ضایعاتی

زمانی که راننده، در صندوق عقب را گشود ناگهان دست و پای یک انسان از لای پرده گلدار بیرون زد! پیرمرد که به شدت ترسیده بود با دستانی لرزان با پسرش تماس گرفت و ماجرا را برایش بازگو کرد.

او بالاخره خریداری پیدا کرد اما وقتی خواست کیسه را به خریدار ضایعات تحویل بدهد ناگهان دست جسدی از درون کیسه بیرون آمد.

انفجار یک مغازه ضایعاتی در بزرگراه امام علی باعث مصدومیت 4 تن شد.

«چرخی‌ها» یکی یکی از راه می‌رسند. پشت‌های خمیده، صورت‌های نشسته و موهای ژولیده‌شان نمی‌گذارد سن و سال‌شان را حدس بزنی

واژه «ضایعاتی» یا عنوان «کارگران ضایعات‌جمع‌کن» در شهرهای مختلف از جمله تهران، برای شهروندان چندان غریبه نیست؛ کارگرانی که خیلی از روزها صدایشان از پشت بلندگوهای دستی در کوچه‌پسکوچه‌های شهر طنین‌انداز است؛ «آهن