با دستگیری ٣ مرد جوان پرده از راز جنایت قدیمی برداشته شد. پرونده معمایی که از سال ٩٢ با قتل یک پیرمرد ثروتمند کلید خورد. در همه این سالها تیم جنایی به دنبال سرنخی از این جنایت بود، اما نبود مستندات کافی عملا تحقیقات را به بن بست رسانده بود. تنها متهم این پرونده یک زن خدمتکار بود که ٢ سال پیش به دلیل نبود مدارک آزاد شد تا این پرونده جنایی حلنشده باقی بماند.
اما هوشیاری تنها وارث این پیرمرد باعث شد عوامل این جنایت از سوی پلیس شناسایی و دستگیر شوند. ٣ مرد و ٢ دختر جوان که متهمان اصلی این پرونده هستند سعی داشتند بخشی از اموال بیشمار مقتول ثروتمند را به فروش برسانند که از سوی پلیس دستگیر شدند. آنها پس از دستگیری جزییاتی از قتل پیرمرد پولدار و انگیزهشان از این جنایت را فاش کردند.
ماجرا به اوایل بهمن سال ٩٢ بازمیگردد. آن روز مردی با یکی از کلانتریهای غرب تهران تماس گرفت و از کشف جسد عموی سالخوردهاش خبر داد. ماموران با ورود به محل حادثه جسد پیرمرد غرق در خون را مشاهده کردند که کف یکی از اتاقها افتاده بود. بررسیهای اولیه نشان میداد، ساعاتی از مرگ او گذشته و وسایل خانه هم کاملا به هم ریخته بود. ماموران در نخستین گام از تحقیقات سراغ برادرزاده مقتول رفتند.
او نخستین کسی بود که جسد بیجان عمویش را دیده و ماجرا را به پلیس اطلاع داده بود. برادرزاده پیرمرد مقتول در اظهاراتش به ماموران گفت: «عمویم تنها زندگی میکرد، کسی را نداشت و من هم گاهی اوقات به ملاقاتش میرفتم. امروز هم میخواستم نزد او بروم. چند بار با تلفن خانهاش تماس گرفتم که کسی پاسخگو نبود. ماجرا را به خانوادهام گفتم. آنها نیز دلنگران عمویم شدند، بنابراین به خانهاش رفتم تا جویای احوالش شوم که در را باز نکرد. به زور در را باز کردم و وارد شدم. چند بار صدایش زدم و پاسخی نداد. ناگهان جسد خونآلود او را روی زمین دیدم وحشت کردم. با داد و فریاد، همسایهها را خبرکردم. وسایل خانه به هم ریخته بود.»
ماموران در ادامه تحقیقات متوجه تمول مقتول شدند. پیرمرد تنها ثروت زیادی داشت؛ چند واحد مسکونی، باغ، ویلا، زمین، مقادیر زیادی سهام و اموال ارزشمند دیگر. داراییهای بیشمار پیرمرد، ماموران را به تصاحب اموال او مشکوک کرد. از سوی دیگر او هیچ وارثی به جز برادرزادهاش نداشت. درواقع با مرگ پیرمرد همه این داراییها به او میرسید. همین عامل باعث شد تیم جنایی به برادرزاده پیرمرد مشکوک شود.
اما هیچ مدرکی مبنی بر دخالت او در این جنایت وجود نداشت. همزمان با تشکیل پرونده قضائی در شعبه پنجم بازپرسی دادسرای جنایی تهران، تحقیق برای رازگشایی از قتل پیرمرد آغاز شد و چند مظنون دستگیر شدند، اما تحقیق از آنها هم به بنبست رسید. ٣سال گذشت تا اینکه کارآگاهان به سرنخهای جدیدی دست پیدا کردند که نشان میداد یک زن میانسال در این جنایت نقش دارد و مدتی نیز بهعنوان خدمتکار برای مقتول کار میکرده و حتی روز جنایت در حوالی خانه مقتول دیده شده است. اواسط سال بود که آن زن تحت تعقیب پلیس قرار گرفت و پس از چند روز به عنوان مظنون جدید پرونده بازداشت شد.
آن زن به دادسرای جنایی تهران منتقل شد. اما او هم منکر دخالت در این جنایت رازآلود بود. او در اظهاراتش مدام تکرار میکرد که در آن حادثه هیچ نقشی ندارد و حتی از قتل او هم اطلاعی نداشته است.
