
به گزارش تابناک؛داستان خودروهای ضدگلوله از جایی شروع شد که تهدید، از میدان جنگ به خیابان آمد. اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم، ترورهای سیاسی دیگر اتفاقی نادر نبودند. رهبران سیاسی، پادشاهان و بعدها رؤسای جمهور، بیش از هر زمان دیگری در معرض خطر قرار گرفتند. آن روزها هنوز خبری از خودرو به شکل امروزی نبود، اما همان کالسکههای سلطنتی هم گاهی با صفحات فلزی تقویت میشدند تا در برابر گلوله یا ترکش مقاومت کنند. این نخستین جرقه ایدهای بود که بعدها به خودرو ضدگلوله تبدیل شد.

خودروی آل کاپون (به ضخامت درب دقت کنید)
با ورود خودرو به زندگی روزمره و بهویژه استفاده سیاستمداران از آن، تهدیدها جدیتر شد. دهههای ابتدایی قرن بیستم، همزمان با رشد تروریسم سیاسی و جنبشهای رادیکال، نیاز به حفاظت متحرک را پررنگتر کرد. یکی از اولین نمونههای شناختهشده خودروهای زرهی، خودرویی بود که برای آل کاپون، گانگستر معروف آمریکایی، ساخته شد؛ یک کادیلاک سنگین با شیشههای ضخیم و بدنه تقویتشده. این خودرو بیشتر شبیه یک تانک شهری بود تا یک وسیله نقلیه معمولی.
اما نقطه عطف واقعی، ترور جان اف کندی در سال ۱۹۶۳ بود. خودروی ریاستجمهوری آمریکا، اگرچه تا حدی تقویت شده بود، اما در برابر تهدید واقعی کافی نبود. این حادثه نگاه جهان را به امنیت خودروها تغییر داد. پس از آن، مفهوم «خودروی ریاستی» بهطور جدی وارد فاز زرهی شد؛ نه بهعنوان یک گزینه، بلکه یک الزام.

از اینجا به بعد، خودروهای ضدگلوله دیگر فقط برای رؤسای جمهور نبودند. دیپلماتها، فرماندهان نظامی، مدیران ارشد شرکتهای بزرگ، ثروتمندان پرحاشیه و حتی روزنامهنگاران در مناطق جنگی، همگی به این فناوری نیاز پیدا کردند. خودرو ضدگلوله تبدیل شد به پاسخی صنعتی به یک ترس واقعی.
از نظر ساختار، خودروهای ضدگلوله با یک اصل ساده متولد شدند: افزایش بقا بدون جلب توجه. برخلاف خودروهای نظامی، این ماشینها نباید شبیه تانک باشند. باید عادی به نظر برسند، اما درونشان داستان دیگری جریان داشته باشد. فولاد بالستیک، کامپوزیتهای پیشرفته، کولار، سرامیکهای چندلایه و شیشههای ضخیم چندجداره، کمکم جای ورقهای ساده فلزی را گرفتند.
در ابتدا، زرهسازی بسیار ابتدایی بود؛ صفحات فولادی سنگین که وزن خودرو را بهشدت بالا میبردند. این وزن اضافی باعث افت شدید شتاب، افزایش مصرف سوخت و فشار مضاعف به شاسی و سیستم تعلیق میشد. به همین دلیل، بسیاری از خودروهای اولیه ضدگلوله بیشتر شبیه پروژههای دستساز بودند تا محصولات مهندسیشده.
با پیشرفت علم مواد، همهچیز تغییر کرد. کولار که ابتدا برای جلیقههای ضدگلوله استفاده میشد، راهش را به بدنه خودرو باز کرد. سرامیکهای بالستیک با قابلیت خردکردن نوک گلوله، بهعنوان لایه اول دفاعی به کار رفتند. شیشهها هم دیگر فقط ضخیم نبودند؛ چندلایه، با پلیمرهای جذبکننده انرژی که پس از اصابت گلوله ترک میخورند اما فرو نمیریزند.

در همین دوره، استانداردهای بینالمللی برای سطح حفاظت تعریف شد. سطوحی که امروز با کدهایی مثل B4، B6 یا VR9 شناخته میشوند، حاصل همین نیاز به زبان مشترک امنیتی هستند. خودرویی که سطح B6 دارد، قرار است در برابر گلولههای جنگی مقاومت کند، نه فقط سلاحهای کمری. این یعنی تفاوت میان ترس از سرقت مسلحانه و ترس از ترور سازمانیافته.
در کنار بدنه، سیستمهای دیگر هم مجبور به تکامل شدند. تایرهای رانفلت که حتی پس از اصابت گلوله هم امکان حرکت را فراهم میکنند، یکی از مهمترین پیشرفتها بودند. سیستم تعلیق تقویتشده، ترمزهای بزرگتر، موتورهای قویتر و حتی سیستمهای تهویه مستقل برای شرایط شیمیایی یا دود، همگی بهتدریج وارد این خودروها شدند.
اما خودرو ضدگلوله فقط یک مجموعه قطعات فنی نیست؛ یک فلسفه است. فلسفهای که میگوید امنیت باید بیصدا باشد. به همین دلیل، خودروسازان لوکس خیلی زود وارد این حوزه شدند. مرسدسبنز، بیامو، آئودی و بعدها لکسوس، رولزرویس و بنتلی، نسخههای کارخانهای ضدگلوله ارائه دادند. خودروهایی که از خط تولید با زره طراحی میشدند، نه اینکه بعداً تقویت شوند.

