادت کم آمده اما بیشتر از کلمه فلاح و رستگاری افلح استفاده شده مفلحون و همین آیه ای که اول صحبتم خواندم «قد افلح من زکیها» یعنی سعادتمند شد کسی که نفسش را تزکیه کرد خوب این خیلی احتیاج به باز کردن دارد و تابلو بسیار پیچیده ای را می تواند ترسیم کند که ما هم فلاح و هم تزکیه را ترسیم کنیم چه بکنیم تزکیه شود. این بحث های اخلاقی که از این به بعد من کم کم ممکن است وارد مواردشان بشوم آنها همه اشان یک راهی است یک وسیله ای و ابزاری است برای رسیدن به همان فلاح و پیروزی. تعبیرات کلی قرآن را ببینید که قرآن حیات طیبه را تعبیر دیگر همین فلاح می داند « من عمل صالحا من ذکر او انثی و هو مؤمن فلنحینه حیاه طیبه » مؤمنی که در عمل هم درست رفتار کند وظایف اجرایی خودش را انجام دهد و به حیات طیبه می رسد البته سئوال بعدی دوباره عینا برمی گردد که «حیات طیبه » چیست ؟ در تعبیرات قرآن با این کلیت ها در یکجا مواجهیم یکجا هم می رویم سراغ موارد آن مواردی که سراغشان می رویم همین فصول و بحثهای اخلاقی است که ما فصل فصل و مورد به مورد به سراغ او خواهیم رفت اما یک نکته اساسی در همه اینها است و آن جهت است که اینجا تعبیر به ایمان شده ایمان و عمل، عمل را گفتیم شاخه های فراوانی دارد و زمینه های زیادی ایمان جهت اصلی است یعنی اعمال باید در جهت ایمان و جهت گیری زیادی ایمان جهت اصلی است یعنی اعمال باید در جهت ایمان و جهت گیری درست اعتقادی انسان باشد و این مهم است اگر این پایه نباشد ممکن است بسیاری از کارها هم که خوب باشد آدم انجام بدهد اما آن نتیجه نهایی که فلاح، رستگاری و سعادت است بدست ندهد. این تعبیری که می گوید «نیة المؤمن خیر من عمله » بعضی وقتها شک در آن می شود می گویند یعنی چه بالاخره انسان عمل می کند نیت هم می کند چرا عملش که این همه زحمت داشته باشد در مقابل نیت موقعیت ضعیف تری داشته باشد این نیست اینجا همان جهت است و اگر حهت انسان همان جهت خدایی و حق باشد و در مسیر درست باشد اعمال کوچک انسان هم مجموعه ای از این را تشکیل می دهد اما گاهی آدم اعمال بد انجام می دهد و اینجا با جهت تطبیق نمی کند از آن جهت اگر ما جهتمان نادرست باشد نیتمان نادرست باشد و بخواهیم اعمالمان با ارزش باشد ثمره ای نمی گیریم ممکن است در ثمران نامحدودی بگیریم. ببینید حالا یک مثل روشنتری بزنم انسانها خودخواه و انسانهای فداکار و ایثارگر یک آدمی همه چیز را برای خودش می خواهد محور خودش است و برای این که در جامعه مطرح شود کارهای خوبی هم انجام می دهد اما چون جهتش بد است بالاخره به یک جای نادرستی می رسد. یک ریاکار آدمی است که زحمت عبادت ریاضت را می کشد مشکلات را تحمل می کند برای ریا یعنی هدفش این است که خودش را در جامعه بناحق آنچه که نیت نشان دهد خوب عمل همان عمل است ریاضت کشیده عبادت هم کرده پیشانی خود را آنقدر به سنگ مالیده که برای خودش یک علامتی در پیشانیش درست کرده ولی هیچ نتیجه ای نگرفته است. اگر قصد ریا داشته باشد پوچ و هیچی نیست ولی اگر همین آدم با نیت خیر بخشی از آن ریاضتها و مشکلات را تحمل کرده باشد ثمره بسیار زیادی گرفته است خوب شما اینجا معنای این حدیث را خوب می فهمید این جمله جمله بسیار مهم در این بحثها اخلاقی است که من می خواهم