خواندنی ها برچسب :

ضرب-و-جرح

ساعت 23:30 بیست و نهم آذرماه امسال مأموران پایگاه هشتم این پلیس با تماس تلفنی پدری مطلع شدند که فرزند این شهروند که در محدوده خیابان "امام خمینی" تهران در حال دست‌فروشی بوده توسط تعداد افراد شرور مورد ضرب و جرح منجر به قطع عضو قرار گرفته است.
بعد از چند دقیقه هم آن زن آمد و خواهرش را برد. آن اطراف مردی کمی دورتر ایستاده بود و خیلی مشکوک نگاه می‌کرد. من قیافه آن مرد را به یاد ندارم، اما مطمئنم که داشت زن جوان را می‌پایید.
آن‌ها پس از تهدید و ارعاب، مرا به بیرون از باشگاه کشاندند. این چهارنفر که هیکل بدنسازی داشتند، با ضرب‌وشتم مرا سوار بر خودرو کردند. در ادامه با گرفتن رمز کارت بانکی‌ام مبلغ 5 میلیون تومان سرقت کردند.
من فقط در بستن دست و پا کمک کردم و دهان و بینی پیرمرد را سعید بست. اما وقتی بازداشت شدیم زندانی‌ها در اداره آگاهی گفتند هر دو ما قتل را گردن بگیریم تا هیچ‌کدام اعدام نشویم. قرار من و سعید این بود که هر دو به قتل اعتراف کنیم.
رئیس پایگاه ششم پلیس آگاهی تهران از دستگیری سارق مسافرکش نما در شرق پایتخت خبر داد.
بله! همسرم تعریف می‌کرد که وقتی با زنش دعوا می‌کردند و عسل یک ساله بود هر کدام قسمتی از بدن او را می‌گرفتند و به طرف خودشان می‌کشیدند!
سرش را محکم به عقب کشیدم طوری که صدای شکستن چیزی را حس کردم وقتی دستم را از روی سرو گردن عسل برداشتم، سرش با صدای مهیبی به موکت‌های کف اتاق خورد به گونه‌ای که با خودم گفتم «او ضربه مغزی شد!»
در همین حال زانویم را روی مهره‌های کمرش گذاشتم و سرش را با دستم به پشت خواباندم، بعد از آن دیدم رنگ عسل پریده است. ترسیدم و با مادرم تماس گرفتم که هرچه زودتر به خانه ام بیاید. حدود نیم ساعت بعد وقتی مادرم رسید با اورژانس تماس گرفتیم که دیگر دیر شده بود...
چند ماه بعد نیز متهم به خاطر اختلاف با باجناقش او را بشدت مصدوم کرد تا جایی که فک او شکست و چند روزی در بیمارستان بستری بود و بعد از عمل جراحی مرخص شد، اما به خاطر تهدید‌های این مرد شرور ناچار شد رضایت دهد.
پیشخوان