به گزارش گروه حماسه و جهاد دفاعپرس، حاجیه میرزاجانی، مادر شهید نادر لطفاللهزاده در گفتوگو با خبرنگار حماسه و جهاد دفاعپرس با بیان خاطراتی به شرح رویای صادقه خود پیرامون شهادت فرزندش پرداخت و اظهار داشت: خواب دیدم که در یک جاده بی انتها هستم که خالی از عابر و رهگذر بود، ناگهان بی اراده وارد امامزادهای شدم و صدایی آمد. نگاه کردم دیدم شخصی که ظاهرا سید بود به سمت من میآید. آرام دستش را بالا آورد و شالی روی دوش من انداخت. با صدای لرزان پرسیدم شما کیستید؟

جواب داد که امام آخر شما هستم. شادی عجیبی به من دست داد و گفتم آقاجان این شال را نمیخواهم از شما آخرتم را میطلبم. فرمودند این شال هم به درد دنیا و هم آخرت تو میخورد و تو را لازم میشود. با صدای فریاد خوشحالیام از خواب پریدم.

بارها این خواب را برای نادر تعریف کرده بودم ولی او هنگام عزیمت به جبهه به من گفت: ننه خواب چند سال پیش را من تعبیر میکنم! آن شال من هستم و هم در دنیا و هم در آخرت شفاعت را برای شما خواهم گرفت.

شهید نادر لطفاللهزاده آلنی که به صورت داوطلبانه به جبهه های جنگ پیوسته بود، در تاریخ ٢٢ بهمن ١٣64 در عملیات غرورآفرین والفجر 8 و فتح فاو، در یکی از مقرهای ارتش بعثی در شبه جزیره فاو عراق، از ناحیه پیشانی مورد اصابت گلوله افسر بعثی قرار گرفت و به درجه شهادت نائل آمد.