ماهان شبکه ایرانیان
خواندنی ها برچسب :

انتشارات-27-بعثت

ظر جراح این بود که زیر پلک را جراحی کنند. برای گرفتن نوبت عمل، به بیمارستان بوعلی در دروازه شمیران رفتم. تعداد زیادی بیمار در نوبت بودند و منشی مشغول صحبت تلفنی درباره بافتنی با دوستش بود.
روی فرشی نشسته بودیم که پرزهایش رفته بود. مادرم یک مقدار روی این فرش ناراحت بود و جا به جا می‌شد. خانم آقا فهمید گفت این فرش جهیزیه من است و سر صحبت باز شد: «من دختر یکی از تجار فرش فروش مشهد هستم...»
متوسلیان پس از نشستن در داخل اتومبیل مرسدس بنز 280 سفارت. نگاهی به همت و جمع همرزمان باوفای خود کرد و در سکوت، پلک‌های خود را بر هم فشرد. داخل خودرو علاوه بر متوسلیان، چند نفر دیگر هم نشسته بودند.
مجید محمدولی، نویسنده کتاب آرمان عزیز می‌گوید: پدر شهید کتاب را خوانده ولی مادر شهید می‌گوید من هنوز بخش دوم روایت را نخوانده‌ام و گفته‌ام کسی این بخش را برای من تعریف نکند.
آن زمان پادگان امام حسین برنامه خوبی را شروع کرده بود؛ به پیشنهاد و هماهنگی آقای شیبانی برنامه سفر گذاشته بودند و به تدریج خانواده پاسدارها را می‌بردند مشهد، یا جبهه جنوب و غرب.
کتاب «ستاره خلصه» روایت زندگی شهید مهدی ذاکر حسینی با پژوهش و گردآوری محبوبه معظمی در انتشارات 27 بعثت به چاپ رسید.
نمی‌دانم خدا چه حکمتی را مقدر کرده بود که من چند ساعت قبل از شهادت حبیب موقعی که او زیر آتش خمپاره‌ها، با تیمم آخرین نمازش را می‌خواند دلم گواهی دهد که دیگر حبیب باز نمی‌گردد.
گویا قصدشان کشتن بچه مدرسه‌ای‌های ایرانی بود. پلیس مجبور بود مدارس بچه‌ها را جابه جا کند. یک هفته مدارس را تعطیل کردند. شرایط معصومه خیلی سخت بود. گریه می‌کرد. اما آرام نمی شد...
نویسنده در این کتاب از روایت رسمی فاصله گرفته است و تلاش کرده تا سختی‌های یک مدیر مدرسه که همسرش شهید شده را با بیانی صریح و داستانی بیان کند.
در منطقه دوری زدیم. هنگام برگشت، وقتی از کنار سنگرهای عراقی عبور می کردیم، ناگهان کنار ماشین صدای انفجار آمد! فکر کردم عراقی‌ها با خمپاره 60 ما را زده اند. اما...
پیشخوان