ماهان شبکه ایرانیان

نقش عوامل فردی و اجتماعی در امیدواری (۲)

در واقع روش‌هایی که افراد برای حصول موفقیت در زمان کوتاه و در شرایط بی‌ثبات در پیش می‌گیرند، غالباً در کوتاه مدت برای دیگران، و در درازمدت هم برای خود فرد و هم برای دیگران زیانبار است.

نقش عوامل فردی و اجتماعی در امیدواری (2)

در این صورت، فرد یا چنان خود را بیرون از دایره گروه غالب می‌بیند که احساس سرخوردگی و ناکامی او با درماندگی و ناامیدی همراه می‌شود که چاره‌ای جز انفعال و فرو خوردن خشم یا بروز آن به صورت پرخاشگری منفعلانه نمی‌بیند یا به این نتیجه می‌رسد که برای کامیابی و موفقیت مسیری دیگر را به جای برنامه ریزی و تلاش (مثلاً برای تحصیل و شغل خود) انتخاب کند و موفقیت خود را با وابستگی خود به گروه‌های برخوردار از احتمال پیشرفت و گروه‌های غالب تضمین کند (یعنی به اصطلاح «روابط را جایگزین ضوابط» پیشرفت و موفقیت خود کند).

یا فرض کنید شرایط اقتصادی و اجتماعی از چنان ثباتی برخوردار نباشد که فرد بتواند بر مبنای آن برنامه‌ریزی کند و برای موفقیت خود از عمر خود یا از نظر مالی سرمایه گذاری کند. در این حالت فرد مطمئن نیست که اگر بخواهد برای دستیابی به اهدافش در دراز مدت برنامه‌ریزی کند و طبق آن عمل کند، تا وقتی که او به نتیجه برسد شرایط همچنان طبق پیش بینی او باشد.

در این حالت سرمایه‌گذاری امری پرخطر خواهد شد و فرد ترجیح می‌دهد روش‌هایی زودبازده‌تر را انتخاب کند که در بی ثباتی‌ای که او احساس می‌کند زودتر به نتیجه برسد. به این ترتیب حتی لذت‌ها و شادمانی‌های زندگی هم محدود به لذت‌های آسان یاب و شادمانی‌های زودگذر خواهد شد.

فرد ترجیح می‌دهد در کوتاه‌ترین زمان ممکن به شادمانی دست پیدا کند، نه اینکه ماه‌ها و سال‌ها زمینه سازی و تلاش کند. آشکار است که مثلاً روی آوردن به مصرف مواد خیلی زودتر به فرد احساس سرخوشی می‌دهد تا سرمایه گذاری برای تحصیل و شغل و شکل دادن به خانواده‌ای موفق؛ و البته این را هم خوب می‌دانیم که این لذت آسان یافته چه آسان هم از دست می‌رود و چه لطمه‌هایی به کل زندگی فرد و خانواده و اجتماعش می‌زند.

در واقع روش‌هایی که افراد برای حصول موفقیت در زمان کوتاه و در شرایط بی‌ثبات در پیش می‌گیرند، غالباً در کوتاه مدت برای دیگران، و در درازمدت هم برای خود فرد و هم برای دیگران زیانبار است و اغلب با سوءاستفاده از دیگران و روش‌های ضداجتماعی توام است.

به این ترتیب تخصیص شرایط و امکانات بر مبنای معیارهایی جز شایستگی و کوشش افراد، می‌تواند منجر به گسترش نگرش و رفتارهای ضداجتماعی در سطح جامعه شود.

علاوه بر این، چنین شرایطی که در آن افراد احساس می‌کنند نقشی در تعیین سرنوشت خود و دستیابی به اهداف‌شان ندارند و به اصطلاح باعث «درماندگی آموخته شده» در افراد می‌شود، می‌تواند ترویج دهنده نوعی خاص از تفکر جادویی و نگرش منفعلانه باشد.

نگرشی که بر مبنای آن افراد میل و شوق و خواسته‌هایی دارند، اما تنها همین خواستن صِرف را برای دست یافتن به اهداف‌شان در پیش می‌گیرند و انتظار دارند حالا که آنها از صمیم قلب و با تمام وجود چیزی را می‌خواهند، نیرویی یا انرژی‌ای بیاید و خواسته آنان را برآورده کند یا قهرمانی پیدا شود و آنان را به آنچه می‌خواهند برساند.

این نوع نگرش در ظاهر امیدوارانه است، چون با خواست و اشتیاقی همراه است اما در واقع توام با ناامیدی و انفعال است، چون موجب تعقل و تفکر و برنامه‌ریزی و بعد کوشش و فعالیتی برای دستیابی به آن خواست و میل نمی‌شود. این نوع نگرش موجب گرایش جامعه به سبکی از فکر و عقیده می‌شود که با تبلیغ شکل‌هایی از باورهای شبه عرفانی و وارداتی، توجیه‌گر رفتار منفعلانه افراد می‌شود.

امید لازمه حیات و جنبش فرد و اجتماع است. احساس ناامیدی همان طور که می‌تواند فرد را به سوی ایستایی و سکون ببرد، قادر است جامعه را نیز از حرکت و پیشرفت بازدارد. لازمه دستیابی به جامعه‌ای پویا و زنده، توجه به عوامل مختلفی است که در احساس امید و انگیزه افراد جامعه نقش دارد.

در این یادداشت به برخی از عوامل موثر در احساس امیدواری در سطح فردی و اجتماعی اشاره شد ولی طبیعتاً مرور و بررسی جامع این عوامل نیازمند مطالعاتی دقیق و نظام‌مند درباره زمینه‌ها و شرایط فرهنگی هر جامعه است، و این نوشته مدعی انجام چنین کاری نیست.

 

 

برای خواندن بخش اول- نقش عوامل فردی و اجتماعی در امیدواری- اینجا کلیک کنید.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان