تصرف شبهجزیره ایبِری شامل سرزمینهای اسپانیا، پرتغال، آندورا و جبلالطارق، توسط مسلمانان را باید به نوعی تالی فتح مراکش قلمداد کرد که با حمله به جبلالطارق در سال٩٠ هجری خورشیدی توسط طارق بن زیاد (در عهد امویان و خلافت ولید بن عبدالملک) آغاز شد و با تسخیر کل این شبهجزیره ظرف چهارسال به پایان رسید.
موسی بن نصیر را نخستین والی مسلمان شبهجزیره ایبِری که حالا دیگر توسط مسلمین «اندلس» خوانده میشد، باید به شمار آورد که از سوی ولید بن عبدالملک ششمین خلیفه از دودمان بنیامیه به این مسئولیت گماشته شده بود. فتح اندلس حکومتهای اروپایی را متوجه خطر نفوذ مسلمین در قلمرو مسیحیان کرد و آنها را به فکر بازپسگرفتن سرزمینهای ازدسترفته انداخت، اما این هدفی بود که برای به ثمررسیدنش باید چیزی نزدیک به ٧ قرن انتظار میکشیدند.
تأثیرگذاری اسلامی بر فرهنگ مسیحی
٥٢٨سال پیش در چنین روزی، برابر نوزدهم ژانویه ١٤٩٢ میلادی، با شکست مسلمانان در غرناطه (گرانادا) و اشغال این شهر توسط مسیحیان، آخرین دولت اسلامی در اروپا به پایان راه خود رسید.
تلاش ممالک مسیحی برای کوتاهکردن دست مسلمانان از جنوب قاره اروپا که در تاریخ از آن با عنوان جنبش استرداد اندلس یا «رِکُونکیستا» یاد شده است، سلسلهای است از لشکرکشیهای متعدد و جنگهای طولانی که طی سه سده نخستین آن، مسلمانان اسپانیا که اصطلاحا «مورو» نامیده میشدند، فاتح بیچون و چرایش بودند و توانستند در برابر اتحاد مسیحی برای پاککردن خاک اروپا از دین اسلام به خوبی دوام بیاورند.
موروها که مخلوطی از نژاد عربی، اسپانیایی و بربر (بومیان ساکن شمال آفریقا) بودند، در طول سالیان موفق شدند تشکیل یکی از بزرگترین تمدنهای اسلامی را در مساحتی متشکل از ایالتهای قرطبه (کوردوبا)، غرناطه (گرانادا)، طلیطله (تولِدو) و اشبیلیه (سویا) به نام خود ثبت کنند. تأثیر مسلمانان یا به عبارت بهتر تمدن اسلامی اندلس بر فرهنگ اروپا حقیقتی غیرقابل انکار است و اغلب مورخان اروپایی حتی بیانصافترینشان نیز بر آن اذعان داشته و دارند.
سیطره مسلمانان حتی اقتصاد و صنعت این مناطق را نیز تحتتأثیر قرار داد و مصنوعات و منسوجات این سرزمین در اندک مدتی در تمام اروپا خواهان و طرفداران بیشمار یافت. اروپاییان ابتکارات مسلمانان در کشاورزی و زراعت را فراگرفتند و در این دوران برای نخستینبار کشت گیاهانی، چون زعفران، کتان و شاهدانه در اروپا آغاز شد.
رونق کشاورزی در اندلس رونق بازرگانی را به همراه آورد و از بندرهای مالقه (مالاگا) و آلمریا اجناس مختلف تولیدشده در قلمروی مسلمانان به نقاط مختلف اروپا و حتی بازارهای بغداد و دمشق صادر میشد.
سقوط آخرین دژ مسلمانان در غرناطه
اما وجود یک حکومت مسلمان در قارهای تمام مسیحی که از قضا نمونهای موفق از شیوه حکومتداری را نیز به معرض نمایش گذاشته بود، چیزی نبود که مورد پسند حکمرانان اروپایی باشد، خصوصا که مسلمانان پس از تسلط بر اندلس جان و مال و ناموس مسیحیان و یهودیانی را که تمایلی به اسلامآوردن نداشتند، متضمن شدند و همین رفتار انسانی در طول دهها سال این سرزمین را به پناهگاه کسانی که از ظلم و جور حکام مختلف در اروپا و شمال آفریقا در عذاب بودند، تبدیل کرد.
پس سلاطین اروپا با دستاویز قراردادن تعصبات دینی برای تهییج مسیحیان، دورهای از نزاعهای خونین را رقم زدند که شروع جدی آن از قرن ١١ میلادی و با میدانداری آلفونس چهارم پادشاه بارسلون بود. در طول سه قرن جنگهای بسیاری ذیل هدف بازپسگیری اندلس از مسلمین به وقوع پیوست که در هریک بنا به دلایلی ازجمله وجود اختلاف بین فرمانروایان مسلمان در مناطق مختلف، هربار قطعهای از سرزمینهای تحت تسلط مسلمین در اندلس به تصرف مهاجمان مسیحی درآمد.
این میان نفوذ سبک زندگی اروپایی و مسیحی در میان مسلمانان و بیتفاوتی حکومت نسبت به رواج آداب و رسوم ناهمخوان با شیوه زندگی اسلامی، عنصر دیگری بود که اتحاد مسلمانان در برابر دشمن واحد را تحتتأثیر خود قرار داد، نهایت اینکه در سالهای پایانی قرن ١٥ میلادی از شبهجزیره ایبِری و سرزمینی که زمانی اندلس نامیده میشد، فقط شهر غرناطه در اختیار مسلمانان قرار داشت که آن نیز با یورش پادشاهی کاستیا در ژانویه ١٤٩٢ میلادی از هم فروپاشید و به این ترتیب حکومت مسلمانان اروپا پس از ٧٨١سال از دست رفت.
منبع: شهروند به نقل از «تاریخ اندلس» نشر سمت