مرد جوان که در پی یک عشق خیابانی با زنی وارد رابطه شده و او را به قتل رسانده است، در دادگاه کیفری استان تهران پای میز محاکمه رفت. چهار سال قبل مردی به مأموران پلیس خبر داد زن همسایه گم شده است. او به مأموران گفت: در همسایگی ما زنی تنها زندگی میکرد و کسی را نداشت. او چند روز است ناپدید شده است و کسی از او خبری ندارد و ما هم نمیدانیم چه اتفاقی برایش افتاده است.
مأموران با توجه به این گزارش به خانه زن تنها رفتند و تحقیقات خود را آغاز کردند. آنها متوجه شدند نام این زن میترا است و 40 سال دارد و مدتی با مردی جوان رابطه داشت. این زن در حالی گم شده بود که تلفن همراه او همچنان در خانهاش بود. وقتی تلفن همراه میترا بررسی شد، پلیس متوجه شد آخرین تماس میترا با مردی جوان به نام آرش بوده است. به این ترتیب آرش شناسایی و بازداشت شد.
او به مأموران گفت: خبری از سرنوشت میترا ندارد، اما وقتی مأموران خانه میترا را بهدقت بررسی کردند، متوجه شدند باغچه خانهاش بیل خورده است وقتی خاک را کنار زدند با جسد میترا روبهرو شدند. آرش بعد از اینکه در برابر این مدارک پلیس قرار گرفت قتل را قبول کرد و گفت: دو سال قبل از این حادثه با میترا در خیابان آشنا شدم و رابطه ما منجر به عشق من به میترا شد و او را بهصورت موقت به عقد خودم درآوردم، اما، چون فاصله سنی ما زیاد بود اطمینان داشتم مادرم او را بهعنوان عروس قبول نمیکند.
بههمیندلیل چیزی در اینباره به خانوادهام نگفتم. ما زندگی خوبی با هم داشتیم تا اینکه خانوادهام دختری جوان برایم انتخاب کردند. من رابطهام را با میترا تمام کردم و تصمیم گرفتم با دختری که خانوادهام برایم در نظر گرفته بودند ازدواج کنم.
متهم ادامه داد: به میترا گفتم دیگر رابطهای میان ما نیست و مدت صیغه هم تمام شده بود. بعد از ازدواج من میترا خیلی ناراحت بود. مدام زنگ میزد و گریه میکرد. او میگفت: من نباید بعد از دو سال بدون هیچ دلیل موجهی او را ترک کنم با اینکه برایش توضیح داده بودم ادامه رابطه ما امکانپذیر نیست، اما قبول نمیکرد.
متهم گفت: مدتی بعد از ازدواجم میترا با من تماس گرفت و گفت: فاضلاب خانهاش خراب شده و کسی نیست کمکش کند. من هم قبول کردم به کمکش بروم. در خانه بودیم و داشتم لوله فاضلاب را درست میکردم که میترا حرفهای تکراریاش را شروع کرد.
گفت: همسرت را طلاق بده و دوباره به سوی من برگرد. قبول نکردم. گفت: حتی حاضر است همسرم هم باشد، اما او را هم عقد کنم بازهم قبول نکردم و گفتم باید بپذیرد که این رابطه تمام شده است. میترا گفت: عاشق من شده و نمیتواند مرا ترک کند.
وقتی دید درخواستهایش برای برگشتن من به جایی نمیرسد این بار تهدید کرد و گفت: اگر به حرفهایش گوش نکنم دیگر به رابطهاش با من ادامه نمیدهد و مزاحم زندگیام نمیشود، اما قبل از این کار همه واقعیت را به مادرم و همسرم میگوید. من خیلی ترسیدم، چون میدانستم میترا وقتی کاری را میگوید انجام میدهد بههمیندلیل با او درگیر شدم و حین درگیری میترا جانش را از دست داد.
بعد از اعترافات این مرد و بازداشت موقت او، پلیس و دادسرا برای شناسایی اولیای دم تلاش خود را آغاز کردند، اما اولیایدم شناسایی نشدند تا اینکه دادستان به نمایندگی از، ولی دم درخواست دیه را مطرح کرد. روز گذشته جلسه رسیدگی به این پرونده در دادگاه کیفری استان تهران برگزار شد.
در ابتدای جلسه رسیدگی بعد از اینکه نماینده دادستان کیفرخواست را خواند و خواستار مجازات متهم شد، آرش در جایگاه قرار گرفت. او گفت: من چهار سال است که در زندان هستم و روزهای سختی را گذراندم. خانوادهام تحت تأثیر قرار گرفتند و زندگی شخصیام از بین رفته است.
من تاوان سنگینی برای این قتل دادم. خودم همان لحظه که میترا مرد ناراحت و پشیمان شدم، اما فایدهای نداشت و همه چیز از بین رفته بود. به همین دلیل هم جسد را دفن کردم و خودم فرار کردم، اما بعد از مدتی شناسایی و بازداشت شدم.
متهم گفت: من حاضرم دیه بپردازم و نظر نماینده دادستان را هم قبول دارم، اما از آنجایی که چندین سال است در زندان هستم هیچ داراییای ندارم. به همین دلیل درخواست دارم دیه را قسطبندی کنید تا از زندان آزاد شوم و بتوانم کار کنم و اقساط را بدهم.
متهم گفت: من چهار سال است که زندگی درستی نداشتم و خواب از چشم خانوادهام هم گرفته شده است. من هزینه زندگی مادرم را هم میدادم که او هم با مشکلاتی شدید روبهرو شده است. به همین دلیل درخواست دارم به من کمک کنید، چون واقعا امکان پرداخت یکجای دیه را ندارم و حتی حاضرم شاهد معرفی کنم که حرفم را تأیید کند. بعد از گفتههای متهم و اخذ آخرین دفاع، قضات برای صدور رأی وارد شور شدند.