ما را نمانده است دگر وقت گفتگو تا درد خویش با تو بگوییم مو به مو،از خوار گرچه گرد بحرم پاک کردی تا شام و کوفه راه درازیست پیش رو، خون گوشواره ها زده بر گوش های مان صد بغض مانده جای گلوبند برگلو، تنها گذاشتیم تنت را و می رویم اما سر تو همسفر ماست کوه به کوه، بی تاب نیستیم خداحافظت پدر بی آب نیستیم خداحافظت عمو.