ماهان شبکه ایرانیان
خواندنی ها برچسب :

رسول-خدا

پیش از این در تاریخ زندگانی پیامبر بزرگوار اسلام در حوادث سال سوم هجرت ذکر شد که سبط اکبر آن حضرت، امام حسن(ع)، در سال سوم به دنیا آمد، و مشهور آن است که این مولود فرخنده در شب نیمه ماه رمضان-بهترین ماههای خدا-متولد شده، و البته در این باره در کتابهای شیعه و سنت اقوال دیگری هم نقل شده که خلاف مشهور است (1).
پای این فتوا را 50 نفر از مراجع امضا ‌کردند که عاشورا به بیرون از خانه بیایید، سینه و زنجیر بزنید تا بدن‌تان کبود شود.
ابوسعید خدری می گوید: «رسول خدا(ص) فرمود: وقتی که در شب معراج، جبرئیل مرا به سوی آسمان ها برد و سیر داد، هنگام مراجعت، به جبرئیل گفتم: آیا حاجتی داری؟ جبرئیل گفت: حاجت من، این است که سلام خدا و سلام مرا به خدیجه برسانی
ماه "ربیع الاول" همانگونه که از اسم آن پیداست بهار ماه ها می باشد؛ به جهت اینکه آثار رحمت خداوند در آن هویداست
حارث بن نعمان فهرى پس از مخالفت آشکار خطاب به رسول خدا صلی الله و علیه وآله گفت: "اى محمد! ما را به خدا خواندى پذیرفتم، نبوت خود را مطرح کردى، لااله الاالله و محمد رسول الله گفتیم، ما را به اسلام دعوت کردى اجابت کردیم، گفتى، نماز در پنج وقت بخوانید خواندیم، به زکات و روزه و حج و جهاد سفارش کردى اطاعت کردیم، حال پسر عموى خود را امیر ما ساختى که نمى ...
حارث بن نعمان فهرى پس از مخالفت آشکار خطاب به رسول خدا صلی الله و علیه وآله گفت: "اى محمد! ما را به خدا خواندى پذیرفتم، نبوت خود را مطرح کردى، لااله الاالله و محمد رسول الله گفتیم، ما را به اسلام دعوت کردى اجابت کردیم، گفتى، نماز در پنج وقت بخوانید خواندیم، به زکات و روزه و حج و جهاد سفارش کردى اطاعت کردیم، حال پسر عموى خود را امیر ما ساختى که نمى ...
شیطان همانجائی است که نزدیک به صراط مُستقیم است و از همین جاها سراغ مؤمنان می‌آید.
حارث بن نعمان فهرى پس از مخالفت آشکار خطاب به رسول خدا صلی الله و علیه وآله گفت: "اى محمد! ما را به خدا خواندى پذیرفتم، نبوت خود را مطرح کردى، لااله الاالله و محمد رسول الله گفتیم، ما را به اسلام دعوت کردى اجابت کردیم، گفتى، نماز در پنج وقت بخوانید خواندیم، به زکات و روزه و حج و جهاد سفارش کردى اطاعت کردیم، حال پسر عموى خود را امیر ما ساختى که نمى ...
در روزهایی که مسلمانان روزه‌دار مشغول حفر خندق بودند، اتفاق عجیب و آموزنده‌ای رخ داد که جابربن عبدالله انصاری آن را این‌گونه نقل کرد:مشاهده کردم که رسول خدا(ص) از شدت گرسنگی سنگ بر شکم خود بسته استبه ایشان عرض کردم: یا رسول الله! آیا دعوت مرا برای افطاری می‌پذیری،حضرت فرمود: چه از غذا داری؟ گفتم: یک گوسفند و مقداری جو
پیشخوان