ماهان شبکه ایرانیان
خواندنی ها برچسب :

والفجر-8

گفتم: «حسین آقا شما نبودی از سپاه برای ما یه فرش آوردن. بابا هم قبول کرد و گرفت.» حسین آقا ناراحت شد و گفت: «زهرا خانم! از این به بعد، هرچی از سپاه آوردن من نبودم قبول نکنید».
امروز وقتی به چهره تک‌تک بچه‌ها نگاه می‌کردی غم و درد را در خطوط چهره همگی‌شان می‌دیدی. وقتی آقای نادری با آن حال پریشان و چشم‌های اشکبار پشت میکروفن بلندگوی مسجد قرار گرفت و گفت...
اواخر تابستان شیمی‌درمانی تمام شد. حال مصطفی بهتر شده بود. وزنش رسیده بود به حدود پنجاه و پنج کیلو. موهایش دوباره داشت در می‌آمد؛ نازک نازک مثل موهای نوزاد. ریشهایش هم دوباره داشت پر می‌شد...
زمستان سال 1362 بود که محسن رضایی به فرماندهانش خبر داد که عملیات بعدی در هور انجام می‌شود. اولش شوکه شدند اما وقتی شناسایی‌های قرارگاه نصرت را دیدند، آرام گرفتند.
عملیات خیبر یکی از مهمترین عملیات‌های جنگ 8 ساله بود که چون در اسفندماه 1362 انجام شد و غالبا در این روزها، خانواده‌های ایرانی در حال آماده شدن برای تحویل سال نو هستند، کمتر به آن پرداخته شده است.
ما دو نفر از بهترین و باتجربه‌ترین نیروهای اطلاعاتی لشکر را مأمور کردیم تا به همراه دو نفر از نیروهای اطلاعاتی لشکر نصر به آن طرف اروند بروند و خطوط دشمن را شناسایی کنند.
تا چشمم به رودخانه افتاد یک دفعه سرم را پایین انداختم و همان‌جا نشستم! بدنم شروع به لرزیدن کرد. نمی‌دانستم چه کار کنم! همان جا پشت بوته‌ها مخفی شدم. در پشت آن بوته‌ها چند دختر جوان مشغول شنا بودند.
از سلسله عملیات قدس، چهارعملیات در منطقه هورالهویزه و یک عملیات در جنوب دهلران به اجرا درآمد. این عملیات‌ها با هدف جلوگیری از آرامش دشمن، ممانعت از رکود جبهه‌ها و تقویت سازمان رزم طراحی شد.
وقتی یکی از مسئولین موسسه روایت فتح دفترچه خاطرات برادرم را خواند به من گفت: اگر برادر خدابیامرزت زنده می‌ماند، نویسنده خیلی خوبی می‌شد و خیلی خوب توانسته احساساتش را بیان کند، حتی آن‌جا که از چیزی ترسیده و این ترس را به خوبی بیان کرده است.
پیشخوان