ماهان شبکه ایرانیان
خواندنی ها برچسب :

فائضه-غفار-حدادی

خانم مشهدی شروع کرد به خاطره تعریف کردن از اینکه قبل از ریاست جمهوری، آقای رئیسی را نمی‌شناخته و فقط می‌دانسته که از وقتی تولیت عوض شده، همه چیز بهتر شده و دیگر به آنها هم گاهی غذای حضرت می‌رسیده!
چاپ بیست و یکم کتاب «خط مقدم» که روایتی از تشکیل یگان موشکی ایران است به قلم فائضه غفارحدادی روانه بازار کتاب شد.
با عجله دویدم توی خانه. با مامان چادر مشکی‌هایمان را پیدا کردیم و از خانه آمدیم بیرون. ماشینم را کمی جلوتر نگه داشته بودم. شانس آوردم روشن شد و توانستم مامان را برسانم خانه خودمان.
نسل امروز باید بداند که حسن طهرانی‌مقدم یک استقلالی تیر بود و دنیای آبی او برای مخاطب امروز جذاب است. او فوتبالیستی بود که وقتی پاس گل می‌داد، اگر خراب می‌کردند تا سه روز به طرف تذکر می‌داد...
پیکر چند شهید دیگر را هم که نسبتاً سالم بودند، به همان ترتیب آوردند آنجا اما تعداد پیکرهای سالم به عدد انگشتان دست هم نمی‌رسید. یاران عاشورایی حاج حسن قطعه‌قطعه و درهم روی خاک مدرس پرپر شد بودند.
حاجی برای خانواده حسن، رانندگی می‌کرد و بچه‌های حاج حسن را به گردش برد. رفتارش آن قدر ساده و صمیمی‌بود که بچه‌های حاج حسن فکر می‌کردند او یک راننده است!
محسن رضایی در عین صمیمت و مهربانی جدی بود و ابهت خاصی داشت. فرماندهان همیشه احترامش را نگه می‌داشتند. اگر مزاحی هم می‌شد خیلی محترمانه بود و آقا محسن از لبخند فراتر نمی‌رفت. اما...
شاید بتوان غرفه مکتب حاج قاسم را گل سرسبد همه غرفه‌های ناشران ادبیات پایداری در نمایشگاه دانست. غرفه‌ای ساده اما شکیل و چشم‌نواز که نگ قرمزش از دور، چشم‌ها را متوجه خود می‌کرد.
فائضه غفارحدادی گفت: احساس کردم کارکرد این کتاب درست بوده که خانواده‌ها با خواندن این روایت می‌توانند سبک شوند و خانم اعتمادی این بار را از دوش آن‌ها برداشته است.
ما نهضت روایت زن مسلمان ایرانی را آغاز می‌کنیم، که این راه رفتنی است نه گفتنی... و جنگ، جنگ روایت‌ها و اراده‌هاست.
پیشخوان