مطرح کنم مسئله نیت و جهت است در سه جهت می خواهیم حرکت کنیم. یکی می رود دنبال دنیا کار می کند عمران می کند کارخانه می سازد مزرعه درست می کند و همه زندگیش را با تلاش برای امور مادی می گذراند اما جهت دارد یعنی می خواهد کشور اسلام را آباد کند می خواهد خلق خدا را ثروتمند کند می خواهد کار درست کند می خواهد جامعه را مستقل کند می خواهد شر وابستگی را از سر جامعه کم کند این یک جهت است اما یک آدمی خیلی هم کار می کند این قصد را هم ندارد برای خودش کار می کند در دکه ای ایستاده و کاملا با اهداف مادی می خواهد کار خودش را انجام دهد و این اهداف مقدس را ندارد من همین جا می گویم که این نیتی که می گویم اینجا موثر است شاید به چشم بعضی ها آن یک آدم دنیادار اهل دنیا می آید و این یکی اهل آخرت ولی واقعیت غیر از این باشد. حضرت امیر المؤمنین علیه السلام در یک خطبه طولانی این بحث را باز می کنند و می فرمایند آن آدمی که جهت درست را دارد هر چند هم برخوردار باشد از بسیاری از نعمتها این به خیر دنیا و آخرت رسیده است این تعبیری است که حضرت علی علیه السلام برای همین جور آدمها می کند و یک آدمی هم هست که به یک کمی از دنیا قناعت کرده و در حقیقت آدم قانعی هم هست با قناعت زندگی کرده اما چون نیت درستی و اهداف مقدسی نداشته باشد این نمی تواند به آن اهدافی که ما همین کمال و بهره گیری و حیات طیبه ای که مطرح کردیم برسد. این آیه قرآن را ببینید «و لو ان اهل القری آمنوا و اتقوا لفتحنا علیهم برکات من السماء و الارض » اگر مردم شهرها و روستاها مردم هر جامعه ای ایمان داشته باشند و تقوی داشته باشند ما برکاتمان را از آسمان و زمین برای اینها نازل می کنیم درهای برکتمان را باز می کنیم این همان جهت است اگر جهت درست باشد کارها درست است. یا نقطه مقابل این است «من اعرض عن ذکری فان له معیشه ضنکا» یعنی کسی که از یاد خدا فراموش کند یعنی کار را برای خدا انجام ندهد جهت را خدا نگیرد جهت معارف خدا و راه خدا نگیرد هر چند در دنیا هم دستش باز باشد اما معیشت و زندگی سختی دارد. اگر آدم بخواهد اینها را باز کند خیلی سخت نیست خیلی کسان را ما به چشممان با جلال و جبروت با رفاه و آسایش جلوه می کنند ولی آنها که یاد خدا را ندارند و خدا در زندگیشان نیست حتی در همین بهره گیری مادیشان هم در تنگنا هستند. بنابراین نیت و جهت را باید ما درست در نظر بگیریم اگر جهت را درست در نظر گرفتیم آن موقع بحث قبلی من اینجا معنا پیدا می کند یعنی این که دنیا و آخرت را می توانیم آباد بکنیم ما ماموریم اینجوری عمل کنیم راه درست انتخاب کنیم و برای این راهمان از همه آنچه که خداوند در زمین و اطراف ما قرار داده بهره گیری کنیم از این مجموعه عوامل سعادت درمی آید از این انسان سعادتمند و جامعه سعادتمند بیرون می آید. بنابراین با این تعریفی که من دارم می کنم از سعادت فلاح رستگاری و اخلاق معنای این بحث من این می شود که آبادی آزادی عمران رفاه و استقلال اینها در گرو نه ریاضت و نه در گرو تلاش زیاد است اینها در گرو جهت دار بودن و تلاش زیاد کردن یعنی یک مجموعه اینجوری لازم است تا بتوانیم یک جامعه سعادتمند داشته باشیم همین جا یک نکته دیگری باید به این بحث اضافه شود ما یک سعادتی برای فرد