جواد وقتی فهمید با مرد دیگری عقد کردهام خیلی عصبانی شد. از آن بهبعد بود که رفتارهای تندش را شروع کرد و مرتب مزاحم من میشد و میگفت: باید از حبیب جدا شوم. کارهای او کلافهام کرده بود و از طرفی میترسیدم بلایی سرم بیاورد، به همین دلیل موضوع را به شوهرم گفتم تا اینکه او به من خبر داد جواد را کشته است.