جبر و اختیار و توحید افعالی (۲)

معنای توحید افعالی توحید افعالی یعنی شناخت این که جهان، با همه نظام ها، سنت ها، علت ها و معلول ها، فعل خداوند و ناشی از اراده اوست

جبر و اختیار و توحید افعالی (2)

معنای توحید افعالی

توحید افعالی یعنی شناخت این که جهان، با همه نظام ها، سنت ها، علت ها و معلول ها، فعل خداوند و ناشی از اراده اوست. موجودات جهان، همچنان که در ذات و وجودشان، استقلال ندارند و همه قائم به او و وابسته به او هستند و او به تعبیر قرآن، قیوم همه عالم است، در مقام تأثیر و علیت نیز استقلال ندارند. هر فاعل و سببی، حقیقت و وجود خود و تأثیر و فاعلیت خود را از او دارد و قائم به اوست. همه حول ها و قوه ها به اوست.
انسان که یکی از موجودات و مخلوق خداست، مانند همه آن‌ها، علت و مؤثر در کار خود و بالاتر از آن‌ها مؤثر در سرنوشت خویش است، اما موجودی به خود وانهاده نیست. اعتقاد به تفویض و وانهادگی یک موجود، مستلزم اعتقاد به شریک بودن آن موجود با خدا در استقلال در فاعلیت است و استقلال در فاعلیت، مستلزم استقلال در ذات است و با توحید ذاتی منافی است، چه رسد به توحید افعالی. به بیان دیگر، توحید افعالی به معنای آن است که هیچ قدرت و فاعلیتی در عرض قدرت و فاعلیت خداوند وجود ندارد. (58)
توحید افعالی با اختیار انسان منافاتی ندارد و اگر برخی پنداشته اند توحید افعالی مستلزم جبر است، به سبب آن است که درک صحیح و درستی از توحید افعالی و اختیار آدمی ندارند. اگر اختیار به معنایی در عرض اراده تکوینی خداوند به حساب آورده شود، مخالف توحید افعالی است؛ ولی اگر آن را در طول اراده تکوینی خداوند بدانیم مخالف آن نیست و توحید افعالی هم مستلزم جبر نمی شود. بنا بر توحید افعالی، هر فعل و اثری در عالم هستی، در اصل پدید آمدن و باقی بودنش در صحنه وجود، فعل حق است و به اراده ازلی خدا منسوب است و هیچ کس نمی تواند به اراده مستقل خود، فعلی یا اثری را تحقق بخشد. خدای متعال، هم خالق تمام هستی، هم مربی عالم و هم رازق و حاکم بر آفرینش است و هیچ کس نیست که در این امور، شریک او باشد. (59) هر فعلی در عالم، منسوب به خدا و مشمول اراده حق است و هیچ کس با او در هیچ اراده و فعلی شرکت ندارد. بنابراین، هر اراده و فعلی که از انسان صادر می شود، فعل و اراده خدا و منسوب به او است.
بنابراین نظریه، هر کاری که از انسان صادر می شود، در عین حال که فعل او است، منسوب به خداست. تنها از این منظر است که معنای «لَاجَبرَ وَ لَاتَفوِیض بَل أمرٌ بَینَ ألأمرَین» روشن می شود و شبهات وارد بر خلق اعمال، دفع می گردد. (60) به بیان دیگر، مشکل جبری ها و معتزله این بوده است که قادر به تصور نسبت افعال با دو فاعل و دو اراده نبوده اند. جبری ها، فاعلیت و اراده را تنها منحصر به خدای متعال و معتزله آن را تنها منحصر به انسان دانسته اند. گروه اول، تنها قائل به توحید فاعل و گروه دوم، تنها قائل به اراده انسان گردیده اند. در برابر آنان، علمای امامیه قرار دارند که فعل ارادی انسان را هم منسوب به انسان دانسته، و اراده آزاد انسان را می‌پذیرند و هم منسوب به خداوند می دانند و توحید فاعلی را اثبات می کنند. (61)
استدلال علمای امامیه این است که اسناد فعل به دو فاعل، در صورتی محال است که آن دو فاعل در عرض هم باشند، نه در طول هم، ولی اگر دو فاعل در طول هم تصور شوند، مشکلی نخواهد بود. اینان با تصوری که نسبت به ترتیب صدور افعال از خدا ارائه می دهند، فاعلیت را طولی می دانند و بر این باورند که هم اصل وجود انسان از خدا و مستند به او است، هم شئون وجودی اش مانند اراده و فعل، در عین حال که فعل و اراده اوست، مستند به خداوند است؛ اگر چه با چند واسطه باشد. بر اساس «حکمت متعالیه»، خالقیت حقیقی منحصر به خداست و سایر علت ها و معلول ها، نسبت به خدا در عین فقر و وابستگی است و هیچ استقلالی ندارد. در فلسفه صدرایی، انسان ها و صفات و افعالشان با هم متباینند و هر کس مستقلاً دارای اراده و عملی است، در عین حال، همه حقایق عالم، از انسان و غیر انسان دارای وجود ربطی و عین فقر و نیاز به خداست. (62)

