حتما در شبکههای مجازی مثل اینستاگرام، با چهرهِ پیریِ دوستان خود مواجه شدید که با استفاده از نرمافزاری به نام «فیس اپ» چهره جدیدشان را به شما نشان دادند. اما آیا تا به حال برایتان سوال شده علم پزشکی میتواند صورت شما را از نو بسازد؟
کلینیک کلیوند، واقع در ایالت اوهایوی آمریکای شمالی دومین بیمارستان تخصصی است که عمل پیوند صورت را از طریق یک کادر جراحی مجرب انجام میدهد. پزشک معالج ابتدا شرایط و وخامت اوضاع صورت بیمار را سنجیده و از خطرهای انجام عمل پیوندِ صورت، حرف میزند. سپس او در ادامه به بیمار و خانوادهاش خاطر نشان خواهد کرد چهره جدیدش هیچوقت به خوبی یک فرد سالم نخواهد شد اما بهتر از چیزی میشود که بیمار در حال حاضر تحمل میکند. در ادامه این یادداشت قرار است پرونده 3 بیمار را شرح دهیم که زیر تیغ جراحی در این کلینیک قرار گرفتند و با موفقیت فائق بیرون آمدند.
کانی کالپ
در سال 2008 میلادی، پرونده کالی کالپ به عنوان اولین فرد متقاضیِ عمل پیوند صورت در ایالات متحده ثبت شد. کالپ در مقیاس جهانی، چهارمین فردی است که شهامت از خود نشان داد تا به این عمل جراحی پرخطر تن بدهد. او تنها 41 سال سن داشت که شوهرش به علت بالا گرفتن دعوا، تفنگ خود را گرفته و به صورت همسرش شلیک کرد. این اتفاق که در سال 2004 میلادی افتاد باعث شد کانی کالپ بینی، گونه، کام دهان و یک چشم خود را از دست بدهد و تنها ابروهای فوقانی، پیشانی، لب پایینی و اندکی چانهِ «کانی» سالم باقی مانده بود. جالب است بدانید کانی 30 بار زیر تیغ جراحی رفت تا بالاخره چهرهاش به عکس بالا شباهت پیدا کرد.
«کانی» در پاسخ به مطبوعات درباره این مسئله که چطور و بر چه اساس به سمت کلینیک کلیوند رفته پاسخ میدهد که چارهای جز این کار نداشت. او عملا توانایی هیچ کاری را نداشته و حتی نمیتوانسته غذا بخورد. خواهرش نیز او را میترساند که در نهایت خواهد مرد. «کانی» هیچوقت به ذهنش خطور نمیکرد عمل پیوند صورت روی او موفقیتآمیز باشد.
با این حال، بالاخره «کانی» از شر پنهان کردن چهره ترسناک خودش در میان عموم خلاص شد. «کانی کالپ» به آرزویش رسید و دیگر کسی از چهرهاش خوف نمیکند. بلکه شاید اگر او به فردی دیگر لبخند بزند، فرد مقابل این نیز همین حرکت را انجام دهد و از نگاه کردن به چهره «کانی» نترسد.
شان فیدلر
فیدلر در سال 2011 میلادی تنها 43 سال داشت که با کامیون خود با سرعت زیاد به یک درخت برخورد کرد و استخوانهای موجود در صورتش تخریب شد. او بخش عمدهای از صورتش و همچنین چشم سمت راستش را از دست داد. فیدلر در سال 2004 میلادی به کلینیک کلیولند رفته و تیم معالج توانست 70 درصد از صورتش را احیا کند. او همچنان منتظر است تا قدرت بینایی چشمهایش را به دست بیاورد و به همین منظور، عملهای بیشتری نیاز دارد.
