خواندنی ها برچسب :

وصول

من فقط در بستن دست و پا کمک کردم و دهان و بینی پیرمرد را سعید بست. اما وقتی بازداشت شدیم زندانی‌ها در اداره آگاهی گفتند هر دو ما قتل را گردن بگیریم تا هیچ‌کدام اعدام نشویم. قرار من و سعید این بود که هر دو به قتل اعتراف کنیم.
خیلی وقت بود که شاهرخ و سروش را زیر نظر داشتم. تقریباً از همه کار‌هایی که در روز انجام می‌دادند مطلع بودیم و به همین دلیل آن روز خیلی زود متوجه شدیم که شاهرخ 160 هزار دلار را خریداری کرده است.