سرویس سیاست مشرق _ نهاد موسوم به اصلاحات طی روزهای درگیری 12 روزه ایران با آمریکا و اسرائیل کنشهای سیاسی مختلفی را در قالب چند بیانیه تجربه کرد.
نفر اول میرحسین موسوی، فتنهگر معروف سال 88 بود که طی بیانیهای از حصر، خواستار برگزاری رفراندوم برای تشکیل مجلس مؤسسان و تغییر نظام شد.
موسوی در آن بیانیه به صورت تلویحی از اتحاد مردم با عنوان "نسیمی از فرصت که زمانه ایجاد کرده است" یاد کرد. [1]
پس از بیانیه موسوی، 700 تن از چپهای جریان اپوزسیون داخلی و خارجی نیز طی بیانیهای از خواسته موسوی حمایت کردند و در بخشی از این بیانیه نوشتند:
"تأکید موسوی بر لزوم احترام به حق تعیین سرنوشت مردم ایران و ضرورت بازنگری بنیادین در ساختار سیاسی کشور، نه از سر ستیز بلکه برای نجات ایران از تکرار خطاهای مهلک تاریخی است. همانگونه که میرحسین هشدار میدهد، دفاع ملّی در برابر تجاوز بیرونی نمیتواند بهانهای برای تداوم سیاستهای غلط داخلی باشد. اتّحاد در برابر تجاوز خارجی تنها در صورتی پایدار و مؤثر خواهد بود که ساکنان ایرانزمین در سرزمین خود احساس امنیت، کرامت و مشارکت واقعی در تعیین سرنوشتشان را داشته باشند. "
آنها همچنین گفته بودند: در روزهایی که گذشت ایران "این سرزمین دیرین با مردمانی نجیب و سربلند" مورد تجاوز نظامی آمریکا و اسراییل قرار گرفت و متاسفانه سیاست خارجی نادرست، فساد گسترده و خطاهای محاسباتی پیدرپی حکمرانان راه چنین تهاجم رذیلانهای را هموارتر کرد. جان و مال ایرانیان در آتش جنگی سوخت که دلسوزان ملک و ملت سالها نسبت به وقوع آن هشدار داده بودند. امّا خرد جمعی ملّت سرافراز ایران بار دیگر ثابت کرد که در عین تنّوع قومی و مذهبی، ریشههای همبستگی ملّی را هنوز در بطن خود زنده نگه داشته است. ما با تکیه بر خرد جمعی مردم شریف ایران هنوز به ساختن آیندهای روشن برای ایرانی آزاد، متکثّر و مستقل امیدواریم و برای تحقّق چنین امیدیست که یکصدا و متّحد شدهایم. [2]
جالب است که این رفتارها از سوی جامعه ایرانی که در ایام درگیری 12 روزه یک همبستگی بزرگ ملی را به نمایش گذاشته بود مورد بیاعتنایی مواجه شد.
برخی محافل تحلیلی نیز از محتوای این بیانیهها تحت عنوان رفتاری رذیلانهتر از حمله اسرائیل یاد کردند.

محافل مذکور هشدار میدادند که اپوزیسیون و چپهای نانجیب در پی بروز اتحاد ملی مردم در ایام جنگ به صرافت افتادهاند تا در پیوست حمله اسرائیل به ایران؛ این دستاورد بزرگ را زیر سؤال ببرند و مصادره کنند.
ماجرا از این قرار بود که به زعم این محافل؛ همانطور که در بیانیه میرحسین موسوی نیز هویدا بود، او به بهانه اثبات اتحاد ملی ایرانیان در مقابل دشمن؛ از این گفت که این اتحاد یک فرصت است که باید از آن برای برگزاری رفراندوم به منظور تشکیل مجلس مؤسسان بهره برد. و در ادامه نیز آن 700 نفر هم به همین بهانه ادعا کردند که اکنون که ایران متحد شده است پس مردم باید روشی جدید را برای اداره حکمرانی در کشور برگزینند!
در عین حال اما سردی مردم در قبال این پیوست نظامی_اسرائیلی و پژواک نیافتن صدای چپهای نانجیب؛ نشان میداد که تهیهکنندگان این بیانیهها ساکت نخواهند نشست!
عدهای از دلسوزان این سکوت را به برنامهریزی برای ایجاد آشوب و بلوا تفسیر میکردند اما عدهای دیگر نظر دیگری داشتند...
