من متوجه تغییر رفتارم نبودم، همه چیز به مرور زمان اتفاق میافتاد، هربار که کتابی میخواندم، انگار یک زندگی جدید را تجربه میکردم و چیزی به من اضافه میشد که شاید باید عمری هدر میرفت تا آن را میفهمیدم. پس از سالها وقتی منِ پیش از کتاب خواندن را با منِ پس از کتاب خواندن روی دو کفه ترازو گذاشتم، منِ کتابخوان بر دیگری سنگینی میکرد.