خواندنی ها برچسب :

فوزیه-شیردل

به‌ صورت خونی و لب‌های روزه‌دار و خشک و ترک‌خورده‌اش بوسه زدم. از چهره‌اش پیدا بود که رفتنی ست. مظلومانه نگاهی کرد که بوی خواهش داشت. نگاهش در نگاهم گره‌خورده بود. لحظه‌ی بغض شکن و غم‌انگیزی شده بود و این سخت‌ترین لحظات زندگی من بود.
به‌ صورت خونی و لب‌های روزه‌دار و خشک و ترک‌خورده‌اش بوسه زدم. از چهره‌اش پیدا بود که رفتنی ست. مظلومانه نگاهی کرد که بوی خواهش داشت. نگاهش در نگاهم گره‌خورده بود. لحظه‌ی بغض شکن و غم‌انگیزی شده بود و این سخت‌ترین لحظات زندگی من بود.