فیدلر از سر ناچاری به سراغ عمل پیوند صورت آمد. او انگیزهاش را در بقا و داشتن یک زندگی بهتر معرفی کرد. او بابت زنده ماندنش خوشحال است و از اینکه چشم از دست رفتهاش را باز پس گرفته، خوشحالتر. البته فیدلر در ابتدا از انجام عمل پیوند صورت به شدت وحشت داشته و این ترس را طبیعی میدانست اما توصیه او به دیگران اینست به تکنولوژی مدرن اعتماد کنند. در انتها فیدلر به افرادی که نسبت به انجام پیوند صورت هراس دارند توصیه میکند ترس را از خود دور کرده و به جنبههای مثبت زندگی و افرادی که عاشقش هستند فکر کنند. باید به این فکر کرد با موفقیتِ عمل پیوند صورت، مجدد چه چیزهایی به دست میآورند. اگر همچنان از این عمل جراحی میترسید، بهتر است برگردید به همان غار تنهایی خودتان و تا ابد غصه بخورید و به این مسئله فکر کنید با غصه خوردن، چه گرهای از مشکلتان حل خواهد شد.
ریچارد نوریس
ریچارد، این فرد بخت برگشته در سال 1997 میلادی، درست در ابتدای جوانی و در سن 22 سالگی طی حادثهای به خودش شلیک کرد. آن هم با یک شاتگان! ریچارد پانزده سال بعد از این سانحه، به عمل جراحی پلاستیک تن داد که نزدیک به 36 ساعت به طول انجامید. سرپرست تیم جراحی، ادوارد رودریگز از دانشگاه علوم پزشکی مریلند بود. دکتر رودریگز و تیم خوبش توانست ریچارد را صاحب بینی، لب، زبان، دندان و حتی آرواره کند. ریچارد نوریس مرتب به ملاقات پزشکش میرفت و مرتب تحت مراقبت بود.
ریچارد پیش از عمل جراحی پلاستیک به شدت از لحاظ روانی تحت فشار بود. او درباره حرف و حدیثهایی که مردم پشت سرش میگفتند ابراز ناراحتی کرده و نسبت به طرز دیدگاهشان ناراحت است. به همین علت ریچارد تصمیم گرفته بود در اماکن خلوت پرسه بزند تا کسی او را اذیت نکند. ریچارد چندین مرتبه زیر تیغ جراحی رفت و در نهایت پزشک معالجش به او پیشنهاد داد تا عمل پیوند صورت را انجام بدهد و ریچارد نیز این کار را انجام داد.
فرد اهدا کننده اعضای صورت به ریچارد، یک افسر پلیس بود که طی سانحهای دلخراش جانش را از دست داد. ریچارد در حال حاضر با خانواده این افسر رابطه نزدیکی پیدا کرده و از آنها بابت این رویکرد، قدردان است. او همیشه میگوید قهرمان واقعی داستان زندگیاش، خانواده این افسر پلیس هستند که باعث شدند او مجدد به زندگی طبیعی برگردد.
ریچارد به زندگی طبیعی خود بازگشته و از این بابت به شدت خشنود است. او میگوید: «هر روز وقتی به آینه اتاقم نگاه میکنم، چهره خودم را میبینم و دیگر اعصابم به هم نمیریزد که چرا چهرهام در این حد وحشتناک است. من دیگر مشکل جسمانی حادی در خود نمیبینم». ریچارد جمله زیبای دیگری نیز گفته که هر آدمی را میتواند به فکر فرو ببرد:
من همچنان هر روز با تماشای خودم در آینه، یاد خانوادههایی میفتم که حاضر هستند فرزند یا عزیز از دست رفتهشان را قربانی کنند تا به فرد دیگری، زندگی ببخشند.
خوشبختانه عمل پیوند صورت رفته رفته در کشورهای در حال توسعه نیز در حال باب شدن است. آنچه که اهمیت دارد، پیشرفت تکنولوژی و به دنبال آن دانش علم پزشکی است که این دو عامل، به موازات هم میتوانند بستر را برای گسترش این عمل جراحی در کشورهای گوناگون، بیشتر فراهم کنند. مردم نیز کم کم به ترس خود پایان داده و با پذیرش خطرِ عمل پیوند صورت، به این کار تن میدهند تا هم زندگی بهتری را تجربه کرده و هم اطرافیانشان با دید بهتری با آنها رابطه داشته باشند.