ماهان شبکه ایرانیان

متفکران فرانسوی و مسئله تحول ذهن انسان / شناخت یا آگاهی؟

تورگو تاریخ ترقی ذهن انسان را طی سه مرحله می‌دانست: مرحله اول اعتقاد به ارواح وسلطه اندیشه دینی، مرحله دوم سلطه اندیشه متافیزیکی و سرانجام سلطه اندیشه علمی که مشخصه روشنگری مترقی است.

متفکران فرانسوی و مسئله تحول ذهن انسان / شناخت یا آگاهی؟

گروه اندیشه: تحلیل دیدگاه تورگو درباره پیشرفت و تاریخ دارای اهمیت به سزایی دارد. از نظر کارشناسان حوزه اندیشه، تورگو، اقتصاددان و فیلسوف فرانسوی قرن هجدهم، با دیدگاهی نوآورانه و متفاوت برخلاف اندیشه‌های رایج  که تاریخ را به عنوان یک چرخه تکرارشونده یا یک مسیر خطی با پایان مشخص می‌دیدند، تحلیل نمی کرد و بر مفهوم پیشرفت مداوم و نامحدود تاریخ تأکید می‌کرد. در اندیشه تورگو محورهایی چون تاریخ پیشرفت خطی و نامحدود، ابعاد مختلف پیشرفت، اهمیت نوابغ در این باره، نقش ارتباطات در انتقال دانش و ایده‌ها و در نتیجه پیشرفت بشر برجستگی ویژه ای دارند. از نظر او  روشنگری  نقطه عطفی در تاریخ بشر است که با گسترش علم و عقلانیت، پیشرفت بشر شتاب بیشتری می گیرد. به هر روی اندیشه‌های تورگو تأثیر به سزایی بر اندیشه‌های بعدی در مورد تاریخ و پیشرفت گذاشته است. او یکی از پیشگامان اندیشه پیشرفت بود و بسیاری از اندیشمندان بعدی از جمله مارکس و کانت به نوعی متأثر از افکار او بوده‌اند. در نهایت  تورگو با ارائه یک دیدگاه جدید و امیدوارانه به تاریخ، به جریان علم کمک می‌کند تا به صورت انتقادی به گذشته و آینده نگاه کند. با این حال، برای درک کامل تاریخ، باید به محدودیت‌های این دیدگاه نیز توجه کنیم و آن را با دیدگاه‌های دیگر ترکیب کنیم. یدالله موقن در شماره 16 نشریه سیاست نامه، در معرفی تورگو مقاله ای نوشته ای است که خلاصه ای از آن در زیر از نظرتان می گذرد: 

****

بنا بر نظر مسیحیت تاریخ بشر با هبوط آدم آغاز می شد و با بازگشت مسیح در پایان هزاره اول میلادی نجات نوع بشر فرا می‌رسید. در پایان هزاره نخست میلادی مسیحیان نشانه‌ای از بازگشت مسیح ندیدند پس به این فکر افتادند که سرزمین‌های خود را آباد کنند تا هرگاه مسیح بازگشت با سزمین‌های آباد مسیحی نشین روبرو شود. سن اگوستین در کتابش «شهرخدا» نمایشی الهی بر زمین می‌بیند که ابتدایش هبوط آدم و انتهایش نجات و رستگاری بود. او تصوری خطی از تاریخ داشت. تاریخ به سوی غایت خودش که بازگشت مسیح و نجات بود به پیش می رفت و این واقعه هنگامی اتفاق می افتاد که تعداد مقدسان مسیحی کامل شده باشد.

در قرن دوازدهم یوآخیم اهل فی یوری، تاریخ بشر را به سه دوره تقسیم کرد. عصر پرودگار، عصر پسرش مسیح و عصر روح‌القدس. او اعلام کرد که عصر حاضر عصر استیلای کشیشان است و عصر فساد و تباهی است. یوآخیم به خاطر این اظهارات ملحد شناخته شد و در آتش زنده سوزانده شد. دوره رنسانس به نظریه دورگشت یا «سیکل» تاریخ بازگشت. در دوره روشنگری فیلسوفان تاریخ کسانی مانند وینکلمان، ویکو و مندلسون می‌گفتند که تاریخ از دوره‌هایی تشکیل شده که این دوره‌ها وقتی به انتها رسیدند تاریخ دوباره از ابتدا آغاز می‌شود.
 