آن زن خدمتکار در اظهاراتش به بازپرس جنایی تهران گفت: «من در این قتل نقشی نداشتم و نمیدانم پیرمرد را چه کسی کشته است. من بهعنوان خدمتکار، مدتی برای نظافت به خانه او در رفتوآمد بودم، بعد از آن هم بر سر اختلافهایی که میان ما شکل گرفت، به خانه او نرفتم و حتی نمیدانستم به قتل رسیده است. من او را نکشتم و بیگناهم.» این زن چند ماهی را در بازداشت بود، تا شاید در خلال بازجوییها اعتراف کند یا حداقل سرنخی در اختیار ماموران قرار دهد. اما آن زن بعد از مدتی آزاد شد، تا راز این پرونده برملا نشود.
دوسال دیگر هم گذشت و این پرونده حلنشده باقی ماند. پرونده به بنبست رسیده بود و عملا هیچ سرنخی برای پیگیری وجود نداشت. اما یک تماس همه چیز را تغییر داد. برادرزاده پیرمرد در تماسی با پلیس به آنها گفت: یکی از املاک عمویش در شرف نقل و انتقال است، درحالیکه او بهعنوان تنها وارث از وجود چنین ملکی خبر نداشته است. همین کافی بود تا ماموران دست به کار شوند. با پیگیریهای تیم جنایی مشخص شد بخشی از اموال پیرمرد درحال انتقال است. یک زمین بزرگ همراه با چند آپارتمان در نقاط شمالی تهران.
این درحالی بود که هنوز انحصار وراثت و انتقال داراییهای پیرمرد به برادرزادهاش به پایان نرسیده بود. پلیس در ادامه تحقیقاتش به ٣ مرد جوان رسید و هفته گذشته آنها بازداشت شدند. با دستگیری این ٣ نفر راز قتل پیرمرد فاش شد. متهمان در بازجوییها انگیزهشان از قتل پیرمرد را تصاحب اموال او عنوان کردند. اما ماجرای آشنایی آنها با مقتول پای دو خواهر را هم به این پرونده باز کرد. بنابر اظهارات متهمان، نقشه سرقت سال ٩٢ در یک دورهمی دوستانه کشیده شد.
یکی از دخترها بهعنوان پرستار به خانه مقتول رفتوآمد داشته و از همین طریق متوجه ثروت بیحساب و البته تنهایی او میشود. او ماجرا را با بقیه دوستانش درمیان میگذارد و بعد هم نقشه را عملی میکنند.
امیر ٣٣ ساله یکی از ٣متهم بازداشتشده در اظهاراتش عنوان کرده: «من قصد ازدواج با نگار را داشتم. اصلا آن پیرمرد را نمیشناختم، تا اینکه یک شب نسترن ماجرای پیرمرد و اموالش را برای ما تعریف کرد. درواقع او ابتدا به محمد گفته بود، مثل اینکه به هم علاقهمند شده بودند. اما نسترن به محمد گفته بود به شرطی با او ازدواج میکند که از خانه پیرمرد سرقت کنند. بعد هم ماجرا را به ما گفتند. ما ٥ نفر شدیم. میدانستیم که او کسی را ندارد، نگار و نسترن به خانه پیرمرد رفتند، در را باز گذاشتند و بعد من و محمد و رضا وارد خانه شدیم، دهانش را بستیم و با چاقو ضربهای به دستش زدیم. اصلا نمیخواستیم او کشته شود، فقط قصدمان ترساندنش بود. بعد هم طلا، پول و مقداری دلار برداشتیم. هدف اصلی ما سندهای او بود. سندها را برداشتیم و از خانه خارج شدیم.»
محمد دیگر متهم این پرونده در اظهاراتش به ماموران گفت: «در این چند سال نتوانستیم املاک او را تصاحب کنیم، تا اینکه چند نفری را پیدا کردیم که میتوانستند به ما کمک کنند. میدانستیم که کسی از اموال پیرمرد خبر ندارد، درحال فراهم کردن مقدمات فروش یکی از زمینهای او در شمال تهران بودیم که دستگیر شدیم.»
رسیدگی به این پرونده در دادسرای جنایی تهران ادامه دارد و دو خواهر همدست این افراد هم تحت تعقیب پلیس هستند.