داستان از آنجا آغاز شد که داماد همسایه به درخواست همسر برادرم آمده بود تا فلکه آب را باز کند. فلکه مشکل داشت، باید درختان در باغ کوچک بومهن آبیاری میشدند.داماد همسایه مدعی است بعد از باز کردن درب باغچه به محض ورود به حیاط سگ باغ همسایه دستش را گاز گرفته است...