ماهان شبکه ایرانیان
خواندنی ها برچسب :

عاشورا

چرایی قیام عاشورا، از پگاه شکل گیری این نهضت سترگ، توجه دانشمندان و احیاگران دینی و مصلحان سیاسی و اجتماعی را به خود معطوف ساخته و در شمار مهم ترین پروژه های پژوهشی تحلیلگران و ژرف اندیشان قرار گرفته است .
در اسناد صحیح و معتبر روایت شده است : که زبیده دختر سه ساله امام حسین (علیه السلام ) از روزى که دست جفاى کافران و از خدا بى خبران ، بر صورت لطیف و کودکانه اش سیلى نواخت ، و از محبت پدر و نوازش پدرانه دور ماند، با قیافه اى ماتم زده شب و روز را با گریه مى گذراند، و از بازماندگان بر غم تمام محبتها و نوازشها، پدرش را جستجو مى کرد، و مى پرسید: که پدر ب ...
شهید شاهرخ ضرغام که پیش از انقلاب بادیگارد کاباره بود و حتی مشروب‌خوری می‌کرد، با توبه در پابوس امام رضا (ع)، حر انقلاب لقب گرفت و امروز یادمانش در آبادان زیارتگاه عاشقان است.
«الکامل فی التاریخ»: تشنگی حسین (ع) شدت گرفت. نزدیک فرات شد تا آبی بیاشامد
احمد کشوری به علت هوش و استعدادی که داشت دوره‌های تعلیماتی خلبانی بالگردهای «کبری» و «جت رنجر» را با موفقیت به پایان رساند.
شما هم شور و حال حسینی را در خیابان ها حس می کنید؟! عجیب بوی محرم می آید... تکیه های عزاداری خیلی زودتر از آنچه فکرش را هم بکنیم بر پا شده است... اعلانیه های برگزاری مراسم عزاداری روی بیلبوردها نصب شده است... امسال هم مثل سال های قبل خودمان را برای محرم آماده کرده ایم اما من میخواهم محرم امسال را کمی به حال خودم گریه کنم!
حماسه شکوهمند روز دهم سال 61 هجری، نگارینه ای از زیباترین طرح ها و نقش ها را در تاریخ حک نمود. حماسه از سرخی خون برترین رادمردان خدا، خامه گرفت و دست نقاش چیره شهادت که از آستین بزرگ آموزگار آن، حضرت حسین(علیه السلام) بیرون آمده بود، بر پرده کربلا، در آن ساعتی که عقربه های آفرینش لحظه عروج را نشان می دادند، چشم نوازترین تصویر را به نقش کشید.
یکی از موارد قابل توجه در واقعه کربلا گریه اسب امام حسین (علیه‌السلام) در مصیبت آن حضرت است. در زیارت ناحیه، این منظره جانسوز را چنین ترسیم فرموده است: «و أسرع فرسک شاردا إلی خیامک قاصدا محمحما باکیا؛ اسب شما شیون کنان از شما دور شده، شیهه کشان و گریه کنان به قصد خیام حرم سرعت گرفت»[1].
مقدمه:امام علی بن الحسین «علیه السلام» چهارمین امام شیعیان سال 37 یا 38 هجری در مدینه منوره به دنیا آمد
زینب قلیانش را برداشت و یوسف با همان کاپشن شلوار ورزشی و صندل پلاستیکی نشست داخل ماشین. خانه دوستشان داخل یک آپارتمان نوساز سنگی بود. با زینب زودتر پیاده شدم تا یوسف ماشین را پارک کند.
پیشخوان