و ماجرا گذشت تا اینکه جبهه اصلاحات در پیوست 2 بیانیه سابق هممسلکان خود پا به صحنه گذاشت و به تازگی بیانیهای جدید صادر کرد.
بیانیهای حاوی 12 پیشنهاد که گفته شده برای نجات کشور ارائه شده است. [3]
جدای از اینکه مشخص نیست چه چیزی غیر از اتحاد و موشک میتواند یک کشور را در شرایط تجاوز دشمن نجات دهد لکن آنچه در متن عمده این پیشنهادات به چشم میخورد نه پیشنهاد که عملا راهکارهای یک دشمن خارجی پس از اشغال ایران است!
رفع حصر میرحسین موسوی، آزادی تمام زندانیان عقیدتی و سیاسی، تغییر گفتمان حکمرانی، لغو حوزه فعالیتهای معقول نیروهای نظامی، تعلیق داوطلبانه غنیسازی اتمی، همگرایی منطقهای با کشورهایی مثل عربستان و...
پر واضح است که در یک فضای ذهنی و فرضی؛ اگر یک دشمن خارجی بر ایران ما مسلط شود نیز همین مقولات را افاضه خواهد کرد.
چه اینکه یک عقل سلیم و یک ایرانی مسلمان وطندوست هرگز حاضر به بیان چنین حرفهای خفّتبار، جاهلانه و ایضا رذیلانهای نیست.
جالب آنکه تنها گناه نظام اسلامی به زعم اینان مقاومتی سترگ در مقابل تجاوز یک دشمن درنده و جانی است. گناهی که بهواسطه آن اکنون نظام اسلامی باید از تمام رویکردهای اصولی خود به زعم اینان دست بردارد و تبدیل به کشوری شبیه به لیبی یا اردن بشود!
بخش تلخ ماجرا اینجاست که این نامه از سوی "جبهه اصلاحات" نگاشته شده و دیگر پای آن پیرمرد خطرناک محصور یا آن فعال اپوزسیون خارجنشین در میان نیست.

یعنی حالا مکنونات قلبی صهیونیستها و یا بدخواهانی مثل میرحسین موسوی عملا توسط یک جبهه سیاسی رسمی در ایران یعنی جبهه اصلاحات اعلام شده است.
به نظر میرسد سرنوشت این بیانیه سیاه هرگز بهتر از دو بیانیه قبلی اشاره شده نیست و چنین نتهای فالشی در سمفونی بزرگ اتحاد ملی ایرانیان هرگز شنیده نخواهد شد.
با این حال اما بایستی در قبال همین شیطنتهای محدود نیز با سلاح "جهاد تبیین" به میدان کارزار شتافت و در عین حال از برخورد امنیتی هم غافل نماند. برخوردی عقلانی و ضروری با بدخواهانی اینچین فرصتطلب که در گرماگرم التهابات درگیری 12 روزه از ضربهزدن گفتمانی و سیاسی به نظام جمهوری اسلامی و مردم ایران دریغ نکردهاند!
در اینجا البته لازم به اشاره است که جریان نویسندگان و امضاکنندگان این نامه همان نانجیبانی هستند که پروژه "تحریم انتخابات" را در ایران اسلامی به راه انداختند و از قِبل آن تمنّای برداشتن سلاح را داشتند.
لکن کسانی از اصلاحطلبان نجیب و احزاب اصیل اصلاحطلب با اینان همکاری و همیاری نکردند.
اکنون نیز لازم است که همان نجبا و همان اصیلزادگان به صحنه آمده و از این بیانیه سیاه برائت رسمی بجویند. همانسان که با پروژه تحریم انتخابات مخالفت کردند.
زیرا مقطع فعلی برای ما و ایران نه یک مقطع عادی بلکه یک "مقطع حساس" است و یک حاکمیت عقلایی و پیشرفته در مقاطع حساس اهل مماشات بیقاعده نیست. به این معنی که در شرایط اکنون، آنکه با نظام و مردم ایران نیست قطعا با دشمنان ایران است و چنین فرد و جریانی را نمیتوان با عینک اهل بودن، خودی بودن و امن بودن نگریست.
نتیجه آنکه به نظر میرسد این نامه به نقطه عزیمت و شاقولی همیشگی برای شناخت چپهای نجیب و البته چپهای نانجیب تبدیل خواهد شد.
***
1_https://ensafnews.com/602071
2_mshrgh.ir/1733801
3_https://www.jamaran.news/fa/tiny/news-1678696