خدا، مؤثر حقیقی

همان گونه که در معنای توحید افعالی گفته شد، بر اساس توحید افعالی، جهان با همه نظم ها و سنت ها و علل و معلولات و اسباب و مسببات، فعل خداوند و ناشی از اداره اوست. موجودات عالم، همچنان که در ذات استقلال ندارند و همه وابسته به خدا هستند، در مقام تأثیر و علیت نیز استقلال ندارند. بنابراین، مسبب الأسباب و علت‌العلل، خداوند است و سلسله علت ها در طول اراده خداوندند و علت ها همچون دارو (علت درمان بیماری) علت قریب اند. بر این اساس، افعال را هم می توان به فاعل قریب نسبت داد و گفت: دارو بیمار را درمان کرد، و هم می توان به فاعل بعید نسبت داد و گفت: دارو بیمار را درمان کرد، و هم می توان به فاعل بعید نسبت داد و گفت: خداوند بیمار را شفا داد؛ زیرا خداوند، خاصیت شفابخشی را در دارو قرار داده است.
خداوند در قرآن کریم، برخی از افعال را هم به خودش نسبت داده و هم به دیگران: « فَلَمْ تَقْتُلُوهُمْ وَ لَکِنَّ اللّهَ قَتَلَهُمْ وَ مَا رَمَیْتَ إِذْ رَمَیْتَ وَ لَکِنَّ اللّهَ رَمَى وَ لِیُبْلِیَ الْمُؤْمِنِینَ مِنْهُ بَلاء حَسَناً إِنَّ اللّهَ سَمِیعٌ عَلِیمٌ؛ این شما نبودید که آن‌ها را کشتید؛ بلکه خداوند آن‌ها را کشت! و این تو نبودى (اى پیامبر که خاک و سنگ به صورت آن‌ها) انداختى؛ بلکه خدا انداخت! و خدا مى‏خواست مؤمنان را به این وسیله امتحان خوبى کند؛ خداوند شنوا و داناست.» (63) در این آیه، پرتاب سنگ ریزه هم به پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) نسبت داده شده و هم به خدا؛ چون خداوند، فاعل بعید است و پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم)، فاعل قریب.
قرآن کریم از زبان حضرت ابراهیم (علیه السلام) این گونه نقل می کند: «الَّذِی خَلَقَنِی فَهُوَ یَهْدِینِ وَ الَّذِی هُوَ یُطْعِمُنِی وَ یَسْقِینِ وَ إِذَا مَرِضْتُ فَهُوَ یَشْفِینِ وَ الَّذِی یُمِیتُنِی ثُمَّ یُحْیِینِ؛ همان کسى که مرا آفرید، و پیوسته راهنمائیم مى‏کند، و کسى که مرا غذا مى‏دهد و سیراب مى‏نماید، و هنگامى که بیمار شوم مرا شفا مى‏دهد، و کسى که مرا مى‏میراند و سپس زنده مى‏کند.» (64) نسبت دادن سیری و شفا به خداوند، به معنای خاصیت سیری و شفابخشی از غذا و دارو نیست؛ بلکه چون خداوند علت‌العلل است و خداوند است که خواص سیری و شفابخشی را در غذاها و داروها قرار داده، چنین نسبتی به خداوند داده شده است. خداوند، علت بعید است و دارو و غذا، علت قریب؛ علیت غذا و دارو در طول اراده خداوند است و از این رو، خداوند می تواند این اثر را در آن‌ها تبدیل کند؛ همچنان که هنگامی که حضرت ابراهیم (علیه السلام) را در آتش افکندند، خداوند خاصیت سوزندگی را از آتش به برودت تبدیل کرد و آن حضرت، در آتش در سلامتی کامل بود. (65)