داریم یک سعادتی برای جامعه داریم گاهی یک فرد تنهایی خودش در زندگی شخصی خودش ممکن است موفق و سعادتمند باشد اما در جامعه ناسالمی و در ارتباطات ناسالمی زندگی می کند و جامعه ای ناموفق است این مطلوب اسلام نیست بخصوص اگر تعارض باشد بین منافع فردی و اجتماعی اسلام سعادت و فلاح را در توفیق جامعه و فرد باهم می داند و اصالت را برای جامعه می گذارد گرچه فرد را هم فراموش نمی کند فداکاری هم معنا می دهد و خودخواهی هم آنجا معنا می دهد. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم نشسته بودند یک جمعی از دوستان خوبشان هم کنارشان بودند آمد جوان آراسته ای قوی الجثه ای سینه های گشاد پیشانی فراخ بازوهای توانمند و ماهیچه ای پهلوان آسا اصحابی که اهل رزم بودند گفتند این قیافه موقعی موفق است که این امکانات بدنی اش را در میدان جنگ سپری کند آنها از آن دید این امکانات را ارزیابی می کردند و ارزشش را برای مبارزه در راه خدا پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: خوب بله آن که خوب است و اگر برای خودش و برای سعادت خودش و برای سعادت خانواده خودش هم این جربزه خودش را مصرف کند این هم در راه خدا می تواند به حساب بیاید. ببینید این را پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم می پذیرد و همینجا هم قبول می کند که امکانات برای خودمان و خانواده خودمان هم قابل طرح است اما وقتی که جهت دار باشد و فی سبیل الله باشد یعنی بخواهد بعنوان عضوی از خانواده جامعه و در خدمت یک جامعه ای باشد این درجه می گیرد و آن سعادت که گفتم نسبی است یک درجه بالاتری را تامین می کند هر ریاضتی در این منط قی که من مطرح می کنم نمی تواند مایه سعادت باشد و هر تلاش مادی باز در این مجموعه ای که من مطرح می کنم نمی تواند عوامل سعادت مطلوب باشد یک مجموعه لازم دارد هم تلاش لازم دارد هم جهت درست لازم دارد و هم جامعه سالم لازم دارد برای محیط مان برای جامعه امان برای اهداف امتمان برای جامعه انقلابی مان برای برادران انسانی و اسلامی مان برای ضعفایمان برای نیازمندانمان همه اینها اگر مجموعه هدف گیری شود و انسان اینجوری حرکت کند در اینجا اسلام دنیا را هم پول را هم ثروت را هم مکنت را هم جاه را هم قدرت را هم همه چیز را اسلام می پذیرد به عنوان وسیله سعادت اما اگر جهت خراب باشد و اهداف شخصی باشد و انسان خودش را ببیند و خدا را نبیند انسان خودش را ببیند و دیگران را نبیند و انسان در این فضای عظیم و وسیعی که خداوند برای رشد و تعالی بشریت گذاشته به خودش فقط توجه بکند و در همه آفاق زندگی خودش و خودش و خودش دیده شود این درست در جهت ضد فلاح ، فلاح واقعی و سعادت واقعی حرکت می کند، با این توضیحی که من دادم در یک جامعه اسلامی خطوط روشن می شود بر مبنای اخلاق آن وقت ما حالا وقتی که وارد فصول اخلاق می شویم می بینیم هر یکی از آنها معنا پیدا می کند و هر یکی از آنها جهت درست پیدا می کند و مجموعه آنها آن شجره سعادت را در جامعه امان و در خانواده امان و زندگی مان خلق می کند و ایجاد می کند و آبیاری می کند و رشد می دهد و با یک دید محدود و از یک زاویه تنگ نمی شود آن سعادتی که خداوند آفرینش برای انسان درست کرده و در نظر گرفته بدست بیاوریم