تنوع موجود در فرق صوفیه مانع می شود بتوان به راحتی دربارة همة آنان سخن واحدی گفت و بر آنان کلمه واحدی راند؛ ولی تأمل محققانه در ریشه های صوفیه و شناخت وضعیت فعلی آن، نتایج عالمانه و قابل توجهی به دست می دهد.
شایان ذکر است که تصوّف و عرفان در آغاز راه، یکسان بودند و یک جریان تلقی می شدند، تا این که جریان تصوّف از توده مردم جدا شد و عالمان وارسته با استفاده از روش شهود، قرآن و سنت به تدوین عرفان اسلامی پرداختند؛ بنابراین عارفانی مانند سیدحیدر آملی، سید علی شوشتری، سید احمد کربلایی، ملاحسینقلی همدانی، سید علی قاضی طباطبایی، علامه طباطبایی و امام خمینی را نباید با فرقه های صوفیه یکی پنداشت.
تصوّف و صوفی گری به اعتراف جامی در نفحات الانس از قرن دوّم هجری میان مسلمین ظاهر شد. بزرگ ترین مظهر روح تصوّف در این دوره، تحقیر دنیا، فرار از تمتعات و تمام شؤون مربوط به زندگی مادی و دنیوی، ریاضت کشی و تحمّل شکنجه ها است؛ به همین سبب صوفیان، برابر ائمه اطهارعلیه السلام ایستادند و بر بینش و سیره زندگی آن ها متعرض شدند؛ برای نمونه سفیان ثوری بر امام صادقعلیه السلام در مدینه وارد شد؛ در حالی که امامعلیه السلام جامه ای سپید و لطیف بر تن داشت. سفیان بر امامعلیه السلام اعتراض کرد که: «چرا زهد نمی ورزی؟» امام فرمود: «خوب گوش فرا ده، تا برای دنیا وآخرت تو مفید باشد؛ مگر این که بخواهی بدعتی در اسلام ایجاد کنی». وضع ساده و فقیرانه پیامبر و صحابه، تکلیفی برای همه مسلمین تا روز قیامت نیست. رسول خداصلی الله علیه و آله زمانی زندگی می کرد که عموم مردم از لوازم اولیه زندگی محروم بودند؛ ولی اگر در عصر و روزگاری، وسایل زندگی فراهم شد، سزاوارترین مردم برای بهره بردن از نعمت ها، صالحانند، نه فاسقان؛ مسلمانانند، نه کافران. سفیان، برابر پاسخ امامعلیه السلام عاجزانه بیرون رفت و سپس همراه یارانش بر امامعلیه السلام وارد شدند تا دسته جمعی با امامعلیه السلام مباحثه کنند. آن ها به آیه 9 سورة حشر و آیه 8 سورة دهر تمسک کردند تا بر دین شناسی امام خرده گیرند و روش او را با آیة «و یطعمون الطعام علی حبه مسکینا و یتیماً و اسیراً» نقد کنند. در این وضعیت، یک نفر بلند شد و به صوفیان اعتراض کرد که: «چرا مردم را فریب می دهید، غذاهای خوب می خورید و مردم را از آن نعمت ها پرهیز می دهید؟» امامعلیه السلام فرمود: «این سخنان را کنار گذارید» و سپس توضیح داد که این آیات بر حرمت استفاده از نعمت های الهی دلالت ندارد؛ بلکه بخشش و ایثار را توصیه می کند و آیه «ولا تجعل یدک مغلولة الی عنقک و لا تبسطها کل البسط فتقعد ملوماً محسوراً» (اسراء/29) را که بر اعتدال دلالت دارد، به آن ها فهماند.1
صوفیه بر امام رضاعلیه السلام نیز تاختند که: «چرا لباس درشت بر تن نداری و غذای خشن نمی خوری؟» امامعلیه السلام فرمود: «یوسف، پیامبر خدا، قباهای دیباجی و لباس های زربافت بر تن داشت».2
پس نخستین منتقدان صوفیه، امامان معصوم بودند که در کتاب های روایی می توان آن ها را یافت. نگارنده در این مقال در صدد است تا با معرفی محتوایی پاره ای از آثار انتقادی، به خوانندگان حقیقت طلب مدد رساند و آن ها که در مقام کشف حقیقت هستند. با مطالعه این آثار، سره از ناسره را تشخیص دهند و عرفان حقیقی را از عرفان های کاذب بازشناسند.
بویژه جوانان عزیزی که با انگیزه درک معنویات به محفل شیاطین زهر آلود و خوش خط و خال رفته و در دامن ضلالت و گمراهی آن ها قرار می گیرند؛ بنابراین مخاطبان این مقاله کسانی نیستند که با قلبی بیمار طالب هوای نفس و منافع دنیوی اند و هیچ استدلالی به گوش آنان فرونمی رود.
بزرگان و عالمان صدر اسلام و معاصر، آثار فراوانی در ردّ صوفیه نوشته اند که از جملة آن ها می توان به رسالة الردّ علی الصوفیه و الغالیه (جناب حسین بن سعید اهوازی یکی از اصحاب امام رضا علیه السلام)، ردّ بر حسن بصری (فضل بن شاذان)، الردّ علی الغلاة (ابواسحاق کاتب از اصحاب امام عسکریعلیه السلام)، الرد علی اصحاب الحلاج (شیخ مفید)، مجامیع فی رد الصوفی و غیره (شهید اول)، حدیقة الشیعة (منسوب به مقدس اردبیلی)، رسالة فی ردّ الصوفیة (علی بن محمد بن الشهید الثانی)، کسر اصنام الجاهلیه (ملاصدرا)، الردّ علی الصوفیة ( ابوالفتح محمد بن علی کراجکی)، المطاعن المجرمیة فی ردّ صوفیة (شیخ نورالدین ابی الحسن علی بن عبدالعالی الکرکی)، عین الحیاة (محمد باقر مجلسی)، الاثنی عشریة فی الرد علی الصوفیة (شیخ حر عاملی)3، نفحات الملکوتیة فی الرد علی الصوفیة (شیخ یوسف بحرانی)، خیراتیة فی ابطال الصوفیة (آقا محمد علی بن وحید بهبهانی)4، تحفة الاخیار (مولی محمد طاهر قمی)5، جلوه حق (آیت اللهمکارم شیرازی)6، تحقیق و بررسی در تاریخ تصوف (آیت اللهعمید زنجانی)7، سلسله های صوفیه ایران (نورالدین مدرسی چهاردهی)8 و… اشاره کرد.
حال به سبب محدودیت نوشتار تنها به شناخت برخی از منابع نقد صوفی و تصوف بسنده می شود. معیار انتخاب، جلالت و شأن علمی نویسنده یا ارتباط نزدیک نویسنده با فرقه های صوفیه یا به روز بودن قلم نگارش نویسنده بوده است.
1. حدیقة الشیعة، منسوب به مقدس اردبیلی، تصحیح صادق حسن زاده با همکاری علی اکبر زمانی نژاد، انتشارات انصاریان، 1377ش، 165 ص.
احمد بن محمد، مشهور به مقدس اردبیلی در زمرة فقهای بزرگ و نامی مکتب امامیه و معاصر شیخ بهایی به شمار می رود که علاوه بر نبوغ علمی، دارای کرامات و مقامات عرفانی شگفت انگیز بوده است. علامه مجلسی در تجلیل او می گوید:
«محقق اردبیلی در تقوا و زهد و فضل به عالی ترین درجات رسیده بود و من در بین علمای گذشته و حال نظیر و همتایی برایش سراغ ندارم.»9
کتاب حدیقة الشیعة در توصیف و اثبات امامت در فصول دوازده گانه نگاشته شده است و مباحثی مانند لطف بودن نصب امام، لزوم افضلیت امام، طریق تعیین امام، دلایل تعیین امام اعم از ادله عقلی و نقلی(قرآنی و روایی)، فضایل حضرت علیعلیه السلام ، مطاعن ابوبکر و عمر و عثمان و معاویه، معجزات و قضاوت های حضرت امام علی علیه السلام، تعداد اوصیای پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و زندگانی آن ها در آن بیان شده است. مؤلف بزرگوار در ضمن زندگانی امام صادقعلیه السلامکه از صفحه750 تا 817 را در بر می گیرد، به ذکر مذاهب صوفیه پرداخته و سخنان شیخ صدوق، شیخ مفید و علامه مجلسی را درباره صوفیه و نیز بحث صوفیه با امام صادق و مطالبی همچون طوایف صوفیه را بیان کرده است. مقدس اردبیلی در فصل نخست این باب، به معرفی مذهب حلولیه و اتحادیه و در فصل دوم به مذهب حبیبیه، ولاییه، مشارکیه، شمراخیه، مباحیه، ملامتیه، حالیه، حوریه، واقفیه، تسلیمیه، تلقینیه، کاملیه، الهامیه، نوریه، باطنیه، جوریه، عشاقیه، جمهوریه، زراقیه و انحراف های آن ها پرداخته است.
2. کسر اصنام الجاهلیة، صدرالدین محمد شیرازی، تصحیح: محسن جهانگیری، بنیاد حکمت اسلامی صدرا، زمستان 1381.
