اما برخلاف بسیاری از مقاطع مشابه هنوز نسبت P/E بازار در کفهای تاریخی خود قرار دارد و ساختار بنیادی بازار شرایط متفاوتی دارد. همزمانی اوج شاخص و ارزندگی بازار باعث شده که تحلیلگران با وجود افزایش امیدها به تداوم روند پایدار صعودی، همچنان محتمل ریسکهای اقتصادی و سیاسی است. بازاری که از یکسو به دلیل رشد سریع ماههای گذشته در معرض اصلاح کوتاهمدت قرار دارد و از سوی دیگر، به دلیل سودآوری شرکتها و چشمانداز رشد نرخ ارز، همچنان توان ادامه مسیر صعودی را داراست. هرچقدر بازار رکوردهای جدیدی را ثبت کند، مدیریت ریسک سبدهای سرمایهگذاری الزامی خواهد بود.
ابزارهای مدیریت ریسک
بازار سهام اکنون در موقعیتی قرار دارد که تحلیل رفتار بازار تنها با بررسی متغیرهای بنیادی کافی نیست. عوامل اقتصاد کلان، روانشناسی بازار، مدیریت ریسک، استراتژیهای سرمایهگذاری و حتی ابزارهای نوین مشتقه مانند اختیارمعامله همگی بهصورت همزمان نقشی تعیینکننده دارند. امروز بورس تهران دیگر دیگر بازاری نیست که تنها با تحلیل سنتی صورتهای مالی بتوان آینده آن را حدس زد؛ بلکه بازاری مرکب از رفتارهای جمعی، انتظارات تورمی، سرمایهگذاران هیجانی و البته ابزارهای مشتقه که با وجود عمق کم معاملات برای سبدهای کوچک بازار بسیار مفید هستند.
ارزان، اما پرریسک
نخست باید به این نکته پرداخت که چرا بازار با وجود رکوردشکنی شاخص، همچنان ارزان محسوب میشود. نسبت P/E حدود 6 به این معناست که سود شرکتها در مقایسه با قیمت سهام، همچنان در سطحی جذاب قرار دارد. در بسیاری از دورههای اوج شاخص، به دلیل خوشبینی بازار نسبت به آینده، اهالی بورس با نسبت P/E بالاتری اقدام به معامله سهام میکردند، اما اکنون به دلیل رشد شدید نرخ بهره اوراق دولتی و افزایش ریسکهای سیاسی، بازار تمایلی به مشاهده اعداد بالا در P/E بورس ندارد. با این حال اکنون، رشد سود عملیاتی شرکتها در صنایع صادراتی، پتروشیمی، فلزات اساسی، پالایشیها و حتی برخی صنایع ریالی باعث شده قیمتهای فعلی نهتنها غیرمنطقی نباشند، بلکه در بسیاری از موارد عقبتر از سودآوری آتی شرکتها قرار گیرند. این ویژگی باعث میشود که حتی اگر بازار وارد اصلاح شود، ریسک اصلاح سنگین کمتر باشد؛ زیرا پشتوانه بنیادی نسبتا محکمی وجود دارد.
از سوی دیگر، تحلیل اقتصاد کلان نیز نشان میدهد که محرکهای اصلی رشد بازار همچنان فعالاند. نرخ ارز بهعنوان یکی از مهمترین متغیرها، در ماههای گذشته هم در نرخهای رسمی و هم در نرخهای آزاد مسیر افزایشی داشته است. با توجه به کسری بودجه دولت، رشد پایه پولی، محدودیتهای ارزی و انتظارات تورمی، احتمال کاهش معنادار نرخ ارز در کوتاهمدت بسیار اندک است. این موضوع مسیر بورس را از دو جهت روشن خواهد کرد. نخست رشد سودآوری شرکتهای صادراتمحور و دوم افزایش ارزش داراییهای ریالی شرکتها که از تورم منتفع میشوند. این دو عامل در مجموع میتوانند شاخص را وارد فازهای جدیدی از رشد کنند؛ بهویژه اگر قیمتهای جهانی کالاها نیز در مسیر افزایشی باقی بمانند.
در کنار این عوامل بنیادی، رفتار سرمایهگذاران نقشی اساسی در تعیین روند بازار دارد. تجربه سالهای گذشته نشان داده که سرمایهگذاران در مواجهه با اوج شاخص رفتارهای متفاوتی از خود بروز میدهند. بخش بزرگی از سرمایهگذاران خرد که حافظه منفی از ریزشهای شدید سال 1399 دارند، این روزها با نگرانی بیشتری وارد بازار میشوند و برخی نیز از ترس اوج تاریخی شاخص، در حال شناسایی سود یا خروج از بازار هستند. نااطمینانیها به سطحی افزایش یافته که اکتفای صرف به P/E و شاخصهای بنیادی نمیتواند جلوی ریسکهایی که متوجه سبدهای بورسی است، را بگیرد.
با این حال، نادیده گرفتن ریسکها به همان اندازه خطرناک است. شاخص در این سطح میتواند وارد فاز اصلاح طبیعی شود. اصلاح در بازارهای صعودی معمولا دو شکل دارد. یا اصلاح زمانی که طی آن بازار چند هفته در محدودهای نوسان میکند و انرژی لازم برای ادامه مسیر را جمع میکند؛ یا اصلاح قیمتی که با کاهش 5 تا 10درصدی همراه است. با توجه به پویاییهای فعلی بازار، احتمال اصلاح سنگین که منجر به نزولهای بلندمدت شود، بسیار پایینتر از سناریوهای اصلاح ملایم است. اما سرمایهگذاران همچنان باید مدیریت ریسک را جدی بگیرند و به جای واگذاری تصمیمها به احساسات، از استراتژیهای علمیتری استفاده کنند.