رد نظریه جبر

1. پشیمانی: انسان گاه برای اعمالی که انجام داده یا اعمالی که انجام نداده، پشیمان می شود و تصمیم می گیرد در آینده مانند گذشته عمل نکند. اگر انسان در انجام کارهای خود مجبور باشد، پشیمانی بی معنا خواهد بود.
2. سرزنش: هر کسی بدکار را به گونه ای سرزنش می کند. پس سرزنش با جبر ناسازگار است. آیا می شود کسی را که دستش بی اختیار مُرتَعِش و لرزان است، ملامت کرد؟
3. مدح و ستایش: انسان ها نیکوکاران را ستایش می کنند. اگر انسان در انجام کارها مجبور باشد، ستایش او معنایی نخواهد داشت.
4. تعلیم و تربیت: انسان ها در تعلیم و تربیت فرزندان خود می کوشند. اگر انسان، مجبور باشد، تعلیم و تربیت بی اثر خواهد بود.
5. تلاش: دانش آموزان، دانش جویان و دانشمندان برای بالا بردن سطح علمی خود می کوشند. مصلحان برای اصلاح جامعه تلاش می کنند. سیاستمداران، نظامی ها، کارگران و... برای سربلندی کشور خود تلاش می کنند. اگر مردم مجبور باشند، این همه تلاش بی مفهوم خواهد بود.
6. محاکمه و مجازات: بدکاران و مجرمان را در تمام کشورها محاکمه و مجازات می کنند. مسلم است، کاری که از اختیار بیرون است باز پرسی و محاکمه ندارد. آیا مجازاتِ مجبور درست است؟! طرفداران مکتب جبر نیز هنگامی که کسی به منافع آنان تجاوز کند، فریاد می کشند و او را مقصر می شمارند و به دادگاه می کشانند. پس محاکمه و مجازات نشانگر آن است که انسان مجبور نیست. (66)

رد نظریه اختیار (تفویض)

عقیده معتزله در مسئله اختیار، از چند جهت با مبانی دینی ناسازگار است؛ از جمله:
1. مخالفت با تعالیم دینی: یکی از اشکالات با نظریه تفویض، مخالفت با تعالیم دینی است؛ چون بنا بر نظریه تفویض، امر و نهی خدا به بندگان و تشریع، درست نخواهد بود؛ زیرا خداوند وقتی حق فرمان دادن یا بازداشتن را دارد که نسبت به بندگان دارای اختیار باشد و حال آن که خداوند اختیار عمل را به خود بندگان واگذار کرده و آن‌ها حق تشریع و قانون گذاری دارند؛ پس خداوند نمی تواند بندگانش را امر و نهی کند. این در حالی است که قرآن کریم مردم را از تشریع در امور دین نهی کرده است: «وَ مَا کَانَ لِمُؤْمِنٍ وَ لَا مُؤْمِنَةٍ إِذَا قَضَى اللَّهُ وَ رَسُولُهُ أَمْرًا أَن یَکُونَ لَهُمُ الْخِیَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ؛ هیچ مرد و زن با ایمانى حق ندارد هنگامى که خدا و پیامبرش امرى را لازم بدانند، اختیارى (در برابر فرمان خدا) داشته باشد.» (67)
2. شرک در مالکیت خداوند: بنا بر نظریه تفویض، خدا مالک مطلق نیست؛ (68) در حالی که قرآن کریم در آیه های بسیاری مالکیت مطلق خداوند را بیان می کند. (69)و(70)

