سرویس جهان مشرق _ از همان لحظههای نخستین حملهی رژیم صهیونیستی به خاک ایران، حمایت بیچون و چرای ایالات متحده آمریکا از این رژیم جنایتکار به چشم آمد. این همراهی شاید برای برخی تازگی داشت، اما در واقع، آمریکا همیشه پشتوانهی اصلی صهیونیستها در تمام جنگها و تنشهای چند دههی اخیر بوده است.
این نبرد جدید با کشوری بزرگ مثل ایران، بیش از پیش وابستگی رژیم صهیونیستی به پشتیبانی مستقیم و تسلیحاتی آمریکا را برملا ساخت.
قسمت اول:
در این سلسله گزارش تاریخی، قصد داریم به بررسی دقیق چگونگی تشکیل قوای نظامی رژیم صهیونیستی و وابستگی شدید آنها به کمک های تسلیحاتی و آموزشی کشورهای غربی بپردازیم.
شبه نظامیان تندرو صهیونیست چگونه تبدیل به ارتش کلاسیک شدند؟
زمانی که نشانههای شکست آلمان نازی در جگ جهانی دوم آشکار شد و معادله تغییر کرد. در خلأ قدرتی که ایجاد میشد، برخی از سیاستمداران صهیونیست به این نتیجه رسیدند:
وقت آن رسیده بود که «هزینهی ماندن» برای بریتانیا را بالا ببرند و ائتلافِ سابق، جای خود را به عملیات هدفمند داد.
ترورها آغاز شد. بمبگذاریها، یکییکی اجرا شدند.؛ گروهک «ایرگون» به رهبری مناخیم بگین، پیشتاز این تغییر جهت بود؛ گروهی که از دلِ هاگانا برخاسته بود.

در سال 1946، انفجار بمب در هتل «کینگ دیوید» در قلب بیت المقدس، دهها کشته برجای گذاشت؛ از جمله دیپلماتها، کارمندان غیرنظامی و خبرنگاران. صدای انفجار، سکوت شب را درهم شکست و فریاد وحشتزده مردم را به خیابانها کشاند؛ ترور «لرد موین»، وزیر دولت بریتانیا در امور خاورمیانه، در قاهره، یک پیام روشن داشت:

دیگر راهی برای عقبنشینی نیست.
بریتانیا، خسته از نبردی ششساله، حالا وارث بدهیهایی بود که بازپرداختشان، حتی با کمک آمریکا، از توانش خارج بود. در همین خلأ قدرت، طوفانی از مهاجرت در راه بود.
اروپای ویرانشده از جنگ، به صحنه تبلیغات جدید صهیونیستها بدل شد؛ تبلیغ بازگشت یهودیان به سرزمین موعود.
اما اینبار دولتهای اروپایی هم وارد میدان شدند؛ فرانسه و چکسلواکی، که حالا با بریتانیا بر سر نفوذ در خاورمیانه رقابت میکردند، ارسال محمولههای سلاح سبک و سنگین به فلسطین را آغاز کردند؛ سلاحهایی برای شبهنظامیانی که آموزههای نظامیشان را، پیشتر، از مربیان بریتانیایی آموخته بودند.
در سال 1947، تعداد نیروهای مسلح صهیونیست به حدود 30 هزار نفر رسید. همان سال، در 19 نوامبر، در مناطق تحت کنترل یهودیان مهاجر، اعلام سربازگیری اجباری شد و به تدریج فرایند تبدیل نیروهای شبهنظامی به یک نیروی رزمی منسجم و شبهارتش آغاز شد.
نیروهای یگان هاگانا
سلاحهای چکسلواکی و فرانسه، در کنار تجهیزات بهجامانده از ارتش استعماری بریتانیا، دست آنها را پر کرده بود و مهمتر از همه، سالها تجربهی میدان، عملیات چریکی و آموزشهای کلاسیکی که از افرادی چون اورده وینگیت دریافت کرده بودند.
جنگی که باعث شد ارتش اسرائیل به سمت ساخت سلاح اتمی برود!
سال 1948؛ روزهای سرنوشتسازِ شکلگیری رژیمی اشغالگر در دل منطقهای پرآشوب بود.
25 فروند جنگنده مدل S-199، ساختهشده در چکسلواکی، بیصدا و پنهانی به دست صهیونیستها رسیدند و به فلسطین اشغالی منتقل شدند.

این پرندگان آهنین، نخستین بالهای نیروی هوایی تازهنفس آنها بودند.
در همین حال، دولت فرانسه خطوط هوایی غیرنظامیاش را به خدمت گرفت تا سلاحهای انبوهی را که صهیونیستها از اقصی نقاط اروپای غربی جمع کرده بودند، به این سرزمین جنگزده منتقل کند.
در یک حرکت کمسابقه، برخی نظامیان بریتانیایی همدل با صهیونیستها، هنگام ترک فلسطین، تانکهای خود را به شبهنظامیان جدید واگذار کردند؛ تانکهایی که به ستون فقرات زرهی ارتش نوپای اسرائیل تبدیل شدند.
صهیونیست ها اولین جنگ خود با اعراب در سال 1948 را به کمک تجهیزات ارسال شده از کشورهای اروپایی پیروز شدند، اما ناکامی در اشغال قدس و کرانه باختری و شکست در برابر قوای مشترک اردن و چریک های فلسطینی موجب سرخوردگی آنها شد؛ از همین زمان صهیونیست ها ایده دستیابی به تسلیحات کشتار جمعی را در نظر گرفتند.
دیوید بنگوریون، نخستین نخستوزیر اسرائیل، از سال 1948 بهطور جدی در محافل داخلی، برنامه کسب سلاح هستهای را پیگیری میکرد.
بن گوریون در کنار آلبرت اینشتین
تلاشها برای یافتن اورانیوم، بهخصوص در دل صحرای نقب، از سال 1949 آغاز شد؛ با ورود به دهه 1950، همکاریهای پنهان میان فرانسه و رژیم تازهتأسیس اسرائیل در برنامه هستهای شدت گرفت.
برنامه «اتم برای صلح»، طرحی که دوایت آیزنهاور، رئیسجمهور آمریکا، اعلام کرده بود، در سال 1957 یک راکتور تحقیقاتی به اسرائیل اهدا شد؛ هدیهای که نقشی کلیدی در شکلگیری زرادخانهای هستهای ایفا کرد و سایهای وهمانگیز بر آینده منطقه انداخت.

اما به جز نتیجه جنگ 1948، شکست و تحقیر بزرگ در نبرد بعدی با ارتش مصر در سال 1956، موجب شد تا کمترین شک و تردیدی در میان رهبران صهیونیست برای حرکت سریع به سمت ساخت تسلیحات هسته ای باقی نماند.
پایان بخش دوم