به گزارش ایسنا، «مرغ غریب عشق» نوشته نصرالله قادری در 298 صفحه با شمارگان 1000 نسخه و قیمت 35هزار تومان در انتشارات سروش منتشر شده است.
در نوشته پشت جلد کتاب میخوانیم: ابتدای این دالان که ایستادهام، انتهایش غرق نور است. من همیشه هول میکنم، سکوت میکنم؛ بعضیها بلندبلند حرف میزنند، اما من همیشه ساکت میمانم، حالا هم هول کردهام، اما نمیتوانم سکوت کنم. من مثل هیچکس نیستم. اصلا همیشه از اینکه کسی باشم و دیده شوم، ترسیدهام. اصلا یک شمع کمسو در صلات ظهر مجنون و در برابر خورشید کیست؟ چیست؟ اصلا مگر دیده میشود؟ یا دلش میخواهد که دیده شود؟ فقط به این دلخوش است که در تلالوی نور خورشید هست. همین. بعد سعی میکند که پرتوی از آن خورشید شود. اصلا برای همین است که آنقدر گریه میکند که آب میشود. آب که شد، تنش میمیرد. اما نخ جانش که میان تنش بود به پرتوی از آن نور خیرهکننده گره میخورد. مثل یک ذره غبار در دل آن نور هست و نیست. کمی نور میشود. بعد، نخ هم نور میشود.
![](/Upload/Public/Content/Images/1399/03/20/1513050067f.jpeg)
همچنین «پشت صحنه یک رویا» نوشته مریم بصیری در 228 صفحه با شمارگان 1000 نسخه و بهای 27 هزار تومان در نشر یادشده عرضه شده است.
در پشت جلد کتاب نوشته شده است: خمیازهاش را قورت داد و بهطرف کتابها چرخید. به ردیف قفسههایی که دورتادور اتاق ایستاده بودند، نگاه کرد. دلش میخواست چندتا از کتابها را بریزد روی زمین و همهشان را ورق بزند شاید چیزی را که میخواست پیدا کند.
-چرا اینجا یه کتاب درباره ملیکا نداری؟ چرا یه کتاب قدیمی نیست که بتونم یهکم بیشتر سر از کار ملیکا دربیارم؟ یه آدمی که همه کارهاش دور از ذهنه، نمیشه باورش کرد، نمیشه بازیش کرد. اصلا همهش تقصیر محرابیه با این متن قلمبهسلمبهای که نوشته. نمیدونم چقدش رو از خودش درآورده و چقدش واقعیه؟ آخه چطور میشه یه شاهزاده مرفه پشت پا بزنه به همهچی و سر بذاره به بیابون تا کنیز بشه؟ اگه الآن به من بگن کلفت بشم، این کار رو میکنم که ملیکا کرده؟
![](/Upload/Public/Content/Images/1399/03/20/1513050098m.jpeg)