این کتاب را محسن بیدارفر به فارسی برگردانده و انتشارات الزهرا در سال 1366ش به زیور طبع آراسته است. پیش از معرفی کتاب به آگاهی خوانندگان می رسانم که ملاصدرا با این که بیشتر سرگرم مباحث فلسفی و تا حدودی تفسیری و حدیثی بود؛ ولی بسیار از اندیشه های فلسفی او از صفای باطن و ضمیر وارسته اش زایید. گرایش عرفانی وی به حدی گسترده است که با کمال جسارت، عقل آدمی را برای رسیدن به درک حقایق کافی ندانسته و قیاس پاره ای از فلاسفه را عقیم می داند و بر ترجیح معرفت شهودی بر معرفت استدلالی تصریح می کند10 و کسانی که علم غیبی لدنّی و مورد اعتماد عرفا و سالکان را انکار می کنند، منتسبان به علم معرفی کرده و عرفان را از سایر علوم، محکم تر و قوی تر می شمارد؛11 حتی ملاصدرا در بسیاری از نگاشته های خود، نام برخی از اهل ذوق و عرفان مانند بایزید بسطامی، حلاج، ابن فارض، عطار، مولوی، غزالی، ابن عربی را می برد.12
پس ملاصدرا با عارفان راستین و عرفان حقیقی موافقت کرده و با بهره گیری از اساتیدش مانند شیخ بهایی، میرداماد و میرفندرسکی به سیرو سلوک می پرداخت. با وجود این رویکرد، ملاصدرا به شدّت با تصوّف دروغین و ریاکارن جاه طلب مخالفت کرد و کتاب کسر اصنام الجاهلیة، یعنی شکسن بت های جاهلیت را نگاشت و به انتقاد از صوفیان دروغین اقدام کرد. البته رویکرد نقادانة ملاصدرا به جریان تصوّف، به وی اختصاص ندارد و میان صوفیان گذشته مانند ابوالقاسم قشیری(متوفای465ق) در رساله قشیریه و ابو حامد غزالی (متوفای505ق) در احیاء علوم الدین و ابن عربی (متوفای 638ق) در فتوحات و مولوی(متوافای 672ق) در مثنوی و سعدی شیرازی (متوفای691) و حافظ شیرازی (790ق) در غزلیات، چنین رویکردی به صوفیان دروغین وجود داشته است؛13 برای نمونه حافظ، در دیوانش می سراید:
نقد صوفی نه همه صافی و بی غش باشد
ای بسا خرقه که مستوجب آتش باشد
رساله کسر اصنام الجاهلیة به تعبیر دکتر جهانگیری، کتاب درسی بوده و شایسته است این رساله به صورت کتاب درسی عرفان اسلامی در مدرسه ها و دانشگاه ها تدریس شود؛ زیرا ناهنجاری ها، نابسامانی ها، نقطه ضعف ها و موارد منفی آن، عرفان و تصوّف صحیح را آن چنان که عارفان و صوفیان بزرگ عالم اسلام تصور کرده و با مبانی دین سازگار یافته و پذیرفته اند، تعلیم می دهد و گاه نیز تعلیمات خود را با نقل احادیثی از اهل بیت عصمت و طهارت که در کتب روایی شیعه امامیه آمده، تأیید می کند و این رهیافت به قدر و شرف و وزانت و منزلت رساله می افزاید.14
نگارنده فراموش نمی کند که وقتی نگرانی خود را از وضعیت فرقه های صوفیه معاصر و فعالیت گسترده آن ها به آیت اللهجوادی آملی مطرح می کرد، معظم له همین پیشنهاد را به حقیر دادند و فرمودند: در مناطقی که این فرقه ها فعالیت می کنند، کتاب کسر اصنام الجاهلیة را برای طالبان علم و حقیقت تدریس کنید.
این رساله به تصریح صدرالمتألهین، در اوایل ماه شعبان 1027 ق به پیان رسیده است.
بنابراین نویسنده، این کتاب را در سن چهل و هشت سالگی در کهک (از مناطق اطراف قم)، نگاشته است. این کتاب با یک پیش مقدمه در آغاز رساله، یک مقدمه، چهار مقاله و یک خاتمه تنظیم شده است. ملاصدرا در آغاز رساله، پس از حمد و ثنای الهی و درود به سید اولین و آخرین و خاندان برگزیده اش، از دوران معاصر خود و پراکندگی تاریکی ها، نادانی ها و نابینایی ها در شهرها شکایت می کند؛ همچنین مدعیانی را که خود را ابدال و اوتاد معرفی می کنند و بدون بهره گیری از قرآن و سنت، مطالب بی معنا می بافند، نکوهش می کند. وی می گوید:
«نفوذ این فریبکاران تا آن جا است که بعضی صنعتگران و پیشه وران، پیشه خود را رها کرده و روزگاری به ملازمت این مدعیان دروغین می پردازند و سخنان ساخته و پرداخته ایشان را فرا می گیرند، تا دیگر عوام را چه رسد.»15
وی، بیشترین سبب پیدا شدن اشتباهات و وسوسه های شیطانی در قلب های این گروه را دو چیز می داند: نخست، گروهی به مجاهدت ها و چله نشینی ها اقدام کرده و به لباس صوفیان در آمدند و از مریدان بیعت می گرفتند و مقام ارشاد و هدایت را به خود نسبت می دادند؛ بدون این که دانش خداشناسی، صفات و افعال الهی و نبوت و معاد را در خود مستحکم سازند و دوم، شعبده و نیرنگ هایی که به عنوان کرامت و خوارق عادت برای مردم آشکار می کنند.16 ملاصدرا در پایان پیش مقدمه می نویسد:
«چون مشاهده کردم که نابودی این شرّ، کار مهمی در دین است و رفع و ازاله این شبهه از قلوب متعلمان و مبتدیان، امر عظیمی است، از خداوند طلب خیر نمودم و در نابودی وسوسه ها و شبهات… برای تقرب به خدا و توسل به اولیای شریعت حقه و رؤسای عصمت و هدایت شروع کردم و نام آن را کسر اصنام الجاهلیة گذاشتم».17
صدر المتألهین در مقدمه این کتاب، به مطالبی اشاره می کند که برای خوانندگان ضرورت دارد؛ از جمله این که انسان از دو جوهر نورانی و ظلمانی یعنی نفس و بدن تشکیل شده و حصول کمال انسانی به علم و عمل وابسته است و دانشی که برتری انسان از حیوانات را تضمین می کند، شناخت خدا، صفات و افعال الهی، کتاب های آسمانی، علم به قیامت و نفس انسانی و کیفیت کمال او است و چنین کمال علمی تنها از طریق ریاضت های شرعی و علمی با شرایط خاصی به دست می آید. این مطلب مهم با بیان مثال آینه و حجاب های نفس و موانع معرفت تبیین شده است.18 مقاله ی اول رساله کسر اصنام الجاهلیة، در بیان این مطلب است که هیچ مرتبه ای نزد خداوند بالاتر از معرفت به ذات، صفات و افعال الهی نیست و این که عارف همان عالم ربانی است و هر کس که عالم تر است. عارف تر و نزدیک تر در نزد خداوند است19 و اگر کسی در عبادات شرعیه کوتاهی کند، به عبادات حکیمانه هم نایل نمی شود و در آن صورت اگر به ریاضت های سلوکی و مجاهدت های صوفیانه بپردازد. هم خود را به هلاکت رسانده و هم دیگران را به هلاکت می رساند و گمراه و سرگردان می کند و کسانی که در این زمان برای خود مقام ارشاد و خلافت قائل هستند، جملگی احمق و نادانند و گمان می کنند که صورت های ادراکی را باید منتفی ساخت. پس نادانی، بزرگ نمایی، تکبّر و سایر اعتقادات پست، آتش هایی هستند که در نفوس آن ها شعله می افکند.
ملاصدرا در فصل دوم از مقاله اول به بطلان شطحیات متصوّفه و بیان آسیب های آن ها برای مسلمانان می پردازد و به مخاطبان توصیه می کند که از مجالست با این طایفه نادان بپرهیزند. کیستی صوفی و حکیم، فصل سوم این مقاله است که به پاکیزگی عقول آن ها به واسطه آداب شرعی، فلسفی و اخلاق پاکیزه اشاره می کند و می فرماید: عارف و حکیم حقیقی کسی است که حقایق الهی و معالم ربویی را به صورت برهانی و یقینی بپذیرد؛ به گونه ای که ذره ای گرفتار شک و شبهه نشود و به زهد حقیقی و تهذیب اخلاق و تطهیر ملکات اتصاف یابد.20
مقاله دوم در هشت فصل، به غایت نهایی در عبادات بدنی و ریاضت های نفسانی برای انسان که عبارت از تحصیل معارف و اکتساب علوم است می پردازد؛ همچنین معارف و علوم ربانی که اهمال و جهل در آن ها مستلزم بدعاقبتی و هلاکت سرمدی است و اما غایت حقیقی انسان، عبارت از علم الهی و فن ربوی است که در حقیقت مخدوم سایر علوم است. علوم و احوال و اعمالی که منبع تحقق مقامات و ملکات است و فایده اصلاح اعمالی همچون نماز، روزه و…اصلاح حال قلب از راه زایل کردن مرض های باطنی و زدودن صفات ناپسند است؛ زیرا ملکات نفسانی از رفتار انسان ها پدید می آید.