امتیاز مکتب اخلاقی اسلام و قرآن همین است که انسان را و جامعه را و دنیا را و آخرت را مادیات را و معنویات را همه را با هم دیده یک جا فقر را می ستاید یک جا غنا را می ستاید یک جا کفاف و عفاف را می ستاید یک جا فقر محکوم است زیاده داشتن هم محکوم است و یک جا تلاش زیاد و حرص محکوم است یک جا سستی و تنبلی محکوم است اما وقتی که این مجموعه را با هم نگاه می کنیم اینها همه معنا دارد و آنجایی که محکوم شده معنایش روشن است آنجایی که تحسین شده وضعش روشن است با این جهت اگر بحث اخلاق و تقوا را و سعادت را و فلاح را جامعه را و فرد را و فقر را و ثروت را همه را با هم بگیریم یک مجموعه عالی است که یک مکتب مترقی و سازنده و سعادت بخشی را نصیب ما می کند و امیدواریم که ما بتوانیم در سایه این معارف عالی اسلامی جامعه مان و کشورمان را هم از فقر نجات دهیم و هم از بیکاری نجات دهیم و هم باید این طور باشد و الا ما نمی توانیم مدعی باشیم که جامعه مسلمان هستیم چون اسلام اینجوری نبوده قرآن اینجوری نبوده ده سال پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم در مدینه ماند یک مدینه فلک زده فقیری را تبدیل کرد به یک مرکز تمدن و همه این معارف هم بود هیچ وقت طرفدار این نبود که مردم مدینه و مسلمانان فقیر باشند و در عین حال مواظب بود که اینها مسرف و مترف هم نباشند و جهت دار باشند اکتفا نمی کرد به این که مدینه مرفه باشد و وضع خوبی داشته باشد اما راه درستی در زندگی نداشته باشد و به طرف سعادت جامعه را جلو نبرد یک مجموعه اسلامی دیدیم با این که همه احکام و معارف پیغمر صلی الله علیه و آله و سلم را نتوانست امت بعد از خودش بخوبی اجر کند اما همان پایه ها خیلی کارساز بود و تمدن عظیمی را ساخت و یک تمدن بزرگی را ساخت در آن مدتی که اسلام توانست حاکمیت جدی بر اکثر محدوده جهان پیدا کند اینطور نبود که مردم بکلی آخرت را فراموش کرده بودند و دنیایشان را آباد کرده بودند یک مجموعه بود البته ناقص و با اشکالات ولی در عین حال با آن پایه های درست و با همین توضیحی که دادم از یک مبنای صحیح و جهت گیری درست جامعه پیغمیر اول مدینه النبی ساخته شد و بعد تمدن اسلامی با آلودگیهایی بوجود آمد. خدایا با همه مقدساتت و با انسانهای محبوب درگاهت به طرف تو می آئیم و دعا می کنیم خداوندا به ما توفیق بده که بتوانیم از این سفره پر نعمت قرآن تو به اندازه کافی بهره بگیریم. ما را به اخلاق اسلامی مزین بفرما و به ما توفیق تحصیل تقوا و جذب رضایت امام زمان علیه السلام و ائمه اطهار علیهم السلام و روح مقدس پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم را عنایت بفرما، ما را قدردان راه شهدای مان بفرما. بسم الله الرحمن الرحیم قل هو الله احد الله الصمد لم یلد و لم یولد و لم یکن له کفوا احد.
خطبه دوم
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد لله رب العالمین و الصلاة و السلام علی رسول الله و علی علی امیر المؤمنین و علی الصدیقة الطاهرة و سبطی الرحمه و علی بن الحسین و محمد بن علی و جعفر بن محمد و موسی بن جعفر و علی بن موسی و محمد بن علی و علی بن محمد و الحسن بن علی و الخلف الهادی المهدی «عجل الله تعالی فرجه الشریف ». اوصیکم عباد الله بتقوی الله.
