![](/Upload/Public/Content/Images/1399/02/29/1637460596t_thumb.jpeg)
آن زمان بود که به فکر قتل افتادم. چاقویی را که زن برای بریدن پنیر در سفره گذاشته بود، برداشتم و چند ضربه زدم، اما آن چاقو هم شکست. چاقویی دیگر از آشپزخانه آوردم و باز هم ضربه زدم. در آخر طلاهای پیرزن را به همراه حافظه دوربینهای مداربسته سرقت و فرار کردم.