اما غرض از آفرینش، عالم ربانی شدن است و بدعاقبتی، زایید ه اعتقادات و اعمال است.
علامت دوستداران خداوند و صفات آن ها، فصل پایانی این مقاله است که مرگ و وصول لقای الهی را یکی از نشانه های آن می شمارد.21
مقاله سوم در نه فصل به صفات ابرار و اهل عمل که مرتبه ی پایین تری از مقرّبان دارند، اختصاص یافته است و راه های تصفیه را در انجام دادن عبادت، استمرار بر عدالت، نابود ساختن وسوسه ها و عشق و شوق الهی به عنوان مبدأ اعمال صالح معرفی می کند. و عارف را فقط کسی می داند که خداوند سبحان را عبادت می کند. ملاصدرا در این مقاله به چگونگی تناسب ظاهر و باطن و مواد غذایی و آشامیدنی جسم و بدن و در نهایت به بیان غرض افعال و اعمال انسانی و غایت در عبادات و طاعات شرعیه می پردازد و علّت شقاوت اخروی که از راه اعمال زشت و ناپسند حاصل می شود و سبب متمایز بودن اشرار و اخیار را بیان می کند.22
مقاله چهارم در پنج فصل به موعظه های حکیمانه، نصیحت های عقلی و خطابه های روحانی دربارة مذمّت دنیا و اهل آن می پردازد که برای قلب سلیم و عقل مستقیم منفعت دارد و برای آنان که فاقد حیات عقلی هستند، مانند حیوانات و حشرات فایده ای ندارد.23
وسرانجام در خاتمه کتاب به سالکان راه نجات و مخاطبان کتاب خود، غرض از نکوهش های دنیا و دنیادوستی را معرفی و چهار حجب مال، مقام، تقلید و معصیت را بیان می کند.24
3. فضایح الصوفیة، آقا محمد جعفر بن آقا محمد علی بن وحید بهبهانی، تحقیق مؤسسه علامه مجدد وحید بهبهانی، انتشارات انصاریان. قم، اول ذیقعده 1413ق، 355 صفحه.
آقا محمد جعفر در کربلا و در شب چهارشنبه 26 جمادی الاخر سال 1178ق متولد شد و با والد مرحوم به ایران رفت. مدتی در دارالمؤمنین قم در خدمت صاحب قوانین الاصول و صاحب ریاض و پدر بزرگوارش شاگردی کرد. وی توفیق یافت تا 31 کتاب و رساله منتشر کند. پس از سال ها خدمت به مکتب اهل بیتعلیهم السلام در سن 81 سالگی در سال 1259ق در کرمانشاه وفات یافت و در آرامگاه خانوادگی آل آقا مدفون شد.25 کتاب فضایح الصوفیة، مشتمل بر یک مقدمه، دو فصل و یک خاتمه است. مقدمه به مذمت بدعت در دین، لزوم متابعت ائمهعلیهم السلامدر امر دین، پیدایش تصوف در میان اهل تسنن، مخترع تصوف، نام های گوناگون صوفیه، چهره تصوف در حدیث، اصول فرقه های تصوف پرداخته و فصل اول به بیان اصل مذهب صوفیه و فصل دوم در بیان برخی فروع مذهب صوفیه، معرفی بیست و یک فرقه صوفیه و ذم عقاید آن ها، لزوم امر به معروف و نهی از منکر، اخبار وارده در مذمت صوفیه، عقاید باطل آن ها، گفتار بزرگان و مطالب دیگر اختصاص یافته است. نویسنده در مقدمه می نویسد:
«عقول خلایق عاجز است از احاطه کردن به حسن و قبح خصوصیات شریعت؛ پس در هر شرعی آن چه صاحب آن شرع قرار داد، به جا می باید آورد و به عقل ناقص خود اختراع عبادت ها و بدعت ها نمی باید کرد که آن موجب ضلالت و گمراهی است و گول شیطان نمی باید خورد».26
وی درباره پیدایش تصوف و استناد این جریان به اهل سنت و مخترع تصوف یعنی ابو هاشم کوفی و نام های گوناگون صوفیه (متصوّفه، متصلّفه، مبتدعه، زراقیه، غلات، غالیه و حلاجیه) مطالب فراوانی بیان می کند. روایات و احادیث رسول خدا و ائمه اطهار دربارة تصوف نیز در این مقدمه بیان شده است؛ از جمله روایتی از امام رضاعلیه السلام که به سند صحیح از بزنطی فرمود:
«کسی که نزد او صوفیان مذکور شود و ایشان را به زبان یا دل انکار نکند، از ما نیست و کسی که ایشان را انکار کند، گویا با کفار در پیش روی حضرت رسولصلی الله علیه و آلهجهاد کرده است».27
وی در باره اصول فرقه های تصوف می نویسد:
«مذاهب صوفیه بسیار است. بعضی گفته اند از آن جمله چهار مذهب یکی: مذهب حلولیّه است، دویم: مذهب اتحادیّه، سیم: مذهب واصلیه، چهارم: مذهب عشّاقیّه و بعضی اصول را شش گرفته اند به اضافه تلقینیّه و رزّاقیه و بعضی هفت گفته اند: به اضافه وحدتیّه و بعضی گفته اند که اصل دو بود؛ پس جمعی از متأخرین صوفیه، مذهب دیگر اختراع نموده اند و آن قایل بودن به وحدت وجود است.»28
نویسنده، پس از بیان اصل مذهب صوفیه و ذکر بعضی از فروع مذهب آن ها، به بیان عقاید بیست و یک فرقه و نقد آن ها می پردازد. این فرقه ها عبارتند از: وحدتیه، واصلیه، حبیبیه، ولائیه، مشارکیه، شمراخیه، مباحیه، ملامتیه، حالیه، حوریه، واقفیه، تسلیمیه، تلقینیه، کاملیه، الهامیه، نوریه، باطنیه، جوریه، عشاقیه، جمهوریه و زراقیه.29 مذمت گرایش به عقاید صوفیه، استشهادبه برخی از سخنان صوفیه، اخبار وارده در مذمت حسن بصری، حلاج از دیدگاه حدیث، عشق از دیدگاه صوفیه و فلاسفه، ساختگی بون حدیث «مَن عَشِقَ... »، گفتار دانشمندان درباره صوفیه، حرمت شرب خمر، زنا، لواط، غنا وموسیقی، عقاید باطل صوفیه، نشانه های شیعیان حضرت علی علیه السلام، مبارزه علما با صوفیه، فضیلت دانش و دانشمند، لزوم متابعت علما، ذم مصاحبت اهل بدعت، وظایف علما و فرمانروایان سوء، سپاس از فرمانروایان دادگر، کیستی اولواالامر، نشانه های پایداری نعمت، دل های فرمانروایان، مسؤولیت فرمانروایان از دیگر مباحثی است که نویسنده به آن ها پرداخته است.
4. تنبیه الغافلین و ایقاظ الراقدین در رد صوفیه، آقا محمود بن آقا محمدعلی بن وحید بهبهانی، تحقیق مؤسسه علامه مجدد وحید بهبهانی، انتشارات انصاریان قم، اول ذیقعده 1413ق، 137 ص
این کتاب با کتاب فضایح الصوفیة در یک جلد به چاپ رسیده است و مؤلف آن، چهارمین پسر از آقا محمدعلی بن وحید بهبهانی است که در سال 1200ق در کرمانشاه متولد شد. وی عالمی فاضل، متقی و صاحب اخلاق پسندیده بود و حدود سی اثر منتشر کرده است. او پس از اتمام مدارج علمی، خطه نهاوند را برای انجام وظیفه هدایت و ارشاد برگزید و در آن شهر، رحل اقامت افکند. اولاد و احفادی نیز از او در آن سامان به یادگار مانده است که در میان آن ها چهره علمی یافت می شود. معصوم علی شاه در جلد سوم کتاب طرایق الحقایق او را به مسلک تصوف منتسب می کند؛ در حالی که از منتقدان صوفیه بوده است.30
این کتاب در یک مقدمه و هفت تنبیه و یک خاتمه تنظیم شده است که به اختصار گزارش می شود. تنبیه اول به احادیث منقول در مذمت صوفیّه به نقل از کتاب حدیقة الشیعة منسوب به آخوند ملا احمد اردبیلی و تنبیه دوم به برخی سخنان کفر بنیان طایفه صوفیه و تنبیه سوم به تطبیق عقاید صوفیه با عقاید کفار هنود (هندوها) اشاره می کند. نویسنده در تنبیه چهارم به یکی از عقاید فاسد صوفیه یعنی اسقاط تکلیف بعد از وصول سالک می پردازد و آن را با استمداد از آیات و روایات نقد می کند. تنبیه پنجم و ششم به ذکر کلمات واهیه و ادعاهای باطله صوفیه و اعمال قبیحه آن ها اشاره دارند و در تنبیه هفتم، به بعضی از کلمات کاملان از عامه و خاصه، مانند زمخشری، شیخ مفید، طبرسی، محمد بن شهر آشوب، محمد بن بابویه قمی، مجلسی و.... بر مخالف حق بودن این جماعت صوفیه استشهاد شده است.
