
سعید با صدای بلند فریاد میزد:«امروز عاشوراست و حسین تنهاست.» آنقدر تُن صدایش بلند بود که همه اردوگاه صدای او را شنیدند و بچهها از چادرها بیرون آمدند. این هیبت و هیبت سعید همه رو منقلب کرد. شهید مجید داوودی با پای لنگش اولین نفری بود که به سعید پیوست و بعد هم سه نفری فریاد زدند: «هر کس میخواهد بماند و هر که نمیخواهد برود.»