در خطبه دوم چند مناسبت و مساله داریم که به اختصار عرض می کنم: اولین مناسبت این هفته ما حلول ماه مبارک رجب است که ایام خودسازی است و ماه عبادت و توجه به خدا و گرفتن عفو گناهان و پاک کردن آلودگیهاست که از این ماه و ماه شعبان و ماه رمضان که اوج این دوران سه ماهه است امت اسلامی ما ان شاء الله امت اسلامی ما بهره کافی می گیرند و توجه خواهند نمود به این ساعات و ایام مقدسی که خداوند تعبیه کرده برای ما.
مناسبت دیگر ما ولادت پر سعادت حضرت باقر علیه السلام امام پنجم ماست که حقیقتا حق بزرگی امام باقر علیه السلام بر علوم اسلامی و تمدن اسلامی دارند و بدون اغراق و بدون پرده پوشی باید بگوئیم که ملت اسلامی نتوانسته هنوز امام باقر علیه السلام را بشناسد علتش هم این است که حکام زمان هم بنی امیه و هم بنی عباس مخالف بودند که امام باقر علیه السلام درست شناخته شود با این که فضای زندگی ایشان به گونه ای بود که فشارش از امامان قبل و امامان بعدشان کمتر بود اما تابیدن انوار علوم و راهنمائیهای ایشان برای جهان اسلام به آن حدی که واقعیت داشت نشد ابزار در اختیارشان نبود اما کار بزرگی در محدوده آن زمان انجام دادند و این لقب باقر را هم از فرمایشات پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم گرفته شده که نوید ظهور عالمی و دانشمندی و امامی اینچنین را به اصحاب خاصشان داده بودند زمان مناسبی هم امام باقر این فرصت را پیدا کردند بعد از صدر اول و پیدا شدن آن آشوب ها و فتنه ها و جنگ ها و اختلافات که بالاخره به کربلا ختم شد و بعد از عاشورا دوباره سالها زلزله عاشورا و حرکتی که ملت اسلامی علیه سفیانیها کردند نه بخاطر ظلمی که به حضرت ابا عبد الله علیه السلام و یارانشان شد در این مدت جامعه اسلامی فرصت سازندگی علمی خودش را کم پیدا کرد از اواخر قرن اول که امت اسلامی شروع می کند توسعه علمی اش را و ارتباط با سایر مراکز علمی که در آن روز در ایران و روم و جاهای دیگر بود و در برخورد افکار اسلامی با محتویات این مراکز علمی مسائل بسیار با ارزش در تمدن اسلامی بوجود آمد در این مقطع است که امام باقر علیه السلام وجودشان مغتنم بود و بعد از ایشان امام صادق علیه السلام دو مرکز مهم شده بودند برای افکار اسلامی که مواجه شد با معارف و اندیشه های غیر اسلامی عرض کردم از این زمان است که برخورد اندیشه ها پیش می آید و مسائل دیگر با ترجمه و مسافرت و جنگها و اینها در مصاف اندیشه ها و افکار اسلامی اقرار می گیرد و مفسران مثل امام باقر و امام صادق علیهما السلام نقش بسیار مهمی داشتند برای حل مشکلات فکری که بوجود می آمد. شما اگر تاریخ فقهای اسلامی چه اهل سنت و چه اهل شیعه را ببینید اکثرا اصلشان به این دو امام علیهما السلام می رسد شاگردان و شخصیت های بزرگی را تربیت کردند چون مرجع مراجعات اهل علم بودند و کمک زیادی کردند اگر ما می بینیم کمتر فقیهی، امامی، دانشمندی و مکتبی در تاریخ مان پیدا شود که در قرون رشد تمدن اسلامی ریشه به مکتب امام باقر و امام صادق علیهما السلام نرساند دلیلش همین است که عرض می کنم آنها حقیقتا نقش خودشان را در حفظ و تحکیم میانی اصلی اسلام از دید از اهل بیت علیهم السلام و مکتب تشیع در تاریخ اسلام ادا کردند عاشورا رسالت دیگری داشت که انجام داد. امام سجاد علیه السلام بعد از عاشورا رسالت عظیمی را انجام دادند تثبیت موقعیت مکتب اهل بیت علیهم السلام و آخر قرن اول که می رسیم و تهاجم افکار و اندیشه ها از اطراف دنیا به مدینه و به شام و به عراق و همه مراکز اسلامی و از طرفی پیشرفت افکار اسلامی به سراسر دنیا در شرق و غرب احتیاجی به یک مرکز داشت که جواب سؤالات عمیق اهل نظر را بدهد و این مکتب را امام باقر علیه السلام تاسیس کردند و امام صادق علیه السلام توسعه دادند که ما قدر این دو مرد بزرگ را مثل بقیه ائمه مان علیهم السلام، اینها همه نور واحد بودند ولی این بخش به عهده این دو امام بزرگوار گذاشته شده بود که کار عظیم و مبنائی و اصولی را انجام دادند حالا شاگردان امام صادق علیه السلام چهار هزار نفر باشند و یا بیشتر و یا کمتر الان کمیت خیلی مطرح نیست مرجعیت اینها مطرح است که هنوز هم علمای زمان ما چه اهل سنت و چه شیعه مستقیم یا غیر مستقیم به این معدن علم و معارف ارتباط دارند که ما این میلاد مقدس را به جهان اسلام تبریک می گوئیم.