نویسنده در خاتمه می نویسد:
«پس ای عزیز! اولی و أنسب و أصلح و أرغب، همان اکتفا نمودن در عقاید به اجمالیات و مسلمات بدیهیات و امتناع ورزیدن از غور کردن در بحر اجاج کثیر الامواج معرفت ذات و کنه صفات و افعال واجب متعال است؛ چه امثال این اعمال یا موجب کفر و اعانت بر کفر و یا منجر به فسق و اعانت به فسق است.... بلکه آنچه فی الحقیقه موجب ترقیات نفسانی و تحصیل قرب به درگاه ربانی است، اعمال حسنه و افعال مستحسنه و تعلیم و تعلّم علوم شرعیه فرعیه است».31
5. رازگشا، شیخ عباسعلی کیوان قزوینی، به اهتمام: محمود عباسی، بی تا، بی جا، 560 صفحه
محمود عباسی که کتاب راز گشا به اهتمام او منتشر شده است، در پیشگفتار کتاب از کنجکاوی خود درباره ملاعباسعلی خبر می دهد و می نویسد:
«از جناب صوفی املشی که به عزّت علی شهرت داشت سؤال کردم که ملاعباسعلی کیست؟ کوتاه شنیدم [که] از مشایخ دوره نورعلیشاهی و صالح علیشاهی است که از ایام سلطان علیشاه در سلسله بوده، چون از صراط سنت سلسله دور افتاد، از انجام خدمت معاف شد. چون به ادامه مطالب راضی نبود، من هم به همان بسنده کردم؛ ولی در سال های بعد که نزدیکی توام با صداقتم آشکار شده بود، داستان هایی از زندگی ملاعباسعلی را از ایشان می شنیدم و گاهی چنان با دلسوزی توام بود که استنباط می کردم از بی مروتی اتباع فرقه نسبت به او دلی تنگ داشت. از همان روزها موضوعی برایم جالب بود که جناب عزّت علی به من می فهماند رویداد زندگی ملاعباسعلی برای همه مأذونین و مجازین درسی شد که هر کس چون او عمل کند «همان آش است و همان کاسه».
از همان ایام تا به امروز آثارش را جست و جو می کردم. اگر هم داشتند ـ چون می خواسنتد ماجرای ملاعباسعلی در پس پرده بماندـ در اختیارم نمی گذاشتند. امروز که تقریباً دانستم از زمان حاج میرزا زین العابدین شیروانی مست علیشاه و دوره های سلطان علیشاهی و نورعلیشاهی و صالح علیشاهی و رضا علیشاهی و محبوب علیشاهی پس پرده دور از چشم اتباع فرقه چه گذشته است و می گذرد، به رازگشا و بهین سخن و استوار و ثمرة الحیوة که به تازی نوشته شده، دست یافتم.... احساس مسؤلیت نموده، مصمم شدم مطاع کفر و دین که بی مشتری نیست را به طالبان تصوفی که امروز برای بعضی از خاندان ها سریر پادشاهی شده است، پیشکش کرده تا هر خواننده ای خواست پند گیرد و خواست توجهی به آن ننموده پشت به کعبه حقایق روی ترکستان ریاست های صوفیانه داشته باشد».32
این کتاب مشتمل بر یک مقدمه و سه رساله از کیوان قزوینی، یعنی رازگشا و بهین سخن و استوار است. در مقدمه به پیشینه تصوف نعمت اللهی، خود مختاری در تصوف نعمت اللهی، انقراض تصوف نعمت اللهی، مدعیان ریاست نعمت اللهی، تصوف نعمت اللهی گنابادی، ورود کیوان قزوینی به تصوف نعمت اللهی، علت گرایش کیوان به تصوف، احتجاج با ملاسلطان، اهمیت بی اعتقادی کیوان و حکم عزل کیوان از منصب، شایعه سازی و سیاست صالح علی شاه و سکوت و فریاد کیوان اشاره شده است.33 عباسعلی کیوان قزوینی در روز چهارشنبه 24 ذیحجه سال 1277ق در محله شیخ آباد قزوین به دنیا آمد. پس از کسب مقدمات علوم در زادگاهش در سال 1300ق برای فراگرفتن فلسفه و علوم ریاضی به تهران عزیمت کرد و برای تکمیل علوم اسلامی به ویژه فقه و اصول به عراق مشرف شد و در سامرا از محضر حاج میرزا حسن شیرازی و در نجف از درس میزا حبیب الله رشتی بهره گرفت. کیوان قزوینی وقتی نزاع فقها و صوفیه را مشاهده کرد، با خود گفت:
«که من تا حال مذاق فقها را کاملاً فهمیده ام و انکار آن ها را نسبت به صوفیه دانستم، حال باید میان صوفیه با دلی صاف و قدمی راسخ و خدمات صمیمی به آن ها بروم و عمل صمیمی و کامل به گفته های آن ها داشته باشم، تا ببینم چه نتیجه می دهد. اولاً پایه و مایه ادعای آن ها را ببینم چیست؟ فقها که دعوی غیر عادی هیچ ندارند. اگر آن ها نیز چنین اند، برمی گردم؛ زیرا من بی نیاز از کسی که دعوی غیرعادی نداشته باشد که او هم مانند من است و کسی به مثل خودش محتاج نیست. احتیاج من منحصر است به کسی که در آن امر مطلوب، فوق من باشد؛ همان گونه که احتیاج مریض به طبیب عالم و سالم نه جاهل یا عالم بیمار بدیهی است».
به همین دلیل بدون ترس از دیگران به سوی سلاسل صوفیه شیعه رفت و به ایران بازگشت و دست ارادت به صفی علیشاه داد؛ اما به علت مشارکتی که در مراحل علمی با ملاسلطان علی داشت، از همه برید و در سال 1314ش در بیدخت به خدمت ملاسلطان مؤسس فرقه گنابادی رسید و از او پرسید: «مرید، چه احتیاجی به شما دارد؟ آیا احتیاج علمی دارد یا وحیانی؟» او گفت: «از همه اینها بالاتر است.» ملاسلطان علی گفت: «قطب، جان جان مرید است هر که قطبی را مرید نیست، او مردار است و جان ندارد و از همه کمالات انسانی محروم است و اگر علم را از ما دریافت نکند، هیچ نفهمیده و نجات آخرتی برای او محال است. اجتهاد و تقلید وفقه و اصول همه سراب است و خانه ساختن بر آب دین، اصلاً و فرعاً منحصر به اطاعت ما است».
کیوان می گوید: من دیدم که مطلب غلیظ شد و کار بالا گرفت، نباید صرف نظر کرد. من اکنون خود را محقّق در اصول دین و مجتهد در فروع دین می دانم. حالا می شنوم که هیچ نفهمیده ام؛ اختلاف خیلی و تفاوت زیاد است. کیوان پرسش های دیگری از او پرسید و ملاسلطان به برخی از آن ها پاسخ داد؛ ولی پاره ای دیگر را حواله می کرد که باید بعد از این بفهمی. اگر مرید شدی و سال ها خدمت کردی، خواهی فهمید. کیوان به تحقیق پرداخت و خدمات هماره با ریاضت های شاقه را انجام داد تا از مرشدش اجازه دستگیری گرفت و شیخ سیّار گشت و مجاز به دستگیری طالبین گردید و لقب درویشی منصور علیشاهدریافت کرد وی در تصوف به چنان شهرتی رسید که اغلب مردم او را قطب سلسله گنابادی می پنداشتند کیوان به توصیه ملاسلطان مبنی بر خدمت مجانی دوازده ساله برای رسیدن به مقامات عرفانی، عمل کرد؛ اما پس از چهارده سال خدمت با وجود اجازه از ملا سلطان علی و نور علی و صالح علیشاه چیزی دستگیرش نشد و از این فرقه جدا شد و کیوان نامه، استوار رازدار، عرفان نامه، بهین سخن، راز گشا، میوه زندگی، حج نامه، معراجیه، ثمرة الحیوةالاختلافیة را در دو جلد بعد از ترک نگاشت و به طور واضح، علت های بی اعتقادی او را درباره تصوف نعمت اللهی سلطان علیشاهی گنابادی آشکار کرد.خوشبختانه کتاب رازگشا، استوار، بهین سخن و اختلافیة در دسترس قرار گرفته است و می تواند در این مسیر کارگشا باشد. البته تاریخ و زمان دقیق مخالفت کیوان قزوینی با فرقه گنابادی مشخص نیست؛ ولی در تاریخ ششم جمادی الاول سنه 1345ق او را از منصب شیخی عزل کردند و به او دشمنی همراه با شایعه رواداشتند. ملاعباسعلی کیوان پس از هشتاد سال در نوزدهم شعبان 1357ق چشم از جهان فروبست و در گورستان داراب، نزدیک شهر رشت به خاک سپرده شد.34
کتاب رازگشا در بردارنده پرسش هایی دربارة تصوف به ویژه فرقه گنابادیه و اسرار آن ها و اعمال و اصطلاحات صوفیان و پاره ای پرسش های شخصی درباره علت فاصله گرفتن از تصوف است. رساله بهین سخن نیز به چرایی گسترش تصوف کیوان قزوینی در بلاد، علت جدایی وی از تصوف و معرفی ملاسلطان، چیستی دیگ جوش، مجلس نیاز، مراد صوفیه از فکر، منازل سلوک، انحصار تصوف به اسلام و مطالب دیگر پرداخته است . کیوان قزوینی کتاب استوار را در بیان عقاید و اعمال صوفیه پس از جدایی دوازده ساله از تصوف، در چهار مقدمه و هجده فصل و یک فصل خاتمه نگاشته است. این مقدمات و فصول به باورها و روحیه روانشناختی مؤلف، تبیین اساس تصوف، چیستی تصوف حقیقی و معنای آن، تأسیس اصل تصوف، تشخیص روح و موضوع آن، فرق تصوف با اسلام، بیان صفات قطب، صدور دعاوی قطب، صفات مرید، مسأله تشرف، آداب و رفتار قطب با مرید، آداب پذیرفتن مرید، آداب مجلس نیاز، تفصیل اعمال مجلس نیاز، آداب دیگ جوش، اصطلاحات تصوف و مطالب دیگر پرداخته است.
