شناسه : ۲۹۸۶۲۰۸ - چهارشنبه ۱۰ دی ۱۴۰۴ ساعت ۰۷:۱۲
خطرات بیتوجهی به لایروبی سدها
محسن موسوی خوانساری* بحث لایروبی رودخانهها یکی از موضوعات پیچیده در مدیریت منابع آب است که همواره با دیدگاههای متضاد مهندسی و زیستمحیطی مواجه میشود. بسیاری از پروژهها هنوز با نگاه صرفا سازهای و سختافزاری به این عملیات برنامهریزی میشوند، در حالی که این نگاه نادیده گرفتن بخش بزرگی از واقعیتهای اکوسیستمهای آبی است.
کنارههای رودخانهها و حاشیه آنها، با رسوبات مغذی و باقیماندههای گیاهی پوشیده شدهاند و میزبان جمعیت متنوعی از زیستمندان هستند، از میکروارگانیسمها گرفته تا کرمها و خزندگان که وجودشان نقش حیاتی در حفظ چرخه طبیعی اکوسیستم دارد. تخلیه این رسوبات بدون توجه به زندگی زیستی موجود در بستر و اطراف رودخانهها میتواند به نابودی اکوسیستم و اختلال در چرخه طبیعی منجر شود، اما در عین حال، نادیده گرفتن عملیات لایروبی در بخشهایی از رودخانه که با خطر سیلاب مواجه هستند، نیز میتواند تهدید جدی برای جان و مال انسانها ایجاد کند.
در واقع، لایروبی رودخانهها جایی است که دو دیدگاه متضاد به هم میرسند؛ دیدگاهی که حفظ اکوسیستم را محور قرار میدهد و دیدگاهی که کاهش خطر سیلاب و تسهیل جریان آب را هدف میداند. اغلب پروژههای اجرایی در کشور هنوز در دام دیدگاه سختافزاری گیر کردهاند و تصور میکنند که با برداشتن رسوبات و هموار کردن بستر رودخانه، کار تمام شده است. این در حالی است که در بسیاری از رودخانهها، بخش عمدهای از زندگی و فعالیتهای طبیعی رودخانه در همین رسوبات و حاشیهها جریان دارد. لایروبی غیرتخصصی و بیبرنامه، حتی اگر با ماشینآلات سنگین و تلاش زیاد همراه باشد، نه تنها مشکل سیلاب را بهطور کامل حل نمیکند، بلکه خسارتهای غیرقابل جبران زیستمحیطی به همراه دارد.
راهکار عملی و منطقی در این حوزه نیازمند نگاه جامع و چندجانبه است. عملیات لایروبی نباید صرفا به چند راننده بیل مکانیکی و کامیون سپرده شود، بلکه باید زیر نظر تیمی متشکل از مهندسان، کارشناسان محیطزیست و متخصصان هیدرولوژی انجام شود تا ضمن تسهیل جریان آب، اکوسیستم رودخانه نیز حفظ شود. استفاده از تجهیزات تخصصی برای برداشت کنترلشده رسوبات، تعیین محدودههای حساس زیستمحیطی و زمانبندی عملیات بر اساس الگوهای جریان و زندگی زیستمندان، از ضروریات اجرای صحیح لایروبی است.
در سوی دیگر، وقتی صحبت از سدها میشود، مقیاس عملیات به کلی متفاوت است و پیچیدگی آن بسیار بیشتر است. سدهایی با ظرفیت صدمیلیون مترمکعب یا بیشتر، محلی هستند که حجم رسوبات تجمعیافته پشت آنها میتواند دههامیلیون مترمکعب باشد. تخلیه این حجم عظیم نه تنها نیازمند تجهیزات و زمان طولانی است، بلکه هزینههای سرسامآوری دارد. برای مثال، خاکریزی سد کرخه، که حدود 30میلیون مترمکعب خاکریزی داشت، تقریبا 5سال طول کشید و نشان میدهد که عملیات لایروبی گسترده سدها در کشور به ندرت انجام میشود. هزینهها و زمان مورد نیاز برای انجام این کار در بسیاری از موارد، از درآمد دولت از فروش آب و بهرهبرداری از سدها فراتر میرود و توجیه اقتصادی ندارد.
