ماهان شبکه ایرانیان
خواندنی ها برچسب :

سردار-جان-محمد-علیپور

اصلاً ما دوتا همدیگر را ندیده بودیم. آقا جان‌محمد زمان جنگ هشت سال همه­‌اش توی جبهه بود. خانواده می­‌خواستند از جنگ یک­ کم فاصله بگیرد؛ بعد بهش می­گویند: «بیا و ازدواج کن!» می­گوید: «نه...»
می‌گفت: «مگه من چی به تو میگم؟ من از گل نازک­تر به تو نمی‌گم ولی طاقت ندارم کسی چیزی به دخترم بگه. این برام سنگینه.» بعد خدا هم خواسته‌اش را قبول کرد و...
پیشخوان