6. در کوی صوفیان، سید تقی واحدی (صالح علیشاه)، انتشارات نخل دانش، چاپ چهارم، بهار1384ش، 550 ص
این کتاب در چاپ های قبلی با عنوان از کوی صوفیان تا حضور عارفان منتشر می شد؛ اما در چاپ چهارم به در کوی صوفیان تغییر نام یافت. مؤلف این اثر در خانواده ای شیفته و خدمتگذار به آل رسولصلی الله علیه و آله در سال 1333ق پا به عرصه وجود نهاد. از همان دوران کودکی به اتفاق والد ماجد خود به حضور شمس العرفا و سپس با آقای شیخ عبدالحسین ذوالریاستین مونس علیشاه و آقای حاج محمد حسن مراغه ای (محبوب علیشاه) ملاقات کرد و از نزدیک آقای شیخ محمد حسن گنابادی (صالح علیشاه) و آقای حاج مطّهر علیشاه و این اواخر آقای سلطان حسین تابنده «رضا علیشاه» را دیده و به تمام مبانی اعتقادی و خانقاهی صوفیه آشنا شد، تا این که عنایت و هدایت الهی چراغ راهش شد و از کوی صوفیان به حضور عارفان راه یافت و خود شمع جمع سوته دلان گردید؛ چنان که به نور قرآن و قوة سنت آل رسول، طریق عشق را پیمود.35 وی در سن 94 سالگی دار دنیا را وداع گفت.
این کتاب به صورت فصل بندی نگارش نشده است؛ ولی با بهره گیری از منابع دست اول و معتبر فرقه های صوفیه به چیستی و عوامل پیدایش تصوّف، تبیین و تحلیل فرقه های ذهبیه، نعمت اللهی، مونس علیشاهی، صفی علیشاهی، کوثریه، شمسیه و گنابادیه پرداخته و آرا و عقاید آن ها و ادعای انتسابشان به اهل بیت علیهم السلام را نقد کرده است. چکیده این کتاب به شرح ذیل بیان می شود:
انگیزه تدوین: نویسنده، نیازهای معنوی و در جست و جوی خضر طریقت را انگیزه اصلی تدوین معرفی می کند و می نویسد:
«بخت یاری کرد درد طلب، دیدار جمال دلنشین، صاحب جمالی که راه به حضرت دوست برده باشد و بتواند راهبری کند، دامن جان را گرفته، دل بر کف کوچه به کوچه از هر دیاری به جست و جوی مقصود پرداختم تا شاید او که قرن ها خضر راهش خوانده اند را یافته و حلقه ارادتش را به گوش کشم بلکه دل به او سپرم، قدم بر قدمگاهش گذارم.آن قدر با او وادی طلب را با صدق و صفا بپویم تا به محبوب رسم. به همین منظور هر کجا هر نشانی از مقصود دادند رفتم و به هر کس حوالتم کردند دیدم؛ ولی نه از تاک نشان بود و نه از تاک نشان.»36
نویسنده در پی حقیقت به جدانگاری تصوّف و عرفان می رسد و می گوید:
«از این جا بود که باور کردم راه عرفان و تصوّف جداگانه است. آنان که می گویند یا شعار می دهند یا می نویسند: تصوّف و عرفان ریشه در قرآن و سنت پیامبر و ائمه معصومین دارد، حقیقتی را تحریف و بی بهایی را قیمت می نهند».37
اشتقاق کلمه صوفی: این واژه به ادعای صوفیان، از سوف یونانی به معنای حکمت، صوف به معنای پشم، صفّه، مکانی در مدینه، صوفه القفا به معنای موهای آویخته در گودال پس گردن، صوفانه به معنای گیاه خرد و ناچیز، صوفه نام قبیله ای در عصر جاهلیت، صف و صفا مشتق شده و نویسنده ضمن بازگو کردن این وجوه، به تحلیل آن ها پرداخته است.38
سرچشمه و عوامل پیدایش تصوّف: یافتن تولدگاه دقیق تصوّف غیر ممکن است؛ ولی آن را باید درمیان تمام فرقه ها، ملت ها و مذهب ها، جست و جو کرد و اعتقاد داشت که عواملی خارج از متن ادیان تحریف نشده در پیدایش و تشکیل عقاید و افکار صوفیه تأثیر داشته است و آیین هایی مانند میترایی، برهمایی، تائو، زرتشتی و مناسک آن ها نشان می دهد که ردپایی در تصوّف اسلامی داشته است. پژوهشگرانی همچون ابوریحان بیرونی، سعید نفیسی، جلال همایی، زرین کوب، کیوان سمیعی، گولدزیهر، عمر فروخ، نیکلسون و حتی صوفیانی مثل سلطان حسین تابنده و میرزا زین العابدین شیروانی در حدایق السیاحة به این مطلب تصریح کرده اند. البته صوفیان، مدعیات خود را به قرآن و سنت مستند می کنند؛ ولی حق مطلب آن است که تصوّف معجونی از افکار، عقاید آداب و رسوم نصرانیت، مسیحیت، زردشتی، بودایی و.... است. با آن که صوفیان، ریشه قرآنی برای تصوّف و صوفی قائلند، ولی این گونه کلمات هرگز در قرآن نیامده است. روایاتی هم که صوفیه به آن ها استناد می کنند، در این کتاب مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته است و روایات مدعیان تصوّف نقد می شود. مؤلف کتاب، روایاتی را از رسول خداصلی الله علیه و آله در بیان انحراف تصوّف نقل می کند؛ از جمله این که «روز قیامت برپا نشود، مگر آن که قومی از امت من به نام صوفیه برخیزند. آن ها بهره ای از دین ندارند که آن ها برای ذکر دور هم حلقه می زنند و صداهای خود را بلند می نمایند و گمان می کنند بر طریقت و راه من هستند؛ نه، بلکه آنان از کافران نیز گمراه ترند و آنان را صدایی مانند الاغ است».39
نخستین صوفی: عثمان بن شریک کوفی معروف به ابو هاشم کوفی صوفی، در اواخر زمان بنی امیه مانند رهبانان، جامه های پشمینه درشت می پوشید و شیخ شام محسوب می شد و تصوّف را پدید آورد و از اهل بیت عصمت و طهارت جدا شد و امام صادق علیه السلام او را فاسد العقیده و مبتدع معرفی کرد؛ البته نباید از نقش بنی امیه نیز در تأسیس تصوّف غفلت کرد. اولین خانقاه نیز به دست امیر ترسایی برای صوفیان ساخته شد.40
انحرافات صوفیه و برخورد فقها: مؤلف محترم در این قسمت از تأویلات صوفیانه، مقابله با اسلام و ارتباط تصوّف و تشیع، بدعت هایی مانند عشریه، مسأله ولایت و تقسیم آن به ولایت شمسیه و قمریه و اقطاب خود را به ولایت قمریه متصف کردن، ادعای اجازه از معصوم، همسازی صوفیه با شیخیه و بابیه، مسأله بیعت در تصوّف، مهدویت نوعیه و بهره برداری استعمار از تصوّف به تفصیل سخن گفته و افشاگری کرده است و از برخورد فقها و فتواهای آن ها بر ضد افکار و بدعت های صوفیان، به ویژه تأویل گرایی آن ها در برابر قرآن و مقابله با نص قرآن، مدح عشق و مذمت عقل، شطحیات و ادعای خدایی کردن، اعتراض صوفیان بر امامان، طرح عشریه به جای خمس و سایر بدعت ها گزارش داده است.41