با این حال این به معنای کنار گذاشتن لایروبی سدها نیست. تکنیکهای خاصی برای رسوبزدایی در سدها وجود دارد که میتواند حجم مناسبی از رسوبات را به صورت کنترلشده تخلیه کند و تاثیرات زیستمحیطی را کاهش دهد، اما این تکنیکها نیز نیازمند برنامهریزی دقیق، سرمایهگذاری قابلتوجه و نظارت مهندسی هستند. به دلیل هزینه بالا و پیچیدگی عملیات، لایروبی سدها در کشور بیشتر به اقداماتی محدود و موردی تبدیل شده است و مدیریت رسوبات به طور مستمر و سیستماتیک انجام نمیشود. این موضوع ضرورت تدوین راهبردهای بلندمدت و سیاستگذاری هدفمند در زمینه مدیریت سدها و منابع آب را برجسته میکند. تفاوت اساسی میان لایروبی رودخانهها و سدها، علاوه بر مقیاس، در ماهیت عملیات است. در رودخانهها، برداشت رسوبات و تغییر بستر میتواند اکوسیستم محلی را به شدت تحتتاثیر قرار دهد و از دست دادن زیستگاههای طبیعی و کاهش تنوعزیستی تنها بخشی از پیامدهای آن است.
اما در سدها، مشکل عمدتا اقتصادی و فنی است؛ حجم بالای رسوبات، تجهیزات تخصصی مورد نیاز و هزینههای گزاف عملیات، انجام لایروبی را به چالشی استراتژیک تبدیل میکند. در هر دو مورد، نگاه محدود و تکبعدی به عملیات لایروبی، چه از منظر مهندسی صرف و چه از منظر حفاظت زیستمحیطی، نتایج مطلوبی به همراه ندارد. یکی از نمونههای ملموس در لایروبی رودخانهها، مسائل مربوط به تامین برق و تجهیزات است. در بسیاری از پروژهها، تصور میشود که تنها برداشتن رسوبات کافی است، درحالیکه تجهیزات حفاری، بیلهای مکانیکی، ژنراتور، پمپهای آب و ابزارهای تخصصی برای برداشت کنترلشده رسوبات، بخشی جداییناپذیر از عملیات هستند. این تجهیزات نه تنها نیازمند نگهداری و تامین قطعات یدکی مداوم هستند، بلکه آموزش و مهارت کارگران نیز در استفاده از آنها حیاتی است. هر توقف یا خرابی این تجهیزات میتواند کل عملیات را متوقف کند و خسارتهای اقتصادی و محیطزیستی به همراه داشته باشد.
حفظ تعادل میان بهرهبرداری و حفاظت محیطزیست، در نهایت به برنامهریزی دقیق، شناسایی نقاط حساس و مشارکت فعال متخصصان محیطزیست و مهندسان وابسته به مدیریت منابع آب نیاز دارد. تنها زمانی میتوان از لایروبی به عنوان ابزار مدیریت منابع آب بهرهبرداری کرد که این عملیات با دانش علمی، برنامهریزی دقیق و نظارت مستمر همراه باشد. در غیر این صورت، لایروبی نه تنها مشکل سیلاب و جریان آب را حل نمیکند، بلکه به نابودی اکوسیستم و اتلاف منابع منجر میشود. نکته مهم دیگر، تفاوت نگاه به رسوبات در رودخانهها و سدها است. رسوبات رودخانهها غالبا دارای مقیاس کوچکتر، تنوع زیستی بالا و نقش اکولوژیک مستقیم هستند، بنابراین هرگونه دستکاری در آنها باید با دقت زیاد انجام شود. اما رسوبات پشت سدها عمدتا از نظر حجم قابلتوجه هستند و هدف اصلی عملیات، تامین ظرفیت مخزن و کاهش مشکلات بهرهبرداری است. در این حوزه، تمرکز بر تکنیکهای اقتصادی و فنی، همراه با رعایت حداقل الزامات زیستمحیطی، عملی منطقی و ضروری است.
به طور خلاصه لایروبی به معنای ساده تخلیه رسوبات نیست، این عملیات نیازمند درک دقیق از اکوسیستم، شناخت شرایط هیدرولوژیک و توجه به محدودیتهای اقتصادی و فنی است. چه در رودخانهها و چه در پشت سدها، موفقیت عملیات لایروبی وابسته به تلفیق دانش مهندسی و محیطزیست است. بدون این تلفیق، عملیات نه تنها کارآمد نخواهد بود، بلکه میتواند زیستبومها و منابع طبیعی را به خطر بیندازد. در عمل تجربه پروژههای بزرگ نشان داده است که موفقیت در لایروبی نیازمند همکاری میان تیمهای تخصصی، زمانبندی دقیق، استفاده از تجهیزات مناسب و اجرای عملیات با حداقل تاثیرات زیستمحیطی است. به عنوان مثال در رودخانههایی که جریان سیلابی دارند، مدیریت زمانبندی برداشت رسوبات و تعیین محدودههای حساس میتواند هم جریان آب را تسهیل کند و هم حیات زیستی رودخانه را حفظ کند. در سدها نیز برنامهریزی بلندمدت و استفاده از تکنیکهای پیشرفته رسوبزدایی، امکان بهرهبرداری مستمر و کاهش هزینههای گزاف را فراهم میکند.
* دبیر کمیته ملی سدهای بزرگ