خاله

یک شب به خانه‌اش رفتم و گفتم می‌خواهم اینجا بمانم او هم قبول کرد، اما نیمه شب به اتاقش رفتم و او را خفه کردم سپس با چاقو چند ضربه به او زدم.

صبح شوهرخاله‌ام برای خریدن وسایل صبحانه از خانه بیرون رفت، من که فرصت را مناسب دیده بودم، به خاله‌ام حمله و او را خفه کردم.

صبح شوهرخاله‌ام برای خریدن وسایل صبحانه از خانه بیرون رفت، من که فرصت را مناسب دیده بودم، به خاله‌ام حمله و او را خفه کردم.

مادر پشت اتاق کودک نشسته بود و به خیالبافی های کودکش گوش می کرد. اتاق کودک سراسر هیجان بود

علیرضا خمسه در یادداشت جالبی که از او منتشر شده است نکات جالبی درباره سختی های ساخت فیلم کمدی اشاره کرده است.