خواندنی ها برچسب :

شهید-مرتضی-خدادادی

وقتی به آژانس زنگ می زنم یک ایرانی من را می برد بهشت زهرا سر قبر عزیزم. به قدری آرامش و امنیت دارم در ایران که من فکر نمی کنم افغانستانی‌هایی که به اروپا رفتند اینقدر آرامش داشته باشند.
وقتی به آژانس زنگ می زنم یک ایرانی من را می برد بهشت زهرا سر قبر عزیزم. به قدری آرامش و امنیت دارم در ایران که من فکر نمی کنم افغانستانی‌هایی که به اروپا رفتند اینقدر آرامش داشته باشند.
وقتی به آژانس زنگ می زنم یک ایرانی من را می برد بهشت زهرا سر قبر عزیزم. به قدری آرامش و امنیت دارم در ایران که من فکر نمی کنم افغانستانی‌هایی که به اروپا رفتند اینقدر آرامش داشته باشند.
وقتی به آژانس زنگ می زنم یک ایرانی من را می برد بهشت زهرا سر قبر عزیزم. به قدری آرامش و امنیت دارم در ایران که من فکر نمی کنم افغانستانی‌هایی که به اروپا رفتند اینقدر آرامش داشته باشند.
وقتی به آژانس زنگ می زنم یک ایرانی من را می برد بهشت زهرا سر قبر عزیزم. به قدری آرامش و امنیت دارم در ایران که من فکر نمی کنم افغانستانی‌هایی که به اروپا رفتند اینقدر آرامش داشته باشند.
وقتی به آژانس زنگ می زنم یک ایرانی من را می برد بهشت زهرا سر قبر عزیزم. به قدری آرامش و امنیت دارم در ایران که من فکر نمی کنم افغانستانی‌هایی که به اروپا رفتند اینقدر آرامش داشته باشند.
خانواده پدری آقا مرتضی سمت شیراز بودند. مادر آقا مرتضی پسر بزرگشان که در کاشان ازدواج می‌کند، با بقیه پسرها راهی شیراز می شوند، چند سالی هم شیراز زندگی می‌کنند ولی...
خانواده پدری آقا مرتضی سمت شیراز بودند. مادر آقا مرتضی پسر بزرگشان که در کاشان ازدواج می‌کند، با بقیه پسرها راهی شیراز می شوند، چند سالی هم شیراز زندگی می‌کنند ولی...