ماهان شبکه ایرانیان
خواندنی ها برچسب :

بدهکار

بعد هم منکر بدهی‌اش شد و شروع به فحاشی کرد، با چاقو به من حمله کرد و من از شدت عصبانیت با او درگیر شدم، پس از گرفتن چاقو چند ضربه به او زدم و فرار کردم.
اما دقایقی بعد هادی موفق شد از کارگاه فرار کند و بهزاد هم با خودرواش او را تعقیب کرد و در نهایت هم هادی را زیر گرفت. بعد هم خودروی هادی را به ملایر بردیم و آتش زدیم تا راز مرگش افشا نشود.
وقتی نوبت به پدرام رسید، او اتهام را قبول کرد و گفت: دایی‌ام به من بدهکار بود و، چون من مدرکی نداشتم، نمی‌خواست این پول را بدهد. او خیلی من و خانواده‌ام را اذیت کرد. به همین خاطر نقشه کشیدم که پول را به زور از او بگیرم.
البته تأکید می‌کنم ماشین من به حامد برخورد کرد؛ اما من به‌عمد او را نزدم و دنده‌عقب هم نگرفتم. این اتفاق به‌دلیل شلوغی جاده رخ داد. در آن زمان من فقط به فکر این بودم که سینا را به بیمارستان برسانم.
پیشخوان