خواندنی ها برچسب :

قتل-پیرمرد

درم پول کلانی از شوهرم گرفته بود و من خیلی از این بابت ناراحت بودم. یک روز وقتی داشتم از جایی برمی‌گشتم، سوار ماشین مسافرکشی شدم و داشتم برای خودم گریه می‌کردم و به بخت سیاهم افسوس می‌خوردم که یک‌دفعه مرد راننده متوجه شد و از من پرسید چه شده است.
«من قصد ازدواج با نگار را داشتم. اصلا آن پیرمرد را نمی‌شناختم، تا این‌که یک شب نسترن ماجرای پیرمرد و اموالش را برای ما تعریف کرد
پیشخوان