معرفی و نقد فرقه خاکساریه : این فرقه، سلسله خود را از طریق میر ملنگ پا به امام سجادعلیه السلام منتهی می کنند و امام سجاد را مرید سلطان قاهر قدس دانسته و قاهر قدس نیز طالب ده ده روشن که مجهول الهویه است، و او نیز مرید و طالب محمود پاتیلی یعنی سلمان فارسی و او را نیز طالب مولای متقیان معرفی کرده اند. این استنادها بدون هیچ دلیلی ارائه می شود. افزون بر این، چگونه سلمان فارسی با این که به استناد قطعی تاریخ، قبل از امام علیعلیه السلام از دنیا رفته است، جانشینی بعد از خود را تعیین می کند و این خلاف سنت تصوّف است. نویسنده در ادامه به همبستگی خاکسار با اهل حق، سرنوشت فرقه خاکسار و جانشینی حاج مطهّر، معرفی حاج مستور، تجدید وی با نعمت اللهی، نسبت میر طاهر و مستور، اعلامیه احسان علیشاه، مدعیان جانشینی سید حسین جابری میر طاهر و دلایل بطلان دفاع مستور از میر طاهر به تفصیل اشاره می کند. وی دربارة سرنوشت خاکسار می نویسد:
«بدون تردید، می باید پذیرفت با مرگ احسان علیشاه که در عصر حاجی مطهّر علیشاه دارای اجازات کافی بوده است، حتی در حضور او فرقه ارشاد به دوش می افکنده، فرقه خاکسار شیخ مجازی یا سرحلقه نشینی که بتواند افراد را بپذیرد، نداشته و ندارد و آنچه بعد از مرگ حاجی مطهّر علیشاه شکل گرفته، آقای مصباح یا رحمت علیشاه طرقی یا دیگران در هر کجا بساطی پهن کرده اند؛ خصوصاً آن هایی که مانند کلک علی بعد از میر طاهر به اغفال و فریب مردم مشغولند؛ از جمله فرزندان میر طاهر که دست و پای مذبوحانه می زنند، همه و همه خود سرانه نشسته اند [و] به قول خودشان، به جایی بند نیستند».42
معرفی و نقد فرقه های معروفیه: صوفیان بر این باورند که معروف بن فیروزان کرخی از ناحیه حضرت علی بن موسی الرضاعلیه السلام اجازه تأسیس فرقه ای را داشته است که بعدها فرقه های نعمت اللهیه، ذهبیه، اغتشاشیه، قادریه، و شاذلیه از آن منشعب شده اند؛ یعنی معروف کرخی سر سلسله چندین فرقه صوفی به شمار می رود. مؤلف محترم در ادامه بحث، جریان مسلمان شدن معروف کرخی را از تذکرة الاولیا نقل و سپس با شواهد تاریخی، ادعای صوفیه را نقد و اسلام و دربانی معروف کرخی را افسانه معرفی و به این مطلب اشاره می کند که یکی از روش های صوفیه برای رسیدن به مقاصد خود، بهره گیری از تشابه اسمی افراد است و در این جا میان «معروف بن خربوذ» صحابه امام صادق و «معروف کرخی» خلط کرده اند؛ افزون بر این ، وقتی سلسله سازان به این امر توجه کرده اند که اتصال اقطاب فرقه ها به معروف قطع است، کوشیده اند با طرح حسن بصری، انقطاع سلسله معروفیه را مرمّت کنند؛ غافل از این که اتصال به حسن بصری ننگ آورتر است؛ زیرا وی در دوران حیات چندین امام معصوم یعنی امام علی، امام حسن، امام حسین، امام سجاد، امام باقرعلیهم السلام زیست و نه تنها با آن ها بیعت و همکاری نکرد، بلکه به مخالفت صریح با آن ها پرداخت و حتی با حاکمان بنی امیه مانند حجاج همکاری کرد و به بدعت ها و تفسیر های ناصواب فراوانی مانند نهی از ازدواج و مسأله معراج و رؤیت الهی و صراط مستقیم اقدام کرد. بی ثباتی در مذهب و نفاق وی از دیگر آسیب های او است؛ به همین دلیل، همه فقها و عالمان رجال به جرح وی فتوا داده و ائمه اطهار با او برخورد داشته اند.43 نویسنده کتاب در ادامه به معرفی فرقه ذهبیه به عنوان یکی از انشعابات معروفیه می پردازد و بریدگی ها و اغتشاش های آن را نشان می دهد؛ سپس به فرقه نعمت اللهی و انقراض آن در ایران و انشعابات آن، یعنی نعمت اللهیه مونس علیشاهی، نعمت اللهیه گنابادی، نعمت اللهیه صفی علیشاهی، نعمت اللهیه شمسیه اشاره و نقد عقاید آن ها را بیان می کند 44 و در پایان به این سؤال می پردازد که چرا از کوی صوفیان گذشتیم؟ و بعد فرقه مهدویه گمنامیه اشراقیه را برّرسی می کند.45
7. در خانقاه بیدخت چه می گذرد؟ محمد مدنی، چاپخانه دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ دوم، بهار 1381ش، 184 ص
جناب حجت الاسلام و المسلمین محمد مدنی معروف به ناشر الاسلام گنابادی یکی از علمای با سابقه شهرستان گناباد هستند که در سال 1310 شمسی در روستای خیبری گناباد متولد شد و پس از تحصیلات ابتدایی نزد والد خود به تحصیل علوم اسلامی پرداخت و سپس به مشهد مقدس رفت و از محضر ادیب نیشابوری، میرزا احمد مدرس یزدی، شیخ هاشم قزوینی و میرزا جواد آقا تهرانی استفاده کرده و دروس ادبیات، فقه، اصول و علوم عقلی را فراگرفتند. وی با هجرت به نجف اشرف، دروس خارج فقه و اصول را تکمیل کرده و از آیات عظام خویی، شاهرودی و بجنوردی بهره برده و از سوی آیت الله شاهرودی به لقب ناشر الاسلام مفتخر شد.46
حجت الاسلام مدنی، سال ها به افشاگری فرقه نعمت اللهی گنابادی پرداخته و خدمات گسترده ای در این شهرستان و روستاهای پیرامونی انجام داده است. مقدمه این کتاب را جناب احمد عابدی در باره فرقه های تصوف و عرفان، معنای تصوف، فرقه های صوفیان، سلسله نعمت اللهی گنابادی، دیدگاه فقهای بزرگ درباره صوفیه، سماع، شطحیات، شریعت، طریقت، حقیقت و زیست نامه مؤلف نوشته است. محتوای کتاب در چهار فصل با عناوین پیدایش تصوف و صوفیگری در اسلام، پیدایش صوفیه در گناباد (بیدخت)، عملکرد خانقاه بیدخت و روابط سیاسی- اجتماعی آن و شرارت های نور علیشاه تنظیم شده است.
نویسنده در فصل اول به تأثیر گذاری مسیحیت و افکار هندی و بودایی در پیدایش تصوف و روایات مذمت صوفیه اشاره کرده است و فصل دوم را به شرح ماجرای ریاب و ماجرای نوقاب و اعلام صوفیگری ملاسلطان محمد و علنی شدن خانقاه بیدخت اختصاص داده است.