لزوم مدیریت ریسک
یکی از مهمترین مباحثی که این روزها اهمیت دوچندان یافته، مدیریت ریسک است. سرمایهگذارانی که در دورههای صعودی تنها به رشد قیمتها نگاه میکنند و حد ضرر یا استراتژی خروج مشخصی ندارند، معمولا در اصلاحها بیشترین آسیب را میبینند. مدیریت ریسک در بازار سهام چند مولفه کلیدی دارد. اول، تنوعبخشی در صنایع مختلف یا به عبارت بهتر ابزارهای مختلفی است که اکنون در بازار سرمایه نقش مهمی را ایفا میکنند. یکی از سادهترین این ابزارها، صندوقهای طلا هستند که همزمانی حضور آن در پرتفوی، میتواند ریسک نوسانات مقطعی را تا حدودی پوشش دهد. دوم، وزندهی منطقی به سهام بزرگ و بنیادی است که با تعدیل وزن هریک از ابزارها در مقاطع مختلف و به اقتضای زمان میتوان جلوی افت شدید سرمایه را گرفت.
سوم، ورود پلهای به بازار در دورههایی که شاخص در سطوح حساس قرار دارد و چهارم، تعیین حدود توقف ضرر در سهمهای کوچک و پرنوسان است که از نقدشوندگی پایینتری برخوردارند. این اصول شاید ساده به نظر برسند، اما رعایت نکردن آنها در عمل باعث وقوع زیانهای سنگین میشود. افزون بر مدیریت ریسک سنتی، بازار سرمایه امروز ابزارهای نوینی برای کنترل ریسک در اختیار سرمایهگذاران قرار داده است که مهمترین آنها اختیارمعامله است. بازار اختیارمعامله که طی سالهای اخیر بهتدریج توسعهیافته، اکنون میتواند نقش مهمی در پوشش ریسک سهام ایفا کند.
برای مثال، سرمایهگذاری که سهام بنیادی در پرتفوی دارد و انتظار اصلاح کوتاهمدت شاخص را میدهد، میتواند بهجای فروش هیجانی سهم، با خرید اختیار فروش ریسک خود را پوشش دهد. در این حالت، اگر بازار اصلاح شود، سود ناشی از اختیار فروش، کاهش ارزش سهام را جبران میکند. از سوی دیگر، سرمایهگذارانی که نگران از دست دادن رشد احتمالیاند، میتوانند از اختیار خرید استفاده کنند تا با پرداخت هزینهای اندک، حق خرید سهم در قیمت پایینتر را برای آینده تضمین کنند. این ابزارها اگرچه هنوز در میان بسیاری از سرمایهگذاران خرد ناشناختهاند، اما در بازارهای توسعهیافته، یکی از پایههای اصلی مدیریت ریسک بهشمار میروند.
در ایران نیز با وجود عمق پایین این ابزار همچنان، بازار مشتقه میتواند برای سبدهای کوچک بورسی کارساز باشد. افزون بر کارکرد پوشش ریسک، اختیارمعامله میتواند در اصلاح رفتارهای هیجانی بازار نیز موثر باشد. وقتی ابزارهای حرفهای در اختیار سرمایهگذاران قرار گیرد، تمایل آنها به رفتارهای غیرمنطقی مانند فروش ناگهانی، خرید در سقف یا رفتار گلهای کاهش مییابد. در واقع، ابزارهای مشتقه میتوانند بخشی از فشارهای روانی بازار را تخلیه کنند و مسیر حرکتی بازار را منطقیتر سازند. بهعنوان نمونه، سرمایهگذارانی که در سال 1399 مجبور شدند برای جلوگیری از زیانهای بیشتر سهام خود را با شتاب بفروشند، اگر ابزارهای اختیار فروش در اختیار داشتند، میتوانستند بدون نیاز به فروش، ریسک خود را مدیریت کنند و از بحران عبور کنند.
در کنار این ابزارها، روانشناسی مالی نیز نقشی اساسی دارد. بخش مهمی از تصمیمهای نادرست در بازار، ناشی از خطاهای رفتاری است. ترس از جا ماندن، ترس از زیان، رفتار گلهای، اعتماد بیش از حد به اخبار و بیتوجهی به تحلیل از جمله این خطاهاست. سرمایهگذاران باید بدانند که بازار همواره در چرخهای از صعود و اصلاح حرکت میکند و هیچ روندی برای همیشه ادامهدار نیست. اما تفاوت میان سرمایهگذار موفق و ناموفق در نحوه برخورد با این نوسانات است. کسی که مدیریت ریسک دارد و ذهنی آرام، در هر شرایطی فرصتهای مناسب را تشخیص میدهد.
در نهایت، تصویر بزرگتری که از بازار بهدست میآید، ترکیبی از فرصت و ریسک است. از یکسو، نسبت P/E پایین، رشد نرخ ارز، سودآوری شرکتها و شرایط تورمی اقتصاد کشور محرکهایی هستند که میتوانند شاخص را در مسیر صعودی نگه دارند. از سوی دیگر، سطح کنونی شاخص، خود بهخودی حساسیتزا و مستعد نوسان است. در چنین فضایی، بهترین مسیر برای سرمایهگذاران استفاده هوشمندانه از ابزارهای موجود، مدیریت ریسک دقیق و تمرکز بر تحلیل بنیادی است. بازار بهجای خروج یا ورود هیجانی، نیازمند نگاه استراتژیک است.