مناسبت دیگر ما شهادت امام هادی علیه السلام است که باز در همین روزهاست که البته اینها نوعا اختلاف روایت دارد یا این زمان است و یا زمان دیگری است ولی ما روایت معروف را معمولا در خطبه ها می آوریم که آن شخصیت هم در پایان دوره رشد تمدن اسلام نقش دیگری را دارند که در عهد هارون و مامون تقریبا به اوج خودش رسیده بود و امام هادی علیه السلام در آن مقطع دو وظیفه مهم داشتند دو رسالت اساسی را هماهنگ انجام می دادند هم توسعه مکتب انقلاب تشیع که سراسر دنیا را در شرق و جنوب و شمال عالم اسلامی گرفته بود مجاهدان اسلام ناب و مکتب اهل بیت علیهم السلام در مبارزه بودند و امام علیه السلام باید اینها را از لحاظ فکری تغذیه کند و شبکه ای که در اختیار امام علیه السلام بود و به مسائل اینها می پرداخت بسیار مهم است و هم جوابگوی مسائل فراوانی که اوج تمدن و ارتباطات دنیای اسلام با سایر ادیان که در خود مرکزی اسلامی مخلوط شده بودند دیگر دانشمندان سایر فرق حضور جدی داشتند هم رسالت حفاظت از افکار اسلامی و معارف قرآنی داشتند و هم رسالت تقویت و پشتیبانی مکتب حق جعفری که تبلورش مبارزات ضد ستمی بود که فرق مختلف تشیع و امام زاده ها و شیعیان مخلص همه جای دنیای اسلام به خصوص در شرق و خراسان، گیلان و در غرب در ساحل اقیانوس اطلس، شمال آفریقا به عهده داشتند، به همین جهت هم حکام وقت عباسی ایشان را تحت نظر گرفتند و ارتباطاتشان را محدود کردند اما موفق نشدند آن شبکه را منهدم کنند ایشان در خانه تحت نظر بودند اما در شرق خراسان هم افکارشان مورد توجه بود و مردم از نظرات ایشان مطلع بودند و بالاخره هم نتوانستند تحملشان کنند متوکل خیلی فشار آورد و پسر متوکل هم بسیار فشار آورد و بالاخره امام هادی علیه السلام را شهید کردند منتهی خداوند در تاریخ تعبیه کرده بود در تاریخ که نور بعدی امامت و ولایت وظایف را انجام داد.