یکی از مهم ترین مباحث کتاب در فصل سوم بیان شده و به اموری مانند تفرقه اندازی، گرد آوری افراد بی بندوبار گرد خانقاه، اتهام های ناروا به مخالفان، حیف و میل کردن موقوفات و اموال عمومی، بی تفاوتی در برابر آسیب دیدگان، حمایت از ظالمان و ستم پیشگان، عوام فریبی، صحنه سازی، شکسته شدن دست دکتر تابنده، رسوایی خانقاه بیدخت در جریان انقلاب اسلامی و مطالب دیگر به عنوان عملکرد خانقاه بیدخت و روابط سیاسی-اجتماعی آن اشاره شده است. عکس العمل نور علی شاه در برابر قتل سلطان محمد، آخرین فصل کتاب است که با عنوان شرارت های نور علی شاه، قطب دوم و جانشین ملاسلطان به خوبی افشاگری شده است با این توضیح که وقتی سخنان سلطان محمد در نجف اشرف به اطلاع آیت الله آخوند خراسانی رسید، ایشان حکم قتل او را صادر کرد. پس از قتل سلطان محمد، نور علی شاه جانشین او شد و قتل پدر را بهانه قرار داد و به انتقام جویی و قدرت طلبی روی آورد و عده ای بی گناه را شکنجه و به قتل رساند؛ به طوری که جریان گاو شاخ زن معروف و مشهور نزد عام و خاص است.47
8. موضع تشیع در برابر تصوف در طول تاریخ، داود الهامی، انتشارات مکتب اسلام، قم، زمستان 1378ش،چاپ اول، 408 ص
مرحوم حجت الاسلام و المسلمین الهامی در طول حیات علمی خود به تبیین و تحلیل فرقه های صوفیه پرداخت که از جمله می توان به کتاب های تصوف از دیدگاه ائمه اطهارعلیهم السلام، پیدایش تصوف در میان شیعیان نام برد. موضع تشیع در برابر تصوف در طول تاریخ یکی از کتاب های نقادانه ایشان درباره تصوف است که در این نوشتار به اختصار معرفی می شود. این کتاب پس از بیان یک مقدمه کوتاه، به پیدایش تصوف در میان شیعیان و پیدایش تصوف در میان مسلمانان اشاره48 و سپس مذهب سران صوفیه مانند: سفیان ثوری، ابراهیم ادهم، داوود بن نصر طایی، شقیق بلخی، عبدالله بن مبارک مروزی، ابو علی فضیل بن عیاض، معروف کرخی، بشر حافی، ذوالنون مصری، بایزید بسطامی، جنید بغدادی ، جریری احمد بن محمد، حسین منصور حلاج، ابوبکر شبلی تبیین شده است.49
عدم همبستگی میان تشیع و تصوف و مقاومت فقهای شیعه در مقابل صوفی گری مانند: سید بن طاووس، حسن بن یوسف بن مطهر حلی، محمد بن مکی (شهید اول) و ابن فهد و نزدیکی تصوف به تشیع از ناحیه سید حیدر آملی، فضل الله استر آبادی، شاه نعمت الله ولی، حافظ رجب برسی، سید محمد مشعشع، سید محمد نوربخش، ابن ابی جمهور احسایی و حرکت صوفیان از شیخ صفی الدین تا شیخ ابراهیم و نیز از شیخ جنید تا شاه اسماعیل و تحول ناگهانی در طریقت سلسله صفوی از دیگر مباحث این کتاب است که نویسنده به تفصیل درباره آن ها سخن گفته است.50
بحث دیگر کتاب به برخورد علمای شیعه با تصوف اختصاص دارد و دیدگاه بزرگانی مانند علامه مجلسی، ملا محمد طاهر قمی، ملا احمد اردبیلی، شیخ حرعاملی، شیخ علی بن محمد عاملی، میر لوحی سبزواری، عبدالحی رضوی کاشانی، محقق کرکی، شیخ حسن کرکی، ملا احمد تونی، محمد اسماعیل بن محمد مازندرانی، علیقلی جدیدالاسلام، صدر الدین شیرازی و فیض کاشانی در باره صوفیه گزارش شده است51 و آخرین بحث کتاب به علل زوال مسلک تصوف اشاره دارد و برخی از فرقه های صوفیه مانند: نعمت اللهیه و ذهبیه نیز تحلیل شده اند.52
9. سیری کوتاه در مرام اهل حق (علی اللهیان)، محمد مردانی، ناشر: مؤسسه دفاع از حریم اسلام، پاییز 1377 ش، 96 ص
مرحوم حجت الاسلام داود الهامی در مقدمه این کتاب هب توضیح اهل حق پرداخته و می نویسد:
«اهل حق» نامی است که «نصیریان» یعنی علی اللهیان و علویان به خود نسبت می دهند و فرقه ای از غلات هستند که بعدها در اسلام پیدا شدند و آثاری از مذاهب یهود و مجوس و مانوی در مذهب ایشان وجود دارد و قائل به حلول و تناسخند و علیعلیه السلام را مظهر خدا می شمارند. لقب علی اللهی را از آن جهت که اینان به الوهیت حضرت علیعلیه السلام قائلند، داده اند. این گروه که در ایران و ترکیه و سوریه زندگی می کنند، در هر منطقه ای به یک نام خوانده می شوند؛ برای مثال در ترکیه، علوی و در سوریه، نصیری و در شهرهای مختلف ایران به نام های گوناگون نامیده شده اند. فی المثل در اطراف مشهد «علی اللهی» و در تبریز «گوران» و در ارومیه «ابدال خانان» و در لرستان «غلات» و همچنین .... و گاهی خود را در ایران «اهل حق» نیز نامیده اند.53
البته اختلاف موجود بین اهل حق ها زیادتر از آن است که بتوان از یک گروه واحد اهل حق سخن گفت. برخی از محققان با توجه به اسناد و مدارک منتشره، اهل حق های امروزی را به سه گروه: «شیطان پرستان»، «علی اللهی» و «شیعه امامی» تقسیم کرده اند.54 مؤلف در سرآغاز نوشتارش، به مشکلات تاریخ پیدایش اهل حق اشاره می کند؛ هر چند اهل حق، سلطان اسحاق را که در قرن هفتم و هشتم زیسته، به عنوان مؤسس و مقنّن این جریان دانسته اند. سید قاسم افضلی بر این باور است که این مسلک در قرن چهارم به وسیله شاه خوشین رواج یافته و او وعده داده است که پس از رحلت خود، روح ذاتی اش به جسم شخصی به نام سلطان اسحاق حلول خواهد کرد.55 نویسنده کتاب سیری در مرام اهل حقدر ادامه کتاب به مسائلی همچون بکرزایی اهل حق (مانند تولد شاه خوشین، بابا نااوس، سلطان سهاک و بابا یادگار بدون پدر)، کتاب های مقدس، دفاتر، کلام ها و پاره ای از دیدگاه آن ها مانند چگونگی آفرینش عالم و آدم، جریان تقاضای خلقت، جداول تجلیات هفتگانه ذات حق در جامه بشر، اصول و عقاید و واجبات مسلک اهل حق، اختلاف خاندان ها و سلاسل و اماکن مقدسه و زیارتگاه های اهل حق، نظر بزرگان یارسان درباره علیعلیه السلام، تحریفات در چاپ دوم شاهنامه حقیقت، شعبات و سلاسل اهل حق، تناسخ، ظهور خدا در زمان های مختلف به صورت انسان، جم خانه یا جمع خانه، شرایط اهل حق بودن، دستورات بر خلاف اسلام و .... اشاره می کند.56
10. حسن بصری چهره جنجالی تصوف، مهدی عمادی شیرازی، انتشارات سنایی، تهران،1382ش.
نویسنده در آغاز کتاب، علت نگارش کتاب را بیان می کند؛ یعنی در جهت محبت به اهل بیت و گرایش به عارفان با نام حسن بصری – که او را سر حلقه صوفیان و پیر پیران معرفی می کنند – برخورد می کند؛ پس در می یابد که باید او را به خوبی بشناسد و آثار موافقان و مخالفان را مرور کند. این مطلب و کنجکاوی های دیگر، مؤلف را واداشت تا درباره حسن بصری به تحقیق بپردازد.
این کتاب در چهارده بخش تنظیم شده است. بخش اول به پدیده تصوف و ماهیت آن و آشنایی حسن بصری با تصوف اختصاص یافته است و بخش دوم، شخصیت حسن بصری، زمانه و ارتباط او با حضرت امام علی علیه السلام، تشیع سازی، سازش با بنی امیه و نقش وی در نشر اکاذیب مورد بحث قرار گرفته است. نمونه ای از عقاید حسن بصری در بخش سوم و فتواهای وی در بخش چهارم و بدعت هایی چون نهی از ازدواج و مخالفت با رأی پیامبرصلی الله علیه و آله و نشر سلیقه ای در مقابل حکم خدا در بخش پنجم و روحیات حسن بصری در بخش ششم و تزویرهای زاهدانه حسن بصری در بخش هفتم به خوبی بیان شده است. بخش هشتم یعنی «جایگاه امامان آل بیت نزد حسن بصری» به اعتراض های وی به عملکرد امام علیعلیه السلام، ارادت ورزی منافقانه در ارتباط با امام حسنعلیه السلام،فرار از یاری امام حسینعلیه السلام، پرسش از امام سجادعلیه السلام، قطع کامل او از امامت و برخورد با آرای فقهی امامان و اجتهادهای وی در مقابله با فتوای اهل بیت اختصاص دارد. بخش نهم به نتیجه گیری اختصاص دارد که بنابر فرموده نبوی و معرفی حسن بصری از زبان حسن بصری، متکی است. برخی از نویسندگان به دفاع از حسن بصری برخاسته و دلیل های بی بنیادی مانند تقیه، استفاده از احادیث علوی، نقل آرای حضرت امام علی علیه السلام و .... را مطرح ساخته اند و نویسنده این دلایل را در بخش دهم بیان کرده و به همه آن ها پاسخ می گوید و به بغض داشتن او نسبت به حضرت امام علی علیه السلام و دیگر آسیب هایش اشاره می کند. بخش یازدهم و دوازدهم به معرفی مخالفان و موافقان حسن بصری اختصاص یافته است. آرا و فتواهای رهبران دینی شیعه درباره حسن بصری مانند آیات عظام میلانی، خویی، سیستانی، تجلیل، کوکبی، تبریزی، طباطبایی قمی، وحید خراسانی، نوری همدانی، زنجانی، لنکرانی، انصاری، صافی، شاهرودی، بهجت، مدرسی، حکیم و روحانی در بخش سیزدهم بیان و آخرین بخش با عنوان حسن بصری در تصوف فرقه ای تبیین شده است و فرقه های صوفیه ای مانند نعمت اللهیه که به حسن بصری مستندند و استناد کاذب او به حضرت امام علی علیه السلام در بخش چهاردهم توضیح داده شده است.