جبر و اختیار از نگاه مسلمانان

مسلمانان درباره کارها به سه گروه تقسیم شده اند؛ عده ای طرفدار جبر، گروهی قائل به تفویض و گروه دیگر بر اساس تعالیم اهل بیت (علیهم السلام)، نظریه «أمر بین الأمرین» را پذیرفته اند.
* جبری ها: جبری ها می گویند: هر کاری که انسان انجام می دهد، خوب یا بد، اطاعت یا عصیان، همه مخلوق و ساخته خداوند است و انسان هیچ نقشی در پیدایش آن ندارد. این گروه برای اثبات مدعای خود به بسیاری از آیه های قرآن کریم استناد کرده اند، مانند: «اللَّهُ خَالِقُ کُلِّ شَیْءٍ؛ خداوند آفریدگار همه چیز است.» (71) و «وَ اللَّهُ خَلَقَکُمْ وَ مَا تَعْمَلُونَ؛ با این که خداوند هم شما را آفریده و هم بت‌هایی که مى‏سازید!» (72)
* تفویضی ها: نظریه تفویض از باورهای مکتب معتزله است. بنابراین نظریه، خداوند متعال، بندگان خود را قادر و مختار بر کارهای خود خلق کرد، به گونه ای که آنان در خلق افعال خود استقلال کامل دارند و خداوند در صدور آن‌ها هیچ گونه اثری ندارد. به بیانی، خداوند در صدور فعل از انسان، هیچ اختیاری ندارد. (73) این عده از مسلمانان برای اثبات ادعای خود، افزون بر استدلال های عقلی، به برخی از آیات قرآن کریم تمسک جسته اند، مانند آیه «أَتَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَ تَنسَوْنَ أَنفُسَکُمْ وَ أَنتُمْ تَتْلُونَ الْکِتَابَ أَفَلاَ تَعْقِلُونَ؛ آیا مردم را به نیکى (و ایمان به پیامبرى که صفات او آشکارا در تورات آمده) دعوت مى‏کنید، اما خودتان را فراموش مى‏نمایید؛ با این که شما کتاب (آسمانى) را مى‏خوانید! آیا نمى‏اندیشید؟!» (74) و «قَدْ نَرَى تَقَلُّبَ وَجْهِکَ فِی السَّمَاء فَلَنُوَلِّیَنَّکَ قِبْلَةً تَرْضَاهَا فَوَلِّ وَجْهَکَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَ حَیْثُ مَا کُنتُمْ فَوَلُّواْ وُجُوِهَکُمْ شَطْرَهُ وَ إِنَّ الَّذِینَ أُوْتُواْ الْکِتَابَ لَیَعْلَمُونَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِن رَّبِّهِمْ وَ مَا اللّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا یَعْمَلُونَ؛ نگاه‏هاى انتظارآمیز تو را به سوى آسمان (براى تعیین قبله نهایى) مى‏بینیم! اکنون تو را به سوى قبله‏اى که از آن خشنود باشى، باز مى‏گردانیم. پس روى خود را به سوى مسجد الحرام کن! و هر جا باشید، روى خود را به سوى آن بگردانید! و کسانى که کتاب آسمانى به آن‌ها داده شده، به خوبی مى‏دانند این فرمانِ حقى است که از ناحیه پروردگارشان صادر شده؛ (و در کتاب‌های خود خوانده‏اند که پیغمبر اسلام، به سوى دو قبله، نماز مى‏خواند). و خداوند از اعمال آن‌ها (در مخفى داشتن این آیات) غافل نیست!» (75) و «وَ إِذَا تَوَلَّى سَعَى فِی الأَرْضِ لِیُفْسِدَ فِیِهَا وَ یُهْلِکَ الْحَرْثَ وَ النَّسْلَ وَ اللّهُ لاَ یُحِبُّ الفَسَادَ؛ (نشانه آن، این است که) هنگامى که روى برمى‏گردانند (و از نزد تو خارج مى‏شوند)، در راه فساد در زمین، کوشش مى‏کنند، و زراعت‌ها و چهارپایان را نابود مى‏سازند؛ (با این که مى‏دانند) خدا فساد را دوست نمى‏دارد.» (76) و «أَوَ لَمَّا أَصَابَتْکُم مُّصِیبَةٌ قَدْ أَصَبْتُم مِّثْلَیْهَا قُلْتُمْ أَنَّى هَذَا قُلْ هُوَ مِنْ عِندِ أَنْفُسِکُمْ إِنَّ اللّهَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ؛ آیا هنگامى که مصیبتى (در میدان جنگ احد) به شما رسید، در حالى که دو برابر آن را (در میدان جنگ بدر بر دشمن) وارد ساخته بودید، گفتید: «این مصیبت از کجاست؟!» بگو: «از ناحیه خود شماست (که در میدان جنگ احد، با دستور پیامبر مخالفت کردید)! خداوند بر هر چیزى قادر است. (و چنان چه روش خود را اصلاح کنید، در آینده شما را پیروز مى‏کند.)».» (77)
* دیدگاه شیعه: از نظر شیعه، انسان در کارهای خود، نه مجبور است و نه مستقل و بی نیاز از خدا. نظر شیعه درباره جبر و اختیار، «امر بین الأمرین» است. اصطلاح «امر بین الأمرین» برگرفته از احادیث اهل بیت (علیهم السلام) و مضمون آیه های قرآن کریم است. معنای «امر بین الأمرین» این است که آدمی در این جهان نه آن چنان رهاست که هر چه بخواهد انجام دهد و به هر نتیجه ای می خواهد برسد و نه کاملاً مجبور است که هر چه انجام می دهد از اختیار او خارج باشد.
حسن وشّا می گوید: از امام رضا (علیه السلام) پرسیدم آیا خداوند تمام امور و کارها را به بندگان خویش تفویض کرده است؟ آن حضرت فرمودند: نه؛ خداوند برتر از آن است که امور خلقت را به مردم وا بگذارد. گفتم: پس خداوند در کارهای مردم دخالت می کند و آنان را بر گناهان مجبور می سازد؟ امام پاسخ دادند: نه؛ خداوند دادگر، داناتر و عادل تر از آن است که مردم را به گناه وا بدارد... (78) بنابراین روایت، در اعمال بشر نه جبری وجود دارد که در انجام آن‌ها مجبور باشد و نه تفویض که در انجام آن‌ها کاملاً مستقل باشد؛ بلکه در افعال بشر، هم خداوند دخالت دارد که نیرو، اراده، اختیار، توفیق عمل و دیگر مقدمات و وسائل لازم را در اختیار بشر می گذارد و هم خود بشر در اعمال خویش دخالت دارد که همه را با اراده و اختیار خود انجام می دهد. (79)

