ماهان شبکه ایرانیان
خواندنی ها برچسب :

خواهرزاده

عکسی از مراسم ازدواج خواهرزاده محمود احمدی نژاد در استانبول منتشر شد./ساعد نیوز عکسی از مراسم ازدواج خواهرزاده محمود احمدی نژاد در استانبول منتشر شد
باور کنید حقیقت را می‌گویم. من قمه را از روی زمین برداشتم، اما نمی‌دانم ضربه به کجا برخورد کرد. من قصد کشتن خواهرزاده‌ام را نداشتم. تعداد زیادی در این دعوا شرکت داشتند و ممکن است یکی از آن‌ها خواهرزاده‌ام را کشته باشد.
باور کنید حقیقت را می‌گویم. من قمه را از روی زمین برداشتم، اما نمی‌دانم ضربه به کجا برخورد کرد. من قصد کشتن خواهرزاده‌ام را نداشتم. تعداد زیادی در این دعوا شرکت داشتند و ممکن است یکی از آن‌ها خواهرزاده‌ام را کشته باشد.
باور کنید حقیقت را می‌گویم. من قمه را از روی زمین برداشتم، اما نمی‌دانم ضربه به کجا برخورد کرد. من قصد کشتن خواهرزاده‌ام را نداشتم. تعداد زیادی در این دعوا شرکت داشتند و ممکن است یکی از آن‌ها خواهرزاده‌ام را کشته باشد.
باور کنید حقیقت را می‌گویم. من قمه را از روی زمین برداشتم، اما نمی‌دانم ضربه به کجا برخورد کرد. من قصد کشتن خواهرزاده‌ام را نداشتم. تعداد زیادی در این دعوا شرکت داشتند و ممکن است یکی از آن‌ها خواهرزاده‌ام را کشته باشد.
باور کنید حقیقت را می‌گویم. من قمه را از روی زمین برداشتم، اما نمی‌دانم ضربه به کجا برخورد کرد. من قصد کشتن خواهرزاده‌ام را نداشتم. تعداد زیادی در این دعوا شرکت داشتند و ممکن است یکی از آن‌ها خواهرزاده‌ام را کشته باشد.
باور کنید حقیقت را می‌گویم. من قمه را از روی زمین برداشتم، اما نمی‌دانم ضربه به کجا برخورد کرد. من قصد کشتن خواهرزاده‌ام را نداشتم. تعداد زیادی در این دعوا شرکت داشتند و ممکن است یکی از آن‌ها خواهرزاده‌ام را کشته باشد.
باور کنید حقیقت را می‌گویم. من قمه را از روی زمین برداشتم، اما نمی‌دانم ضربه به کجا برخورد کرد. من قصد کشتن خواهرزاده‌ام را نداشتم. تعداد زیادی در این دعوا شرکت داشتند و ممکن است یکی از آن‌ها خواهرزاده‌ام را کشته باشد.
خواهرزاده‌هایم فکر می‌کردند من سهم ارثیه مادرشان را بالا کشیده‌ام، به‌همین‌دلیل با من دعوا می‌کردند. آن‌ها مدرکی نداشتند که ثابت کنند من این کار را کرده‌ام و به‌همین‌دلیل فقط درگیری ایجاد می‌کردند.
دیگر نفهمیدم چه می‌کنم، با کارد بزرگی که همراه داشتم به طرف آن‌ها حمله کردم و وقتی دیدم خون آلود روی زمین افتاده اند از ترس فرار کردیم و به منزل مادرم در منطقه پنج تن مشهد رفتیم.
پیشخوان