فضایی که از پس اعلام بودجه سال ٩٧ علیه روحانی راه افتاد را از منظری که
ذکر شد میتوان بررسی کرد. این ناامیدی شتابزده از پس یک تصمیم و با توجه
به انتظار عقلایی رفتار کردن دولت روحانی را به سه عامل (حداقل) میتوان
ربط داد. دوتا از این عوامل را دولت مستقیما دخل و تصرف دارد و یکی از آنها
غیر مستقیم یا حداقل با ساز و کاری انتزاعیتر در آن دخیل است.
اول اینکه روحانی انتقادها را میشنود. همانطور که گفته بود. کسی هم برای
انتقاد از او هزینه نمیدهد. اما گویی توجهی هم به آنها ندارد. یعنی تیم
تصمیمگیری خود را بینیاز به تامل در رابطه با انتقاد نخبگان میداند.
این
وضعیت از هر دو سو برای روحانی ضرر است. یا نخبگان درست میگویند و تیم
دولت باید در تصمیمگیریهایش به نظر آنها توجه کند یا اینکه دولت
استدلالهای خود را قویتر میداند. در این صورت هم باید این استدلالها را
بیان کند که نشان دهد دوران تصمیمگیریهای احساسی و گترهای در بالاترین
سطح تصمیمگیری یک کشور به سر آمده است.
مورد دیگر در به وجود آمدن چنین
وضعیتی انتخاب افرادی در تیم دولت است که از کف مطالبات رایدهندگان به
روحانی، بسیار دورتر و پرتتر هستند. این انتخابها به یکدلی بین روحانی و
رایدهندگانش آسیب جدیای وارد کرد و متاسفانه مثل اینکه رییسجمهور هم قصد
ترمیم آن را ندارد.
اما مورد سوم که به لحاظ عینی دولت در آن تاثیری ندارد
(البته بیتاثیر هم نیست) جایگزین شدن سلبریتیها به جای نخبگان فکری است.
سلبریتی قطعا نه از پیچیدگیهای سیاست خبر دارد و نه از سازوکارهای
اقتصادی. احساسی تصمیم میگیرد و معمولا با شتاب بسیاری سرد و گرم میشود.
متاسفانه دایره مخاطبان این واکنشهای احساسی امروزه به یمن شبکههای
اجتماعی بسیار گسترده شده و اگرچه در بعضی مواقع به نفع مصلحت عمومی بوده
است اما از تالی فاسدهای عمیق آن نمیشود غافل شد.
45302