آزادگان

فکر می‌کردم فیلمبردارانی که روی دژ ایستاده‌اند، عراقی هستند. تعدادی شعار در ذهنم آماده کرده بودم و تصمیم داشتم در یک لحظه‌ی حساس خروشی سخت بر آورم که لرزه بر اندام دشمن زبون اندازم.

بعد از گذشت چهار ساعت که به هوش آمدم، خونریزی ام بند آمده بود. آن نفربر عراقی حدود ده دقیقه ایستاد و یکی از سربازهای عراقی که از نفربر بیرون آمده بود من را نگاه کرد. چند بار براش دست تکان دادم، اما...

آزادگان اردوگاه عنبر به یاد سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی دور هم گرد آمدند.

کتاب «مسافران وطن» نوشته سعید علامیان شامل خاطرات دفاع مقدسی آزادگان شرکت خطوط لوله و مخابرت نفت ایران، رونمایی شد.

کشورهایی که در تاریخ‌شان جنگی را از سر گذرانده‌اند در ادبیات‌شان گونه و ژانری به نام ادبیات اردوگاهی دارند. ادبیات اردوگاهی به خاطرات، اتفاق‌ها و ماجراهای اسرا در دوران اسارت می‌پردازد که...

در هر صورت ما با هم به دفتر آقای صفائی رفتیم و آقای صفائی از من خواست که فورا شعری به این مناسبت بنویسم که آنها تا شب ترانه و سرودش بکنند و فردا در مرز غربی کشور اجرا شود.

نمی دانم صبر آزاده ها را چطور می توان توصیف کرد. صبری که روزی صدبار زیر شلاق های بی رحمانۀ بعثی ها ناامید می شد و با مناجاتهای مخفیانۀ شبانه بچه ها دوباره جان می گرفت.

مدیرکل بنیاد شهید و امور ایثارگران استان قم گفت: سالروز ورود آزادگان، سالروز اتحاد ملت ایران است و آزادگان سفیران سربلند ایران اسلامی هستند و شکنجه‌های بسیاری را تحمل کردند تا پیام انقلاب اسلامی را منعکس کنند.

چشم در چشم رحیم شدم. با صدایی لرزان گفت: «معصومه! چه‌قدر خوشحالم که منتظرم ماندی....»