ماهان شبکه ایرانیان
خواندنی ها برچسب :

سردار-شهید-جان-محمد-علیپور

من توی مسیر همش گریه می‌­کردم. طوری بود وقتی رسیدم اندیمشک بیشتر آرایش­‌هایم پاک شده بودند؛ از بس که گریه کرده بودم.
می‌گفت: «مگه من چی به تو میگم؟ من از گل نازک­تر به تو نمی‌گم ولی طاقت ندارم کسی چیزی به دخترم بگه. این برام سنگینه.» بعد خدا هم خواسته‌اش را قبول کرد و...
پیشخوان