خواندنی ها برچسب :

قتل-و-جنایت

او می‌خواست خانه را ترک کند. به او گفتم پالتویی را که به تن دارد، من قبلا برایش خریده‌ام. باید پالتو را پس بدهد و بعد برود. به‌همین‌خاطر عصبانی شد و به آشپزخانه رفت. او با کارد آشپزخانه به سمتم حمله کرد که زخمی شدم.
من بلافاصله دهانش را بستم تا سروصدا نکند و با او صحبت کردم و گفتم که ما به تو بدی نکردیم، چرا این کار را با ما می‌کنی؟ چرا خانه را تخلیه نمی‌کنی؟ او هم که ترسیده بود، با من درگیر شد که در همین هنگام چاقو را بیرون کشیدم و ضربه‌ای به گردنش زدم.
در همین هنگام مصطفی (مقتول) اسلحه‌ای را به طرف من گرفت و قصد شلیک داشت که ناگهان گلوله در سلاح گیر کرد و من هم که هول شده بودم، از ترس به سوی او شلیک کردم که گلوله‌های اسلحه شکاری به او اصابت کرد و نقش بر زمین شد.
من و مادرم دوباره سر خانه باهم بحث کردیم و من به او گفتم که حق نداشته بدون اطلاع من خانه را به خواهرم بدهد، بعد هم در حالت عصبانیت او را هل دادم که سرش به دیوار راه پله‌ها خورد و به زمین افتاد.
می‌دانستم اگر این پول را بگیرم نمی‌توانم پس بدهم برای همین تصمیم به قتل گرفتم. شب حادثه زمانی که حسام 14 میلیون تومان پول را داد وسوسه شدم و با میله آهنی چندین ضربه به او زدم.
پس از اعترافات صریح پدرام به قتل دوست قدیمی خودش، وی روانه زندان شد تا این پرونده جنایی نیز دیگر مراحل قانونی خود را طی کند.
من و پسر همسایه‌مان با هم به کوه رفتیم، به خاطر اختلاف مالی و خانوادگی که با او داشتم، با هم دعوایمان شد. درگیری که منجر به قتل او شد و من با کلت کمری او را به قتل رساندم و جسد را در همان کوهستان رها کردم.
من و پسر همسایه‌مان با هم به کوه رفتیم، به خاطر اختلاف مالی و خانوادگی که با او داشتم، با هم دعوایمان شد. درگیری که منجر به قتل او شد و من با کلت کمری او را به قتل رساندم و جسد را در همان کوهستان رها کردم.
او که رزمی کار بود، مرا روی زمین انداخت و کتک زد. من هم چاقو را از کمرم بیرون کشیدم و چند ضربه به طرف او پرت کردم که یکی از این ضربات به سینه اش خورد و روی زمین افتاد.
پیرمرد خسته و پریشان به‌نظر می‌رسید. دست‌هایش در دستبند فلزی به هم گره خورده بود، اما هرچه می‌کرد نمی‌توانست لرزش آن‌ها را پنهان کند. آثار خون روی لباس‌هایش نمایان بود. گاهی اشک به چشمانش می‌دوید، اما غرور مردانه‌اش نمی‌گذاشت که سرازیر شود.
پیشخوان