
او راهی پیشنهاد داد که میتوانستیم یک شبه پولدار شویم. ما هم قبول کردیم. اردشیر با برادرم و فرید و من و یک دختر و پسر دیگر در پاتوقی که اردشیر آنجا بود جمع شدیم و نقشه سرقتها را کشیدیم. او از ما دو میلیون وپانصد هزار تومان جمع کرد تا اسلحه بخرد. وقتی اسلحه خرید اولین سرقت را از فردیس شروع کردیم.