نتیجه گیری

مباحثی که در این مقاله به آن ها پرداخته شد و نتایجی که از این مقاله عاید ما می گردد به شرح ذیل می باشد:
1. واژه «جبر» به معنای اصلاح کردن چیزی با نوعی غلبه است. جبر در اصطلاح جبرگرایان، به معنای آن است که انسان در کارهایش هیچ گونه قدرتی از خود ندارد و هر آن چه که او در ظاهر انجام می دهد، در واقع همه آن‌ها از خداوند صادر شده است.
2. مورد جبر، تنها درباره موجوداتی مطرح است که به گونه ای اختیار درباره آن‌ها جریان دارد.
3. واژه «اختیار» به معنای خواستن، انتخاب، تمایل درونی و... است. اختیار در اصطلاح اختیارگرایان، به این معانی است: استقلال و عدم اجبار خارجی، خود انگیختگی، خود مجبور سازی، ضرورت درونی، ارادی بودن، فقدان مانع، قوه و قدرت، صدفه و علت ناگرایی، پیش بینی ناپذیری، علم و رضای فاعل، استقلال و عدم اجبار خارجی و...
4. توحید افعالی یعنی شناخت این که جهان، با همه نظام ها، سنت ها، علت ها و معلول ها، فعل خداوند و ناشی از اراده اوست. موجودات جهان، همچنان که در ذات و وجودشان، استقلال ندارند و همه قائم به او و وابسته به او هستند و او به تعبیر قرآن، قیوم همه عالم است، در مقام تأثیر و علیت نیز استقلال ندارند. هر فاعل و سببی، حقیقت و وجود خود و تأثیر و فاعلیت خود را از او دارد و قائم به اوست. همه حول ها و قوه ها به اوست.
5. دیدگاه شیعه: از نظر شیعه، انسان در کارهای خود، نه مجبور است و نه مستقل و بی نیاز از خدا. نظر شیعه درباره جبر و اختیار، «امر بین الأمرین» است. اصطلاح «امر بین الأمرین» برگرفته از احادیث اهل بیت (علیهم السلام) و مضمون آیه های قرآن کریم است. معنای «امر بین الأمرین» این است که آدمی در این جهان نه آن چنان رهاست که هر چه بخواهد انجام دهد و به هر نتیجه ای می خواهد برسد و نه کاملاً مجبور است که هر چه انجام می دهد از اختیار او خارج باشد.

پی‌نوشت‌ها:

1. ق، 45
2. مریم، 32
3. حشر، 23
4. مفردات فی غریب القرآن، ذیل واژه جبر؛ التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج 2، ص 46
5. الملل و النحل، ج 1، ص 86؛ تصحیح اعتقادات الإمامیه، ص 46؛ بحارالانوار، ج 5، ص 82
6. پرسمان قرآنی جبر و اختیار، ص14
7. اساس الإقتباس، ص 53
8. انوار العرفان فی تفسیر القرآن، ج 14، ص 123 و ج 16، ص 209
9. پرسمان قرآنی جبر و اختیار، ص 15
10. انوار درخشان، ج 8، ص 209
11. روم، 30
12. آموزش فلسفه، ج 2، ص 91
13. دخان، 32
14. طه، 13
15. احزاب، 36
16. اخلاق نیکوماخوسی، ج 1، ص 64
17. ر.ک فلسفه علم کلام، ص 791
18. دوره آثار، ج 2، ص 1046
19. تأملات در فلسفه اولی، صص 93 و 94
20. فلسفه کانت، ص 306
21. سیر حکمت در اروپا، ج 2، ص 113
22. مقدمه ای بر فلسفه، ص 327
23. التعلیقات، ص 51
24. تاریخ فلسفه، ج 5، ص 341
25. تحقیق درباره فهم انسانی، ج 2، ص 197
26. تاریخ فلسفه، ج 5، ص 341
27. علم و دین، ص 342
28. پرسش های بنیادین، ص 310
29. فلسفه علم کلام، ص 792
30. تحلیل نوین از آزادی، ص 30
31. چهار مقاله درباره آزادی، ص 46
32. سیر حکمت در اروپا، ص 198
33. آزادی و تربیت، ص 9
34. چهار مقاله درباره آزادی، ص 46
35. تأملات در فلسفه اولی، ص 93
36. تحلیل نوین از آزادی، ص 30
37. تحلیل نوین از آزادی، ص 31
38. ر.ک فلسفه علم کلام، ص 791
39. اخلاق، ص 155
40. کلیات فلسفه، ص 168
41. مقدمه ای بر فلسفه، ص 322
42. بحثی در مابعد الطبیعه، ص 693
43. تاریخ فلسفه، ج 8، ص 60
44. علم و دین، ص 344
45. ده اشتباه فلسفی، ص 230
46. تحلیل نوین از آزادی، ص 115
47. علم و دین، ص 343
48. علم و دین، ص 343
49. اخلاق نیکوماخوسی، صص 62 و 63
50. مجموعه آثار، ج 56، ص 617
51. ر.ک اسفار، ج 6، ص 161
52. اقتباس از کتاب نگاه سوم به جبر و اختیار، صص 71- 96
53. حجرات، 7
54. مائده، 76
55. آموزش فلسفه، ج 2، ص 89
56. توضیح المسائل امام خمینی (رحمه الله علیه)، ص 218، مسئله 1655
57. پرسمان قرآنی جبر و اختیار، ص 19
58. تفسیر نمونه، ج 2، ص 557
59. الهیات شفا، ج 2، ص 43
60. اسفار، ج 6، صص 369- 375
61. پرسمان قرآنی جبر و اختیار، ص 78
62. آموزش فلسفه، ج 2، ص 387
63. انفال، 17
64. شعراء، 78- 81
65. تفسیر نمونه، ج 2، ص 30
66. پرسمان قرآنی جبر و اختیار، صص 23 و 24
67. احزاب، 36
68. تفسیر المیزان، ج 16، ص 150
69. تفسیر المیزان، ج 16، ص 508
70. پرسمان قرآنی جبر و اختیار، ص 22
71. زمر، 62
72. صافات، 96
73. بحارالانوار، ج 5، ص 82
74. بقره، 44
75. بقره، 144
76. بقره، 205
77. آل عمران، 3
78. وافی، ج 1، ص 119
79. مواهب الرحمان فی تفسیر القرآن، ج 1، ص 138
منابع پایانی
1. قرآن کریم.
2. آدلر، مورتیمرجی، ده اشتباه فلسفی، ترجمه انشاءالله رحمتی، انتشارات الهدی، بی چا، تهران، 1379ش.
3. ارسطو، اخلاق نیکوماخوسی، ترجمه سید ابوالقاسم پور حسینی، انتشارات دانشگاه تهران، بی چا، تهران، 1349ش.
4. باربور، ایان، علم و دین، ترجمه بهاءالدین خرمشاهی، مرکز نشر دانشگاهی، بی چا، تهران، 1362ش.
5. برلین، آیزایا، چهار مقاله درباره آزادی، ترجمه محمدعلی موحد، انتشارات خوارزمی، بی چا، تهران، 1368ش.
