تحریریه زندگی آنلاین- گروه سلامت
زشتیها و بدیها قادر به ایجاد تأثیرات بزرگتر و عمیقتری بر مغز ما هستند. ذهن ما به صورت طبیعی از حساسیت بسیار بیشتر و بالاتری نسبت به اخبار ناراحت کننده و نامطلوب و منفی برخوردار است.
کشش و تمایل به سوی اخبار بد و منفی کاملاً به صورت خود به خودی صورت میگیرد و این حالت را میتوان به راحتی در اولین مراحل روند غربال سازی اطلاعات رسیده به مغز پیگیری کرد.
در همین راستا تحقیقی توسط جان کاسیوپو (1) صورت گرفته است. او به آزمایش شوندگان عکسهایی را نشان داد که با دیدن آنها حس خوبی به افراد دست میداد (مثل پیتزا، یک دوست، ماشینی قشنگ و ..) و از سوی دیگر عکسهایی که با دیدن آنها احساسات و هیجانات منفی در افراد برانگیخته میشد که از آن جمله میتوان به عکسهایی از حیوانات مرده یا صورتهایی آسیب دیده، فلج و یا دچار نقص اشاره کرد و عکسهایی که دیدن آنها احساساتی خنثی و عادی را موجب میشد.
تصاویری مانند یک بشقاب، سشوار و ... . در حین آزمایش محققین مشغول ثبت و ضبط فعالیتهای الکتریکی کورتکس مغز افراد آزمایش شونده بودند، در حالی که بیشترین توجه متمرکز مخچه بود، یعنی درست همان بخشی که منعکس کننده اهمیت اطلاعات وارد شده به مغز میباشد.
کاسیوپو اظهار میدارد که مغز واکنش بسیار شدیدتری را نسبت به اندیشههای منفی از خود ابراز میدارد و موجهای شدیدتری در حین بررسی فعالیتهای الکتریکی مغز در این شرایط خاص قابل مشاهده است.
برای درک ملموستر موضوع علاوه بر این میتوان به این اصل اشاره کرد که رفتارها و خلقیات ما بسیار شدیدتر و سریعتر تحت تأثیر خبرهای ناراحت کننده و منفی در مقایسه با خبرهای خوب قرار میگیرد.
حساسیت ذهنی ما در برابر خبرهای منفی و بد با توجه به خطرات و آسیبهای موجود تا حدی توجیه پذیر است. حساسیت زیاد نسبت به اخبار و حوادث منفی، ما را تا حد زیادی از قدم گذاشتن در مسیری که به هر شکلی ممکن است برایمان تهدیدکننده و خطرآفرین باشد باز میدارد.
از ابتدای حضور بشر روی زمین، بقایش در گرو قدرت و توان تشخیص خطرات احتمالی و نحوه برخوردش با شرایطی اینچنینی بوده است.
از سوی دیگر این حساسیت بالای ذهنی در توجه به اخبار و رویدادهای منفی، حتی در شرایط به ظاهر خوب و آرام و بدون هیچ مشکلی نیز همچنان برقرار است.
به عبارت دیگر ذهن ما در لحظه لحظه جریان زندگی در پی کشف و یافتن اطلاعاتی از این دست است.
با توجه به آنچه گفته شد بیان این مطلب که کشش ذهنی ما به سوی اطلاعات منفی نقشی مهم، تأثیرگذار و نیرومند را حتی در برقراری خصوصیترین ارتباطهایمان بازی کند چندان تعجببرانگیز نخواهد بود.
آیا فکر میکنید تأثیر هر کار خوب توسط کاری بد خنثی میشود و آیا برای از بین بردن تأثیر ناشی از عملکردی منفی تنها عملی مثبت میتواند جبران کننده باشد؟
برای پاسخ به این سؤالات و سؤالات بسیار دیگری که در این رابطه وجود دارد محققان آزمایشاتی طراحی کردند که نتایج بسیار خوبی در این زمینه داشته است.
بر حسب زمانی که صرف دعوای بین زوجها میشد محققان به رسم یک نمودار پرداختند. از طرف دیگر نموداری نیز به منظور نمایش میزان رفتارهای خوب ترسیم شد.
این نمودارها نشان دادند که لازم است نسبتی بسیار دقیق و ثابت بین حالت اول و دوم برقرار باشد تا رضایت طرفین را در زندگی مشترک فراهم کند. از اعجاببرانگیزترین نسبتهای به دست آمده طی این تحقیقات نسبت 5 به 1 بود. یعنی 5 رفتار یا عملکرد مثبت در بین زوجها که موجب ایجاد فضایی صمیمیتر میگشت توسط یک رفتار منفی قابل خنثی شدن بود.
پس افرادی که به طریقی این نسبت را حفظ میکردند و یا بهتر و بیشتر رعایت میکردند احساس خشنودی نسبی را در روابط خود تجربه میکردند و این در حالی بود که زوجهای مشکلدار و افرادی که در روابط خود درگیر مسائلی به ظاهر حلنشدنی بودند و حتی زوجهایی که در حال جدایی بودند رفتارهای مثبت کمتری از این نسبت را بروز میدادند و همین امر موجب رشد افکار و ذهنیات منفی به صورت تصاعدی در فرد مقابل میشد و از آنجایی که این تأثیر با توجه به آنچه بیان شد عمیقتر و عمیقتر میگردد و توسط رفتارهای مثبت به میزان مناسب برطرف نمیگشت همچنان بغرنجتر میشد.
برای جبران یک رفتار منفی حداقل 5 بار خوبی و عملکرد مثبت لازم است تا عملکردهای ذهنی ما برداشتی خنثی از آنچه رخ داده است را نتیجهگیری کند و بالطبع برای ایجاد اثری مطلوب، عملکردهای مطلوب و مؤثرتر باید بسیار بیشتر از میزان یاد شده باشد.
تحقیقات گسترده دیگری نیز در همین زمینه صورت گرفته و همه آنها نتایج مشابهی را در اختیار محققان قرار دادند. به یاد داشته باشیم آنچه میتواند تأثیر ماندگار و مثبت را در ذهن افراد بر جای گذارد تکرار و تداوم رفتارهای مثبت و عملکردهای قشنگ است ولی این موضوع در مورد رفتارهای منفی صدق نمیکند، چرا که حساسیت ذهن ما به سمت رفتارهای منفی بوده و تأثیر ناشی از حتی یک رفتار منفی میتواند بسیار ماندگار باشد.