11. اهل حق (تحقیقی پیرامون تاریخ و پندار و کردار اهل حق همراه با نقد و بررسی)، احمد مالامیری کجوری، نشر مرتضی، چاپ اول، بهار1376ش
نویسنده از دوران کودکی به سبب هم جواری با اهل حق، به عقاید و علایق آن ها توجه کرده و با گرد آوری کتاب هایی دربارة این مکتب، به نگارش و تحقیق درباره این مکتب همت گماشته و اثر پیش گفته را در دو بخش «اهل حق در منابع اهل حق» و «نقد و بررسی» منتشر ساخت.57 بخش نخست، مشتمل بر سه فصل تاریخ اهل حق، پندار اهل حق و کردار اهل حق و بخش دوم، دربردارنده سه فصل نقد و بررسی تاریخ و پندار و کردار اهل حق است. نویسنده در تحقیق خود از منابعی چون مجموعه رسایل اهل حق با تصحیح ایوانف محقق روسی، سرودهای دینی یارسان با ترجمه ماشاءالله سوری، حق الحقایق یا شاهنامه حقیقت اثر نعمت الله حیجون آبادی، برهان الحق نور علی الهی و بزرگان یارسان، مشاهیر اهل حق، دوره هفتوانه، دوره بهلول و ... که صدیق صفی زاده بورکه ای آن ها را برای اهل حق ترجمه کرده است، استفاده کرده است58 نویسنده کتاب اهل حق، در تاریخ این مکتب به مؤسسان و بنیانگذاران اهل حق مانند: نصیر، بهلول ، باباسرهنگ، سلطان اسحاق و ... اشاره کرده و به تاریخ اهل حق در ایران و خارج از ایران می پردازد. پندارها و عقاید اهل حق درباره خلقت هستی، آفریدن جبرئیل، هفت تن، آفرینش زمین و آسمان، خورشید، ستارگان، دیو، آدم و .... همچنین مسأله تناسخ و حلول در فصل دوم از بخش اول بیان می شود. و در فصل سوم به کردار اهل حق مانند: جمع و جمع خانه، طهارت، نذر، نیاز، نماز، روزه، مراسم سردادن ادعیه و اعیاد اهل حق پرداخته59 ، سپس در بخش دوم، تاریخ و پندار و کردار اهل حق را به نقد و بررسی کشانده است.60
12. نقد عرفان های صوفیانه (نقد مسلک اهل حق)، حسین روحانی نژاد، کانون اندیشه جوان، 1385ش، 107ص
نویسنده این کتاب از پژوهشگان معاصری است که مدت ها درباره فرقه اهل حق مطالعه کرده و حاصل تحقیق، توصیف و تحلیل خود را با قلمی روان و ساده و در عین حال عالمانه و محققانه به نگارش در آورده و در پنج فصل به ترتیب ذیل تنظیم کرده است:
فصل اول: ماهیت، منشأ، تاریخچه و علل ظهور(ماهیت و منشأ فرقه اهل حق، علی اللهیان، ماهیت آنان، منشأ و ریشه آنان، برخی از اعمال و عقاید مذهبی آن ها، تاریخچه مختصر پیدایش مسلک اهل حق، منطق زندگی اهل حق، مراحل تاریخی اوّل تا چهارم).
فصل دوم: بانیان و بزرگان فرقه اهل حق (بهلول، شاه فضل ولی، شاه سید جلال الدین، شاه خوشین لرستانی، بابا تاعوت (نااوس)، سلطان اسحاق، شاه ویسقلی، نعمت الله جیحون آبادی، نورعلی الهی، بهرام الهی).
فصل سوم: خاندان های اهل حق (1. خاندان شاه ابراهیمی 2. خاندان یادگاری 3. خاندان خاموشی 4. خاندان قلندری 5. خاندان میر سوری 6 خاندان باباویسی 7. خاندان مصطفایی 8. خاندان ذوالنوری 9. خاندان آتش بیگی 10. خاندان شاه حیاسی 11. خاندان باباحیدری 12. خاندان صاحب زمانی).
فصل چهارم: عقاید اهل حق و نقاط انحراف آنان از اسلام (آفرینش از نظر اهل حق، هفت تنان، تفکیک شریعت، طریقت و حقیقت از یک دیگر، اصول عقاید و ارکان فرقه اهل حق، ادّعای الوهیت در باره حضرت امام علیعلیه السلام، تناسخ و زندگی های متوالی، بررسی و نقد نظریه تناسخ. نویسنده در این زمینه به پیشینه اندیشه تناسخ، بررسی و نقد نظریه تناسخ از دیدگاه فلسفی، بررسی و نقد نظریه تناسخ از دیدگاه روایات اشاره کرده است).
فصل پنجم: اشکال آیینی اهل حق (مقدسات اهل حق، سقوط تکلیف، قبله اهل حق، اصطلاحات اهل حق، آداب و رسوم اهل حق).
نویسنده در آغاز تحقیق می نویسد:
«یکی از فرقه هایی که در ذیل صوفیه می گنجد و در بحث از عرفان های صوفیانه باید از آن سخن گفت، فرقه «اهل حق» است که نه فقط از حیث نام، بلکه از جهت عقاید و مناسک و آداب نیز با صوفیه مناسبت دارد».61
این طایفه، تصوف و حکمت اشراقی را با عناصری از عقاید یهود، مجوس، مانویه، تعالیم شیعه و غالیان ـ به ویژه دروزیه و نصیریه ـ به هم آمیخته و صبغه تصوف در آن به تدریج برجسته تر شده است، تا آن جا که «آداب و مناسک اهل حق» تا حد زیادی به آداب صوفیه شباهت دارد و لزوم اجتماع آن ها در «جمع خانه» یا «جم خانه»، تقدیم «نذر و نیاز» یا « خیر خدمت»، اشتغال به ذکر خفی و جلی، توجه به «ساز» و سماع، که احیاناً به نوعی خلسه و جذبه منتهی می شود و ضرورت «سرسپردن» به «پیر» و مرشد، مناسک و آداب طریقه اهل حق را به «نوعی تصوف» تبدیل کرده است. برخی درباره فرقه اهل حق، گفته اند: «اهل حق، گروهی مذهبی با گرایش های عرفانی و آداب و متون مذهبی خاص خود است که خود را پیرو سلطان اسحاق، از نوادگان موسی بن جعفر، امام هفتم شیعیان می دانند. آن ها علاوه بر وی، علی بن ابی طالب امام اوّل شیعیان را نیز «جلوه» خداوند می شمارند. اعتقادات آن ها با برداشت های رسمی و متشرعانه اسلامی مطابقت ندارد». این آیین، «آیین حق» یا «آیین حقیقت» یا « دین حقیقت» نیز نامیده می شود واقعیت آن است که درباره تاریخ دقیق پیدایش فرقه های اهل حق، اختلاف نظر وجود دارد و در این باره مدارک مستندی در دست نیست. در کتاب های قدیمی که تا قرن پنجم نگاشته شده، نامی از اهل حق دیده نمی شود. اگر ملاک اهل حق بودن را صرفاً غلو درباره حضرت امام علیعلیه السلام بدانیم، در این صورت، تاریخ پیدایش این فرقه به زمان حضرت امام علیعلیه السلام می رسد؛ زیرا در زمان آن حضرت، برخی او را به درجه خدایی رساندند و حضرت با آن ها برخورد شدیدی کرد؛ ولی اگر اهل حق را فرقه ای خاص با مجموعه ای از آرا و عقاید بدانیم که هم اینک مرکز آن ها در غرب ایران است، در این صورت تعیین تاریخ دقیق پیدایش آنان ممکن نیست و تنها نقل قول هایی در این باره وجود دارد. از کتاب «نامه سرانجام» که از متون مقدس اهل حق است، برمی آید که این مسلک از زمانی که خداوند با ارواح آدمیان به محاوره پرداخته و از آنان بر الوهیت خود اقرار گرفته است (عالم الست یا عالم ذر)، پی ریزی شده و برنامه آن در هر عصری جزء اسرار پیامبران بوده و سینه به سینه از سلف به خلف می رسیده است و نیز دنباله همان برنامه ای است که امام علیعلیه السلام به سلمان و عده ای از یاران معدود خود تعلیم داد و سپس در ادوار گوناگون، اسرار این گروه به اشخاص دیگری از قبیل بهلول، بابا سرهنگ، بابا نااوس و سلطان اسحاق منتقل شده و آنان نیز آن را به دیگران انتقال دادند.62
نویسنده در این پژوهش تنها به اهل حق سنتی نپرداخته و از امتیازهای تحقیق این است که به جریان جدید اهل حق یعنی جریان مکتب که زاییده نعمت الله جیحون آبادی و پسرش نور علی اللهی است، پرداخته و آن را نقد و بررسی کرده است. وی می نویسد:
«نورعلی اللهی از رهبران اهل حق، این فرقه را یکی از سلاسل عرفای شریعت محمدیصلی الله علیه و آله می شمارد.63 وی مدعی است که اهل حق به کسی اطلاق می شود که مراحل شریعت و طریقت و معرفت را طی نماید تا به مقام حقیقت برسد.»64
نویسنده به اعتقادات اهل حق نیز اشاره و امور ذیل را معرفی می کند:
1. اعتقاد به ظهور، حلول و تجسم خدا در انسان.
2. اعتقاد به تناسخ و عدم اعتقاد به معاد و زندگی پس از مرگ، حشر و نشر، جهنم و بهشت.
3. باور به تحریف شدگی قرآن کنونی.
4. عدم اعتقاد به شریعت، فقه، نماز، روزه، حج، خمس، زکات، عزاداری و مانند آن ها.
5. عبادت آنان به جای نماز، عبارت از آیین جمع یا رقص صوفیانه یا سماع است.65
این کتاب در آینده از سوی کانون اندیشه جوان به زیور طبع آراسته می شود.
|