از مناسبات دیگر هفته ما سالگرد شهادت شهید چهارم محراب آیة الله اشرفی اصفهانی است که حقیقتا مرد بزرگواری بود، من ایشان را از زمان طلبگی در مدرسه فیضیه و حجره ای که متعلق به ایشان بود می شناختم و بعد هم در زمان مبارزات که ایشان مسئولیت روحانیت غرب ایران را به عهده داشتند و خوب هم در غرب عمل کردند با آن صفا و صمیمیتی که در وجودشان بود و در دوران بعد از پیروزی انقلاب هم که شما می دانید حساسیت غرب به خاطر مسائلی که ما در کردستان و در جنگ با بعثی ها داشتیم چقدر بالا بود و مرحوم شهید اشرفی حق نمایندگی امام را حق رهبری دینی و روحانی را در آن منطقه ادا کردند و از نمونه های بسیار خوب روحانیون زمان ما بودند و متاسفانه منافقین با آشنائی که به خاطر نفوذی که افراد نفوذی در جامعه ما داشتند و آشنا بودند با ارزش شخصیت های ما و سیاست ایشان این شده بود که نیروهای استوانه و بسیج کننده را از ما بگیرند خیلی زود به سراغ ایشان رفتند و جامعه ما را از وجود ایشان محروم کردند هرچند خون ایشان و آثار ایشان هنوز هم سازنده و خلاق است.
یک مسئله نسبتا فراموش شده ای هم امروز داریم که چیزی است به نام عصای سفید که یکی از مصوبات یونسکوست مصوبه انسانی خوبی است در جامعه ما که رسانه ها کمتر به آن پرداخته اند که این روزها باید به آن بپردازیم مصوبه ای دارد برای حمایت از روشندلان و انسانهای نابینا بسیار مصوبه انسانی و جامعی است که حقوقی را که این قشر، قشر گرفتار و محروم دارند در جامعه تامین می کند و مسائلی که دولت ها برای آنها تهیه کنند شرایطی که مردم باید با اینها داشته باشند روابطی که اینها باید با سایر بخش ها داشته باشند و به نام عصای سفید که اسم خوبی هم هست در نظر گرفته شده و اتفاقا در دوران انقلاب اسلامی به این مسئله بسیار توجه شد و فکر می کنم ارزش جهانی دارد که ما خدماتی که برای روشندلانمان در این دوره بعد از انقلاب کردیم از جهت تحصیل زندگی رفت و آمدشان و حتی آخرین کار مهم انتشار یک روزنامه به نام اینها روزنامه سفید که اینها بتوانند اخبار و اطلاعات را بخوانند اسم روزنامه هم روزنامه سفید است مثل همین عصای سفید حقیقتا انقلاب اسلامی جزو پیشتازان اجرای این مصوبه عصای سفید است ولی فکر می کنم این خدماتی که می شود کمتر به دنیا که ارزش قائل هستند اینطور نیست که دنیا اینطور چیزها را نبیند و ارج نگذارد و یکی از معرف های انقلابمان می تواند باشد چون که ما در اکثر این موارد برای این بخش های محروم و نیازمند و گرفتار برنامه های پرخرج و جدی اجرا کردیم که هنوز هم ادامه دارد ان شاء الله آن چیزهایی که طراحی شده در برنامه اول و دوم ادامه پیدا کند مثل بیماریهای خاص که جزو گرفتارهای مشکل دار همه دنیا هستند و هم چنین نیازمندانی مثل همین روشندلان که یکی از اساسی ترین امکاناتشان که دید است که به هر دلیل از آنها گرفته شده برنامه های مهمی برای پیشگیری در نظر گرفته شده که اینها آموزش لازم دارد و باید در اینگونه مناسبت ها آموزش به مردم داد بسیاری از این نابینایان قابل پیشگیری است اگر از پیش مسائل بهداشتی و اینها مراعات شود.
و متاسفانه در این هفته ما یکی از امیران خوب ارتشمان تیمسار ظهیرنژاد را که در جنگ سهم بزرگی داشتند و کمک زیادی به جنگ می کردند از دست دادیم.
و یکی از بزرگان خبرگان را که در شمال کشورمان آیة الله روحانی که استوانه ارزشمندی بودند برای معارف اسلام و دفاع از انقلاب از دست دادیم که برای ارواح پاکشان از خداوند طلب مغفرت می کنیم.
بسم الله الرحمن الرحیم انا اعطیناک الکوثر فصل لربک و انحر ان شانئک هو الابتر.