6. پاپکین، ریچارد و آوروم استرول، کلیات فلسفه، ترجمه سید جلال الدین مجتبوی، انتشارات حکمت، بی چا، تهران، 1376ش.
7. خمینی، روح الله، رساله توضیح المسائل، انتشارات سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، بی-چا، تهران، 1372ش.
8. دکارت، رنه، تأملات در فلسفه اولی، ترجمه احمد احمدی، مرکز نشر فرهنگی، بی چا، تهران، 1361ش.
9. راغب اصفهانی، ابوالقاسم الحسینی بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، انتشارات منشورات المکتبه المرتضویه، بی چا، بی جا، بی تا.
10. شهرستانی، ابی الفتح محمد بن عبدالکریم بن ابی بکر احمد، الملل و نحل، انتشارات دار المعرفۀ للطباعۀ و النشر، چاپ دوم، بیروت، 1395ق.
11. شیرازی، صدرالدین محمد بن ابراهیم (ملاصدرا)، الأسفار، انتشارات شرکۀ دار التعارف الإسلامیه، بی چا، طهران، 1378ش.
12. صناعی، محمود، آزادی و تربیت، انتشارات امیرکبیر، بی چا، تهران، 1346ش.
13. طباطبایی، سید محمد حسین، تفسیر المیزان، ترجمه ناصر مکارم شیرازی، انتشارات مرکز نشر فرهنگی رجا، قم، 1363ش.
14. طوسی، محمد، اساس الإقتباس، نشر مرکز، بی چا، تهران، 1375ش.
15. فروغی، محمدعلی، سیر حکمت در اروپا، انتشارات زوار، بی چا، تهران، 1360ش.
16. فیض کاشانی، مولی محمد محسن، الوافی، انتشارات مکتبۀ امیرالمؤمنین، چاپ اول، اصفهان، بی تا.
17. قدردان قراملکی، محمدحسن، نگاه سوم به جبر و اختیار، سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، چاپ اول، تهران، 1384ش.
18. کارناپ، رودلف، مقدمه ای بر فلسفه، ترجمه یوسف عفیفی، انتشارات نیلوفر، بی چا، تهران، 1373ش.
19. کرجی، علی، پرسمان قرآنی جبر و اختیار، نشر جمال، چاپ اول، قم، 1389ش.
20. کرنستون، موریس، تحلیل نوین از آزادی، ترجمه جلال الدین اعلم، بی نا، بی چا، تهران، 1359ش.
21. کورنر، اشتفان، فلسفه کانت، ترجمه عزت الله فولادوند، انتشارات خوارزمی، بی چا، تهران، 1387ش.
22. مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، انتشارات وزارت ارشاد اسلامی، چاپ اول، تهران، 1365ش.
23. مصباح یزدی، محمدتقی، آموزش فلسفه، انتشارات شرکت چاپ و نشر بین الملل سازمان تبلیغات اسلامی، بی-چا، تهران، 1370ش.
24. مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، انتشارات وزارۀ الثقافۀ و الإرشاد اسلامی، چاپ اول، بی جا، بی تا.
25. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، انتشارات صدرا، چاپ اول، تهران، 1378ش.
26. المفید، ابوعبدالله محمد بن محمد بن النعمان العکبری(شیخ مفید)، تصحیح اعتقادات الإمامیه، انتشارات العالمی لألفیه الشیخ المفید، بی چا، بی جا، بی تا.
27. مکارم شیرازی، ناصر و همکاران، تفسیر نمونه، انتشارات دارالکتب الإسلامیه، چاپ مکرر، قم، 1377ش.
28. مور، ادوارد جرج، اخلاق، ترجمه اسماعیل رعادت، انتشارات علمی و فرهنگی، بی چا، تهران، 1375ش.
29. وال، ژان، بحثی در مابعد الطبیعه، ترجمه یحیی مهدوی، انتشارات خوارزمی، بی چا، تهران، 1370ش.
30. ولفسن، هنری اوسترین، فلسفه علم کلام، ترجمه احمد آرام، انتشارات الهدی، بی چا، تهران، 1368ش.
31. هیوم، دیوید، تحقیق درباره فهم انسانی، انتخاب و ترجمه منوچهر بزرگمهر، انتشارات علمی فرهنگی، بی چا، تهران، 1362ش.

 

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان