ماهان شبکه ایرانیان
خواندنی ها برچسب :

عملیات-والفجر

با خودم فکر کردم همین الان داشت شوخی و خنده می‌کرد. چه شد که رفت در این فاز؟ فکر کردم باز دارد شوخی می‌کند. با حالت شوخی گفتم: «حاج حمید! تو کجا؟ ما کجا؟ تو فقط 30 سال روزه بوده‌ای. این همه بخشندگی...
مهمان‌ها هم خواهرها و برادرهای سپاه و پذیرایی هم در حد میوه و شیرینی بود. یک تئاتر طنز به اسم مرشد و بچه مرشد را بازی کردند. حاج صادق آهنگران نقش مرشد را بازی می‌کرد و حسین پناهی نقش بچه مرشد را.
گفت با همسرش اختلاف پیدا کرده بود و برای اینکه بتواند بچه‌هایش را بگیرد مهریه‌اش را بخشیده بود. آن موقع ما او را آنی صدا می‌زدیم. پرسیدم، «آنی! چطور شد مهریه به این سنگینی خواستی؟»
رفت و آمد حاج حمید به خانه ما و صمیمیتی که با خسرو داشت باعث شد بین ما سه نفر یک جمع سه نفره تشکیل شد و کم‌کم بر اثر این مراودات بین ما علاقه به وجود آمد. ایشان اول موضوع را با خسرو مطرح کرد که...
نویسنده در این کتاب، چهار پنج فصل را مشخصا به همسر شهید اختصاص داده‌اند و افسار روایت را به دست همسر شهید داده‌اند؛ بخاطر ویژگی های جذاب و خاص روایت همسر این شهید بزرگوار.
نویسنده در این کتاب، چهار پنج فصل را مشخصا به همسر شهید اختصاص داده‌اند و افسار روایت را به دست همسر شهید داده‌اند؛ بخاطر ویژگی های جذاب و خاص روایت همسر این شهید بزرگوار.
من و علی آقا خیلی با هم رفیق بودیم، همه جا با هم می‌رفتیم، زمان جبهه برای من نامه می‌فرستاد و تاکید می‌کرد به نماز و روز و احترام به پدر و مادرم.
من و علی آقا خیلی با هم رفیق بودیم، همه جا با هم می‌رفتیم، زمان جبهه برای من نامه می‌فرستاد و تاکید می‌کرد به نماز و روز و احترام به پدر و مادرم.
من و علی آقا خیلی با هم رفیق بودیم، همه جا با هم می‌رفتیم، زمان جبهه برای من نامه می‌فرستاد و تاکید می‌کرد به نماز و روز و احترام به پدر و مادرم.
نیروهای تفحص لشکر27محمدرسول‌الله(ص)، یازده‌سال در مناطق عملیاتی جنوب فعالیت کردند و لحظات جالبی را کنار هم و شهدای جنگ زندگی کردند که فرازهایی از آن‌ها در کتاب «ردپایی در رمل» روایت شده‌اند.
پیشخوان