اندیشه پیشرفت یا ترقی به این معنی که تاریخ در خطی مستقیم به سوی هدفی مشخص حرکت می کند در پایان قرن هجدهم توسط تورگو ( 1727- 1781) بیان شد. تورگو در کابینه پیش از انقلاب فرانسه وزیر اقتصاد بود ( سال‌های 1770). تورگو انواع پیشرفت و رابطه آنها را با هم برشمرد. او پیشرفت را در صنعت، علم، اخلاقیات (به معنای متمدن شدن و پرهیز از خشونت) و زیبایی می‌دید. بنا بر نظر تورگو، پیشرفت پدیده‌ای چندگانه بود. در هر قلمروی توسعه نابرابر وجود داشت. از نظر او فقط اختراعات مکانیکی پیشرفت بی‌وقفه‌ای داشته اند. او پیشرفت را برای انسان امری طبیعی می‌دانست چون به نظر او سرشت بشر تکامل پذیر بود. با این وصف او موانعی که جلوی ترقی و نیز عواملی که ترقی را شتاب می‌بخشند درنظر داشت.

با تورگو تمامی تاریخ تابع معیار پیشرفت و ترقی و ارزش غایی آن دانسته شد. در اندیشه قرون وسطایی مسیحی هرچیز نو، بدیع و غیرعادی مذموم و بد بود. در مقابل هر چیز کهنه و آشنا و معلومی خوب دانسته می‌شد؛ اما تورگو این نظر سنتی را واژگون کرد. اکنون هر چیز ایستا و غیر متحول مضر و بد شناخته می‌شد. جوامع بد جوامعی متحجر بودند که خود را از دیگر کشورهای جهان مجزا می‌کردند و توسط دارودسته اداره می‌شدند؛ مانند ماندارین‌های چینی و کاهنان مصری که با ممانعت از تغییر در جوامع خود و منجمد کردن رشد ذهنی انسان چینی و مصری ترقی انسانیت را متوقف کردند. از نظر تورگو خطر دیگری که در کمین پیشرفت است حمله بربرها به کشورهای متمدن اروپایی است. او انحطاط رم باستان را از یاد نبرده بود ؛ اما خطر واقعی را رفع شده می‌دید؛ زیرا جلوی حمله ترکیه به اروپا گرفته شده بود و کشیشان هم مغلوب شده بودند.

از این رو تورگو ترقی را بی انتها می دانست و معتقد بود که روشنگری از طریق ریاضی شدن علم، وضعیت مستحکمی پیدا کرده و وجودش جاودانه شده است. تورگو تاریخ ترقی ذهن انسان را طی سه مرحله می‌دانست: مرحله اول اعتقاد به ارواح وسلطه اندیشه دینی، مرحله دوم سلطه اندیشه متافیزیکی و سرانجام سلطه اندیشه علمی که مشخصه روشنگری مترقی است. تورگو معتقد بود که برخلاف طبیعت که در دور زایش و مرگ گرفتار است، و پیشرفت نمی‌کند نوع انسان تغییرات بی‌پایانی دارد. او تکامل پذیری ذهن انسان را اصل موضوع قرار می‌دهد. واسطه حیاتی پیشرفت، فرایند ارتباطات انسانی است. اندیشه‌هایی که از حساسیات ناشی شده‌اند از طریق به کارگیری نشانه‌ها و تصاویر و به ویژه زبان توسعه می‌یابند و از این طریق علم و تجربه نسل به نسل منتقل می‌شوند. از همه اینها مهم‌تر وجود نوابغ است که درس‌های تجربه و استلزامات آن را درک می‌کنند و به درس‌های تجربه جامه بیان می‌پوشانند. وظیفه جامعه این است که از نوابغ فطری حمایت کند و به سخنان آنان گوش فرا دهد. شرایط معنوی و اخلاقی برای پرورش نوابغ و نیز تعیین نوع پیشرفت و دامنه آن امور مهم‌تری هستند تا شرایط اقلیمی.

متن کامل این مقاله را می‌توانید در شماره شانزدهم سیاست‌نامه مطالعه کنید.

متفکران فرانسوی و مسئله تحول ذهن انسان / شناخت یا آگاهی؟

216216

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان