خواندنی ها برچسب :

استان-قزوین

به زندان‌ها که می‌رفتم بیشتر در مورد توبه صحبت می‌کردم بعد هم دعای کمیل برایشان برگزار می‌کردم که خیلی رویشان تأثیر می‌گذاشت. بعضی از این خانم‌ها که حکم اعدامشان آمده بود. ضجه می‌زدند و غش می کردند.
معاون عملیات انتظامی استان قزوین: ممنوعیت اسباب‌کشی در ایام عید نوروز مانند سال‌های گذشته به قوت خود باقی است و مردم برای اسباب‌کشی در محدوده زمانی اول تا پایان روز سیزدهم فروردین ماه، باید از کلانتری محل مجوز لازم را اخذ کنند.
دادستان مرکز قزوین گفت: این جاعل به جرم جعل عناوین، مهر و امضا مسؤولان عالی رتبه قضائی و اجرایی کشور با تشکیل پرونده جدید روانه زندان شد.
فردا چهارشنبه آموزش حضوری در تمامی مراکز پیش دبستانی، مدارس استثنایی و مراکز جامع سنجش، نیز فردا تعطیل خواهند بود.
دختردایی الهام که می‌بیند کسی حریف او نمی‌شود جلو می‌آید و می‌گوید: «الهام، من به خاطر تو اومدم اینجا ها اگه تو بری من اینجا تنها می‌مونم.» او را در رودربایستی می‌گذارد تا از رفتن منصرف شود و بماند.
به خودم‌ می‌گفتم چرا آقا الیاس اینطوری شده؟ چرا اینقدر آروم شده؟ چرا کم حرف می‌زنه و همه‌اش توی خودشه؟ نکنه اتفاقی افتاده و داره از من پنهان‌ می‌کنه؟ اصلاً فکرم به سمت هیچی نمی‌رفت و برام سئوال بود.
این موضوع رو یه روز با خواهرش در میان گذاشتم و بهش گفتم من نمی‌خوام به مردهای دیگر بی‌احترامی کنم. خیلی مردها رو دیدم توی زندگی‌های مختلف اطرافیانم ولی آقا الیاس یه چیز دیگه است.
یک شب مادربزرگم خانه ما شام اومد و نشست و در این مورد صحبت کرد. مادربزرگم گفت من می‌گم الهام رو به الیاس بدید هرچیزی هم شد من قبول می‌کنم و من تقصیرکارم. چون من میدونم که اینها خوشبخت می‌شن.
گفت: «من "نسرین" هستم. همان خانمی که با دوستانم آمده بودیم و به دنبال مزار شهید "الضاریان" می‌گشتیم». این را که گفت حسابی جا خوردم.
در پادگان دزفول بنده با دو تن از رزمندگان در حال صحبت بودیم که یکی از برادران شروع به صحبت کردن درباره زندگی خصوصی یکی از فرماندهان کرد که چهره شهید بندرچی منقلب شد و جلسه را به آرامی و بدون اینکه چیزی بگوید، ترک کرد...
پیشخوان