مرسدسبنز با سری Guard، یکی از پیشگامان این مسیر بود. مدلهایی مثل S600 Guard یا S680 Guard، تبدیل شدند به نماد امنیت لوکس. خودرویی که از بیرون یک سدان اشرافی است، اما درونش لایههایی دارد که در برابر انفجار هم دوام میآورند. بیامو با سری High Security همین مسیر را رفت و آئودی با نسخههای Security خود را وارد بازی کرد.
آلبوم عکس
در سوی دیگر، خودروهایی مثل تویوتا لندکروزر، شورولت سابربن و کادیلاک اسکالید، به دلیل شاسی مستقل و ساختار قوی، محبوب شرکتهای زرهسازی شدند. این خودروها بهخصوص در خاورمیانه، آفریقا و آمریکای لاتین، به انتخاب اول بدل شدند. نه بهخاطر لوکس بودن، بلکه بهخاطر دوام، قابلیت حرکت در شرایط سخت و تحمل وزن زره.
یکی از معروفترین خودروهای ضدگلوله تاریخ، لیموزین ریاستجمهوری آمریکا است؛ خودرویی که بیشتر شبیه یک قلعه متحرک است تا ماشین. وزن چندین تُنی، شیشههایی به ضخامت دهها سانتیمتر، سیستمهای ارتباطی مستقل و حتی منابع اکسیژن اضطراری، بخشی از واقعیتی است که پشت ظاهر رسمی این خودرو پنهان شده.

اما خودروهای ضدگلوله فقط مخصوص قدرتهای بزرگ نیستند. در سالهای اخیر، بازار خصوصی این خودروها رشد چشمگیری داشته. مدیران شرکتها، خانوادههای ثروتمند، سلبریتیها و حتی افراد عادی در مناطق ناامن، به مشتریان این صنعت تبدیل شدهاند. اینجاست که مفهوم «امنیت شخصی سفارشی» شکل میگیرد.
از نظر تاریخی، هرچه جهان ناآرامتر شده، صنعت خودروهای ضدگلوله هم رشد کرده. جنگها، ترورها، ناامنی شهری و حتی پوشش رسانهای این تهدیدها، تقاضا را بالا بردهاند. خودرو ضدگلوله، محصول مستقیم بیاعتمادی به امنیت عمومی است.
در میان بهترین و شناختهشدهترین مدلها، نامهایی مثل مرسدس S-Class Guard، بیامو سری 7 High Security، آئودی A8 L Security، لکسوس LS Armor، رولزرویس فانتوم زرهی و تویوتا لندکروزر ضدگلوله، بیش از بقیه تکرار میشوند. هرکدام فلسفه خاص خود را دارند؛ بعضی روی تجمل بینقص تمرکز کردهاند، بعضی روی کارایی در شرایط بحرانی.
نکته مهم اینجاست که خودرو ضدگلوله، هرچقدر هم پیشرفته باشد، مطلقاً امن نیست. این خودروها زمان میخرند، شانس بقا را بالا میبرند، اما جایگزین تصمیم درست، راننده حرفهای و مدیریت تهدید نمیشوند. تاریخ نشان داده که حتی امنترین خودروها هم اگر در موقعیت اشتباه قرار بگیرند، آسیبپذیرند.

امروز خودروهای ضدگلوله دیگر فقط پاسخ به گلوله نیستند؛ پاسخ به انفجار، مین کنار جادهای، حملات ترکیبی و حتی تهدیدات شیمیاییاند. صنعت به سمتی رفته که خودرو، بخشی از یک اکوسیستم امنیتی بزرگتر باشد؛ از تیم حفاظت گرفته تا مسیرهای هوشمند و تحلیل تهدید.
اگر روزی خودرو فقط نماد آزادی حرکت بود، حالا برای بعضیها نماد بقاست. خودروهای ضدگلوله حاصل یک واقعیت تلخاند: جهان همیشه امن نیست. اما همین واقعیت، یکی از پیچیدهترین و جالبترین شاخههای مهندسی خودرو را ساخته؛ جایی که فولاد، شیشه و فناوری، برای یک هدف کنار هم میایستند: زنده ماندن.
و شاید همین، صادقانهترین تعریف از خودروی ضدگلوله باشد.

راستی چرا باید غلامحسین کرباسچی خودرو ضد گلوله سوار می شد؟